به گزارش روز سهشنبه ایرنا از تارنمای رسانه چندملیتی تله سور آمریکای لاتین، امروز سوم نوامبر (۱۳ آبان) ، پنجاه و نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به عنوان یکی از پرهزینهترین انتخابات جهان برگزار خواهد شد و به زودی معلوم می شود چه کسی چهره برگزیده برای پیشبرد منافع امپراطوری آمریکا در چهار سال آینده خواهد بود. اما سوال اینجاست که کدام یک از دو گزینه مطرح در انتخابات آمریکا (بایدن و ترامپ) برای جامعه آمریکا مناسبتر خواهند بود؟ آیا دست کم یکی از این نامزد می تواند انتظارات مردم آمریکا را برآورده سازد؟
با وجود اینکه برای برخی، پیروزی جمهوریخواهان یا دمکرات ها از جهات مختلف اهمیت دارد، اما با نگاهی ژرف تر از زاویه ای دیگر به نحوه تعیین ریاست جمهوری منتخب در انتخابات آمریکا به جواب نزدیک خواهیم شد.
روند انتخاباتی آمریکا
«آرنولد آگست» تحلیلگر مسائل سیاسی آمریکا و همچنین حوزه کارائیب و آمریکای لاتین در گفتگو با تله سور در همین رابطه معتقد است: هیأت حاکمه آمریکا که قدرت را در دست دارند، به یکی از پیشرفته ترین شیوه های انتخاباتی جهان براساس "گزینه مشترک" مجهز هستند.
در توصیف نظام انتخابات آمریکا، برخی تحلیل گران آن را با پول به عنوان شاخصه اصلی و میزان فساد آن ارزیابی می کنند. هردو این ویژگی ها همزمان در آمریکا و خارج از آمریکا قابل فهم بوده و آمریکا به روشنی در آن سرآمد است. رسانه های ارتباط جمعی هیچ فرصتی را برای بیان مسائل مرتبط با فسادهای مالی از دست نمی دهند. بیش از ۲۵ برنامه طنز آمریکایی وجود دارد که به مسائل سیاسی پرداخته و حتی پیش پا افتاده ترین اخبار مربوط به سیستم سیاسی و انتخاباتی را مطرح می کنند.
این رسانه ها درباره سیستم انتخابات آمریکا هرچیزی می گویند اما مهم ترین خصیصه آن هیچ گاه مطرح نمی شود و آن «گزینه مشترک» است که طبقه حاکم، آن را به عنوان حربه ای برای استقرار نظم موردنظر خود به لطف اختلاف دو حزب امپریالیستی انتخاب می کنند تا آزادی انتخاب های واقعی را سرکوب کنند.
در آمریکا بیش از هر کشور دیگری این موضوع موثر واقع شده است. زیرا علاوه بر حمایت های نامحدود مشارکتی بین دو حزب، رسانه های سفسطه گر چندجانبه نیز به کمک آنها آمده و افکار عمومی را شکل می دهند. مشخصه اصلی این روند انتخاباتی این است که نخبگان، با شعارهای مبارزات ضد سرمایه داری، ضد امپریالیستی و ضد نژادپرستی آن مبارزات را به نام خود می کنند تا از بروز مبارزات واقعی و انقلابی طبقه کارگر و دیگر بخش های جامعه جلوگیری کنند.
یک نمونه از گزینه مشترک
«باراک اوباما»، رئیس جمهور پیشین آمریکا که برای اولین بار در سال ۲۰۰۸ انتخاب شد، مثال خوبی برای این موضوع به شمار می رود چرا که از حضور او به شکلی دیگر در انتخابات امسال نیز استفاده شده است. در مدت ریاست جمهوری جورج دبلیو بوش که موقعیت و اعتبار آمریکا در سطح ملی و بین المللی به پایین ترین حد خود رسیده بود، هیأت حاکمه اوباما را به عنوان راه حل برگزیدند.
از نظر وجهه داخلی، برای اینکه شکاف ایجادشده در اعتبار آمریکایی های آفریقایی تبار در جامعه آمریکا کمرنگ شود، اوباما را وارد میدان کردند. مستندات برآمده از نمایندگان حلقه حاکم بر آمریکا حکایت از آن داشت که کشور با مشکلی جدی روبرو شده است که تنها مربوط به اعتبار بین المللی نمی شد، بلکه مسائل داخلی را هم دربرمی گرفت.
از منظر داخلی انسجام و اختیارات سیستم کاپیتالیستی باعث نگرانی بود که سیستم دوحزبی به طبقه حاکم آمریکا این امکان را می داد تا نامزدی متفاوت و بهتر از آن یکی دیگر برای ریاست جمهوری معرفی کند. کاندیدایی که وجهه نژادپرستی آمریکا را بپوشاند و درواقع انتخاب یک آمریکایی آفریقایی تبار مانند اوباما می توانست به طور اثربخشی، پوششی بر چهره نژادپرستی معروف آمریکا باشد.
از نظر وجهه بین المللی نیز «زبگنیف برژینسکی» (۱۹۸۱ – ۱۹۷۷) مشاور امنیت ملی جیمی کارتر، در کتاب خود «شانس دوم: سه رئیس جمهور و بحران ابرقدرتی آمریکا» به خوبی آن را بیان کرده است. برژینسکی با اشاره به "انزوای آمریکا در سطح جهانی و تردیدهای موجود در باره رهبری بوش"، درباره ارتباط روزافزون بین رشد دمکراسی در آمریکای لاتین (با اشاره به کشورهایی چون ونزوئلا) با افزایش انزجار آمریکایی ابراز نگرانی کرده و نوشته است: بوش موقعیت ژئوپولیتیکی آمریکا را تضعیف کرد.
مشاور سابق کارتر همچنین با اشاره به فاصله گرفتن اروپا از آمریکا بیش از هر زمانی، به افزایش دشمنی ها در دنیای اسلام علیه آمریکا در منطقه حساس خاورمیانه اشاره می کند.
برژینسکی با همین رویکرد در انتخابات ۲۰۰۸ از اوباما در برابر هیلاری کلینتون حمایت کرد. با ادعای اینکه به دنبال چهرهای جدید هستند که در کنار شجاعت، از هوش کافی برای رویارویی با انزوای بین المللی آمریکا و ایجاد تغییر در روابط این کشور با جهان برخوردار باشد.
به همین ترتیب برای انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا نیز، روند انتخاباتی خارج از اختیار مردم پیش میرود. در واقع تعیین کننده فرد منتخب ریاست جمهوری در این انتخابات آراء مردم نیست، بلکه هیأت حاکمه ای است که برای دستیابی به اهداف خود تصمیم خواهد گرفت کدام یک از دو کاندیدای موردنظرشان، برای تغییر وجهه آمریکا در جهت منافع و برنامه های آتی برای آمریکا مناسب تر است.
سرکوب آراء در آمریکا
آگست به همین ترتیب معتقد است که در انتخابات کنونی نیز با شیوه خاصی به دنبال سرکوب آراء مردمی به ویژه در میان آفریقایی و لاتین تبارها و مردم فقیر هستند.
به عقیده وی، بجز دو حزب مطرح همیشگی در انتخابات (جمهوریخواه و دمکرات)، حزب سومی به نام حزب سبز با خصوصیات ضدامپریالیستی و ضدکاپیتالیستی وجود دارد که به تمام سیاستهای داخلی و خارجی هر دو حزب جمهوریخواهان و دمکرات ها اعتراض دارد و کاندیداهای آنها از میان طبقه کارگر و نظامیان سندیکایی هستند. دموکراتها با بهره گیری از موقعیت خود در برخی تریبون های دولتی از ظاهرشدن اسم این گروه در برگه های رأی گیری جلوگیری کرده اند و بدین ترتیب حقوق رأی دهندگان به این گروه را پایمال می کنند.
فارغ از اینکه برنده انتخابات چه کسی باشد، بایدن یا ترامپ، مهم این است که هیچ یک از آنها قادر به برآوردن انتظارات هیأت حاکمه آمریکا، برای ایجاد تحولات جدی در سطح جهان نیستند به ویژه درباره مقابله با قدرت روزافزون چین در جهان. جمهوری خلق چین از نظر اقتصادی و نظامی آماده دفاع از خود در برابر هر نفوذی شده است. این کشور همان گونه که توانست به وضوح میلیون ها شهروند خود را از فقر بیرون بکشد و از تمام جهات اقتصادی و سیاسی، فرهنگی تمام قامت در برابر سلطه طلبی آمریکا قد علم کرده است.
با این وجود، روند سیستم انتخاباتی گزینه مشترک آمریکا این بار بین دو کاندیدای مطرح دمکرات و جمهوریخواه (بایدن و ترامپ) باز هم بحث انتخاب بین بد و بدتر را پیش کشیده و با صرف هزینههای هنگفت به حمایت از بایدن پرداخته است تا شاید مرهمی باشد بر چهره تخریب شده آمریکا در سطح بین الملل و بهبود روابط این کشور با جهان.
نظر شما