خانواده و سه‌ کارکردی که به طلاق یا ازدواج گره می‌خورد

تهران- ایرنا- «سپیده اکبرپوران» جامعه‌شناس در گفت‌وگو با ایرنا تصریح کرد مسائلی چون ازدواج و طلاق را باید از منظر کارکردهای خانواده مورد بررسی قرار داد؛ نخستین گام در این جهت دست برداشتن از صورتبندی‌های سطحی و راه‌حل‌های ساده‌انگارانه است.

تقویت نهاد خانواده ضرورتی است که طی سالیان گذشته مورد توجه سیاستگذاران فرهنگی کشور قرار گرفته و راهکارهای گوناگونی برای آن اعلام شده است؛ راهکارهایی همچون سهمیه‌بندی ثبت طلاق برای دفاتر ازدواج یا افزایش وام‌های ازدواج.

این در حالی است که از نگاه جامعه‌شناسان، پدیده‌هایی چون طلاق و وضعیت گرایش به ازدواج را باید در نهاد خانواده‌های امروزی در ارتباط با کارکردهایش مورد بررسی قرار داد. از نگاه جامعه‌شناسان، چاره‌اندیشی برای مساله ازدواج و طلاق، باید به احیای کارکردهای خانواده معطوف شود.

در این ارتباط، پژوهشگر ایرنا با «سپیده اکبرپوران» جامعه‌شناس گفت‌وگو کرده که شرح آن در ادامه آمده است.

نگاهی به کارکردهای اصلی خانواده

به گفته اکبرپوران، مباحث بسیار زیادی در خصوص وضعیت طلاق و ازدواج در جامعه ایرانی مطرح است. تحلیلی نسبتا سطحی وجود دارد که البته پر بیراه هم نیست و مرتبط با هزینه‌های سنگین ازدواج و سنت‌های دست و پاگیری است که وجود دارد. افرادی که به تریبون‌های اجتماعی و سیاسی دسترسی دارند، از خانواده‌ها می‌خواهند با پرهیز از سختگیری، ازدواج جوانان را تسهیل کنند. این موضوع، تنها می‌تواند بخشی از مساله را توضیح دهد. این در حالی است که مساله خانواده امروز ایرانی، پیچیده‌تر است.

اگر بخواهیم عمیق‌تر به موضوع نگاه کنیم، باید ببینیم نهاد خانواده به طور سنتی در جامعه ایرانی چه نقشی ایفا کرده و به چه نیازهایی پاسخ داده است. پاسخ به این سوال پیچیده نیست. اولین کارکرد نهاد خانواده برای زوجین و فرزندان خانواده پاسخگویی به نیازهای مادی و معیشتی است. دومین کارکرد خانواده را می توان پاسخگویی به نیازهای عاطفی و حمایتی دانست. افراد نیاز دارند خود را در دایره نزدیکان ببینند، احساس تعلق کنند، روابط صمیمانه برقرار کنند. به عبارتی پاسخگویی به نیاز به محبت، عشق، مراقبت و احساس امنیت از کارکردهای اصلی خانواده است.

کارکرد دیگر خانواده تامین نیازهای جنسی زوجین است. می‌توان فهرست کارکردهای خانواده را گسترده‌تر کرد، ولی حتی اگر همین سه نیاز یعنی نیاز مادی، عاطفی و جنسی را درنظر بگیریم، می‌بینیم که در شرایط کنونی نهاد خانواده چه عملکردی در برآورد این نیازها توانسته داشته باشد.

خانواده بی‌کارکرد؛ زمینه‌ساز افزایش طلاق و کاهش ازدواج

نهاد خانواده بخاطر بحران‌های اقتصادی شدیدی که وجود دارد، دیگر مثل قبل توانایی تامین نیازهای مادی افراد را ندارد. این در حالی است که در گذشته درآمد یکی از والدین، توان تامین هزینه‌های خانواده (همسر و فرزندان) را داشت. امروز حتی زن و شوهر شاغل به سختی هزینه‌های یک زندگی را تامین می‌کنند. در نتیجه نه تنها خانواده نمی‌تواند نیازهای اقتصادی اعضایش را برآورده کند، بلکه هزینه‌ای به هزینه های موجود افراد می‌افزاید.

در کشورهایی که جوان‌های مجرد از خانواده اولیه جدا می شوند، هزینه‌های مادی زندگی مجردی بالا است، به همین خاطر زندگی مشترک باعث کاهش هزینه می‌شود، ولی در جامعه‌ای چون ایران که افراد معمولا تا پیش از ازدواج با خانواده اولیه خود زندگی می‌کنند، تشکیل زندگی مشترک باعث افزایش هزینه برای افراد می‌شود. با این اوصاف کارکرد اولیه و اصلی نهاد خانواده، یعنی تامین نیازهای مادی شکننده شده است.

مساله دوم از این هم  پیچیده‌تر این است.  این روزها به نظر می‎رسد خانواده از تامین نیازهای عاطفی افراد هم ناتوان شده‌است. این پدیده هم ریشه‌های زیادی دارد. اولا فشارهای مالی بسیار زیاد، این کارکرد خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد. دوم اینکه افراد، هیچ مهارت و آموزشی در این زمینه کسب نمی‌کنند و برای نقشی که پذیرفته اند، آماده نشده اند. زن و شوهر اساساً هیچ آموزشی در این زمینه نمی‌بینند و مهارتی کسب نکرده‌اند که بدانند چگونه نیازهای طرف مقابل و حتی نیازهای خودشان و در مرحله بعدی نیاز فرزندانشان را در حوزه عاطفی برآورده کنند.

در حوزه نیازهای جنسی، آمار دقیقی در این زمینه نداریم، ولی برخی مطالعات نشان می‌دهد متاسفانه در این زمینه هم خانواده ایرانی در حال از دست دادن کارآمدی خود است. طبق برخی تحقیقات مشکلات جنسی از مهم‌ترین دلایل طلاق در کشور است. از طرف دیگر گزارش‌های غیررسمی از  خیانت در زوجین حکایت می‌کند. می توان دلایل این پدیده را مبسوط مورد بحث قرار داد، فشارهای اقتصادی، روانی، بحران های اجتماعی و در کنار آن سرکوب جنسی که طی سال ها در این زمینه وجود داشته موجب شده افراد نتوانند نقش جنسی خود را به درستی ایفا و نیازهای جنسی خود و همسراشان را تامین کنند. این سرخوردگی ها در چرخه ای معیوب مدام همدیگر را تشدید می کنند.

در نتیجه از دست رفتن کارکردهای خانواده، نه تنها در جامعه با کاهش گرایش به ازدواج مواجه هستیم، بلکه متاسفانه با پدیده پیچیده‌تری مواجهیم که افراد ازدواج می کنند، ولی عملا به یک خانواده تبدیل نمی‌شوند؛ ازدواج می‌کنند و صرفا همخانه‌هایی هستند که در عمل نه نقش همسری خود را ایفا می کنند و نه نقش والدی خود را.

چه باید کرد؟

در شرایطی که کشور از بحران‌های پیچیده اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رنج می‎برد نمی‌توان به راه‌حل ‌های ساده انگارانه و کوتاه مدت دل خوش کرد. تشویق صرف جوانان به ازدواج به این معنی نیست که آنان تشکیل خانواده می دهند، ما باید در ابتدا مساله را با پیچیدگی‌هایی که دارد درک کنیم تا بتوانیم برایش راه حل پیدا کنیم.

مساله‌ای که با آن مواجه هستیم، کاهش ازدواج یا افزایش طلاق نیست، مساله این است که خانواده به عنوان نهادی که قرن‌ها در این جامعه ایفای نقش کرده، در این مقطع از تاریخ در حال از دست دادن کارکرد خود است.

اینکه این نهاد به چه سمتی خواهد رفت مشخص نیست؛ آیا خانواده با کارکردهای جدید بازتعریف می شود یا دچار فروپاشی شده که به دنبال آن فروپاشی اجتماعی در سطوح عمیق تر تجربه خواهد شد، نمی توانیم پیش بینی کنیم. باید اجازه بدهیم زمان بگذرد تا نتایج آن مشخص شود.

اگر به عنوان یک سیاستگذار، روشنفکر یا فعال اجتماعی دغدغه این مساله را داریم، حداقل‌ترین کاری که می توانیم انجام دهیم این است که برای حل مساله در بعد عاطفی و جنسی تمرکز کنیم. چرا که در کوتاه مدت امکان حل بحران های اقتصادی فراهم نیست.

ابتدا بحران خانواده را به رسمیت بشناسیم، دست از صورتبندی‌های سطحی و راه حل‌های ساده‌انگارانه مساله برداریم، بپذیریم که خانواده به شیوه سنتی با نگرش و آموزش سنتی پاسخگوی نیازهای فعلی نیست. اجازه دهیم کارشناسان، متخصصان و تحصیلکردگان وارد گود شوند و حداقل برای آموزش افراد اقدام کنند. اجازه دهیم نه فقط در یک مسیر ایدئولوژیک ، بلکه در مسیری که مبتنی بر نیازهای روز جامعه است، آموزش های شناختی، هیجانی و رفتاری به خانواده ها و جوانان (چه مجرد چه متاهل) داده شود. اجازه بدهیم مسائل جنسی در جامعه به صورت بازتری مطرح و مشکلات افراد توسط متخصصین در این حوزه برطرف شود. به پژوهش‌ها در حوزه های عاطفی و جنسی با پذیرش بیشتری میدان بدهیم.

مخلص کلام اینکه ما در کوتاه مدت توان اینکه کارکرد اقتصادی را به خانواده برگردانیم نداریم، ولی شاید بتوانیم با اقدامات کوتاه‌مدت باری از دوش خانواده‌ها در بعد عاطفی و جنسی برداریم. به عنوان نمونه کاری کنیم مشاوره‌ها مشمول بیمه قرار بگیرند یا حداقل توسط نهادهای حاکمیتی تبلیغ شوند تا افراد برای مراجعه به مشاوره یا روانشناسان بالینی موضع منفی نداشته باشند. با اقداماتی از این دست می توانیم در کوتاه مدت تا اندازه ای بحران نهاد خانواده را حل و فصل کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha