به گزارش سه شنبه ایرنا، دوره چهارساله ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» مشکلات آمریکا در عرصه داخلی و خارجی این کشور را دو چندان کرده است. اکنون چه این مشکل در سیاست خارجی باشد چه در اقتصاد یا همه گیری کرونا ایالات متحده با چالش های بزرگی روبرو است و برای کسانی که از ۲۰ ژانویه (اول بهمن ماه) هدایت دولت این کشور را به دست خواهند گرفت ، اوضاع بسیار دشوار خواهد بود.
نشریه استاندارد اتریش امروز (سه شنبه) با در مطلبی مهمترین زمینه های مشکل ساز برای ایالت متحده را در داخل و عرصه بین المللی برشمرده است.
بازسازی ویرانه های سیاست خارجی
اولین کاری که رئیس جمهوری جدید باید انجام شود تعریف دوباره سیاست خارجی است. آنچه باید روشن شود این است که ایالات متحده آمریکا می خواهد چه نقشی در مسائل جهانی داشته باشد ، آیا دوباره درگیر می شود یا گرایش های انزوا طلبی را تقویت می کند. باید مشخص شود که آیا فقط به منافع شخصی خود می پردازد یا با شدت بیشتری خود را با ارزش های جهانی وفق می دهد. سرانجام ، آنچه باید روشن شود این است که آمریکا با اتحادهایی که پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرده، با اتحادهایی که مزایای راهبردی برایش به ارمغان می آورند ، کار می کند یا عرصه را برای رقیب بزرگ چین، خالی می کند.
اگر ترامپ بماند سوالات بی شماری هست که باید پاسخ داده شود: آیا همچنان به آزار شرکای اروپایی ادامه خواهد داد؟ آیا وی ضمانت های حمایتی پس از سال ۱۹۴۵ را به جای یک تعهد اساسی ، به عنوان یک داد و ستد می داند و آیا در صورت باز ماندن سپر حفاظتی ، پول بیشتری می خواهد؟ و آیا وی تهدید خروج از ناتو را ادامه خواهد داد؟
با بایدن ، نشانه ها به احتمال زیاد به آشتی منجر می شوند. اگرچه لحن دوستانه به این معنی نیست که دیگر هیچ بحثی در این مورد وجود نخواهد داشت. بعید است که بایدن به عنوان رئیس جمهور کمتر از ترامپ در واداشتن شرکای ناتو به پرداخت دو درصد از تولید ناخالص داخلی خود برای اهداف دفاعی تا سال ۲۰۲۴ ، پافشاری کند. باراک اوباما قبلاً این تقاضا را مطرح کرده بود ، حتی اگر اسلحه را مثل ترامپ روی شقیقه اروپایی ها نگذاشته باشد.
رقیبی به نام چین
اما از دیدگاه کاخ سفید ، روابط دو سوی آتلانتیک فقط یک ساخت و ساز جزئی است و پروژه اصلی چین است. برای ایالات متحده آمریکا اژدهای زرد از اهمیت بیشتری برخوردار است.
با این حال طبقه سیاسی آمریکا هنوز روشن نکرده است که رابطه با پکن در آینده باید چگونه باشد. یک ناامیدی قابل توجه در میان دموکرات ها نسبت به جمهوری خواهان در دوره همکاری که ریچارد نیکسون در سال ۱۹۷۲ با چین آغاز کرد ، وجود دارد. این تجربه نشان داد تصور این که حرکت به سمت جمهوری خلق چین، روند دموکراتیزه سازی این کشور را آغاز می کند نه تنها اشتباه بلکه ساده لوحانه است.
الحاق چین به سازمان تجارت جهانی (WTO) که در سال ۲۰۰۱ اتفاق افتاد و در واشنگتن به عنوان نشانه ای از ادغام قدرت رو به رشد آسیا در ساختارهای منظم بین المللی مورد استقبال قرار گرفت ، اکنون به عنوان امتیازی تلقی می شود که طرفداران ترامپ آن را خیانت به منافع ملی خود می دانند. در حال حاضر این که رابطه با چین یک رابطه اقتصادی سودمند است زیرا مصرف کنندگان آمریکایی کالاهای ارزان چینی را خریداری می کنند و چین با مازاد صادراتی خود اوراق قرضه دولت آمریکا را خریداری می کند از سوی هر دو طیف سیاسی محل مناقشه است.
باید دید آیا سیاست ترامپ برای اعمال تعرفه های بالای واردات در دوره بایدن ادامه خواهد یافت یا خیر. اما به سختی می توان در این که حتی بایدن نیز با لحنی شدیدتر از آنچه در زمان اوباما رخ داد ، به چین حمله می کند، تردید وجود دارد. مخالفت با خروج از این رویکرد ترامپ، از سوی دموکرات های برجسته از غرب ایالات متحده نیز می شود، جایی که تعدادی از شرکت های صنعتی به دلیل ناتوانی در کنار آمدن با رقابت خارجی از کار افتادند.
گره کوری به نام کره شمالی
مسئله کره شمالی مستقیماً به پاسخ این سوال مربوط می شود که آیا تنش های ایالات متحده و چین افزایش می یابد یا خنثی می شود؟ ترامپ در نبرد مستقیم قدرت با رهبر کره شمالی، به هدفش که خلع سلاح هسته ای این کشور بود نزدیک نشد ، هرچند تلاش کرد روابط بهتری با کیم جونگ اون داشته باشد. در عین حال دو اجلاسی که وی با کمک آن پیونگ یانگ را با اهمیت تر جلوه داد ، مانع از درگیری نظامی شد. اکنون ایالات متحده باید عملاً روشن کند که آیا کره شمالی را به عنوان یک قدرت هسته ای به رسمیت می شناسد یا همچنان بر خلع سلاح هسته ای این کشور اصرار دارد.
چگونگی کنترل همه گیری کرونا
در حوزه سیاست داخلی آمریکا آنچه که بیش از هر چیز برای اکثر رای دهندگان آمریکایی اولویت دارد مقابله با بیماری همه گیر «کووید-۱۹» است. بعد از اینکه به دنبال یک آرامش کوتاه مدت در ماه ژوئن، منحنی آلودگی های جدید در اواسط تابستان به کرونا به شدت افزایش یافت، انتقادها علیه دولت ترامپ نیز شدت گرفت. تا اینکه در روزهای قبل از انتخابات تعداد موارد ابتلا به اوج خود رسید. اکنون حدود ۹.۳ میلیون آمریکایی آلوده شده و ۲۳۲ هزار نفر نفر در نتیجه آن جان خود را از دست دادند.
دولت ترامپ ظاهراً تلاشی برای کنترل اوضاع انجام نمی دهد. وی اخیرا تنها به هشدار دادن درباره عواقب فاجعه بار اقتصادی دومین تعطیلی سراسری اکتفا کرده است. ترامپ کارشناسانی مانند «آنتونی فاوچی» متخصص اپیدمیولوژی را که توصیه به احتیاط بیشتر می کرد ، به پیوستن به مخالفان خود متهم کرد.
در حال حاضر حدود ۳۵ میلیون آمریکایی بیمه درمانی ندارند که این هفت میلیون نفر بیشتر از سال ۲۰۱۶ است. ترامپ اصلاحات مراقبت های بهداشتی سلف خود «باراک اوباما» را لغو کرد و تاکنون پیشنهاد جایگزینی برای آن ارائه نداده است.
مشکل اقتصاد رو به زوال
برکسی پنهان نیست که دولت آمریکا به منظور خروج از زیر چنگال رکود اقتصادی ناشی از کرونا، باید موتور اقتصادی خود را دوباره تقویت کند. در این راستا منطقی است که زیرساخت هایی که در بسیاری از نقاط منسوخ شده، بازسازی شود. اما از نظر مالی دولت فدرال به سختی توانایی جهش های بزرگ را دارد. کاهش مالیات در سال ۲۰۱۷ و همچنین هزینه های ویژه بحران کرونا موجب شده که بدهی های دولت به ۲۷ تریلیون دلار افزایش یابد ، در حالی که سه سال پیش این میزان ۲۰ تریلیون دلار بود.
برای جمهوری خواهان این کسری ها در حال حاضر مسئله ای نیستند ، گرچه این آنها هستند که باید به انضباط بودجه ای متعهد باشند. ترامپ روی این واقعیت حساب می کند که پایین بودن مالیات شرکت ها (۲۱ درصد) باعث می شود شرکت های بزرگ سرمایه گذاری خود را از آسیا یا مکزیک به میشیگان ، کارولینای شمالی یا پنسیلوانیا منتقل کنند. دیر یا زود ، تصمیمات سختگیرانه سیاست مالی اتخاذ خواهد شد. در هر حال سیاست مالیاتی فعلی را نمی توان برای مدت طولانی ادامه داد.
نظر شما