روزنامه آرمان ملی سهشنبه ۲۷ آبان در گفت وگو با محمود میرلوحی عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان می آورد که در ادامه در گزیده ای از آن می خوانیم: بروز اختلافاتی در جریان اصلاحطلب، سبب برخی نگرانیها در خصوص حضور این جریان در انتخابات ۱۴۰۰ شده است. رقابتی شدن این انتخابات، تنها با حضور اصلاحطلبان ممکن است. مشارکت بالا در انتخاباتی رقابتی، موضوعی بوده که در ماههای اخیر موجب نگرانی اصولگرایان شده است. در همین خصوص سید محمود میرلوحی عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان، گفتوگویی با «آرمان ملی» انجام داده است که میخوانید.
در ماههای اخیر شاهد بروز اختلافاتی در جریان اصلاحطلب بودهایم. این اختلافات چه تاثیری بر حضور اصلاحطلبان در ۱۴۰۰ خواهد داشت؟
بالاخره اختلافات، طبیعت کار جمعی و سیاسی است. اگر فقط شورای هماهنگی اصلاحات را در نظر بگیریم، ۳۰ حزب در آن حضور دارند اما به نظر میآید که تجارب قابل توجهی در جریان اصلاحات هست. در این خصوص تجربیاتی از انتخابات ۷۴ داریم. در سال ۷۴، شصت درصد آرا را در اختیار داشتیم اما به دلیل تعدد کاندیداها، نتوانستیم در عمل از آن شصت درصد رای استفاده کنیم و به مرحله دوم کشیده شد. بعد از آن، آقای احمدینژاد آمد و دیدیم که کشور در آن ۸ سال، عملا عقب افتاد. در ۹۲ جریان اصلاحات اعلام کرد، به علت اینکه منافع ملی را به منافع جریانی ترجیح میدهد، یک کاندیدای تابلودار اصلاحطلب که معاون اول رئیس دولت اصلاحات بود را به درخواست وی کنار گذاشت. (رئیس دولت اصلاحات از ایشان خواست کنارهگیری کنند) آقایروحانی که تا آن موقع، بیشتر به عنوان یک جریان تقریبا راست و اصولگرا را شناخته میشد، به عنوان نامزد اصلاحطلبان مطرح شد.
در ۹۶ هم اصلاحطلبان، مصلحت را در ادامه همان راه و تکرار دوره دوم آقای روحانی دیدند. شرایط بینالمللی، برجام، تحریمها و کرونا یک طرف و از طرف دیگر شرایط داخلی که در ۹۸ پیش آمد. اینکه اولویت کشور از مشارکت حداکثری به مشارکت اقلیت رسید، برای یک جریان به فرصت تبدیل شد و عملا شاهد بودیم که طبق اعلام وزارت کشور و رئیسجمهوری، ۲۳۰ کرسی مجلس غیررقابتی شد.
با این شرایط اصلاحطلبان چه نگاهی به حضور در انتخابات ۱۴۰۰ دارند؟
اگر بخواهیم جریان اصلاحطلب را دستهبندی کنیم، اکثریت اصلاحطلبان در دو دیدگاه صحبت میکنند. یک جریان معتقد است که اگر قرار است با همین روش ادامه دهیم، اساسا مفهوم انتخابات رقابتی در این معنا به چالش کشیده میشود. یک دسته هم معتقدند، به هر نحو و هر طور که زمینه فراهم باشد، باید در انتخابات حضور پیدا کرد. البته جز این دو دیدگاه، نحلههای دیگر نیز هستند اما این دو تفکر، بیشتر بحث میکند. در واقع، میدان و فضای اصلاحطلبی در حال حاضر بین این دو تقسیم شده است. اگر فضا روشنتر شود و مشخص شود که قصد دارند انتخابات رقابتی با مشارکت حداکثری و یک دولت قوی و مورد اجماع ملی درست کنند که بتواند با چالشهای بینالمللی و از جمله شرایط جدید فراهم آمده در آمریکا، پیگیری برجام و بقیه مسائل بینالمللی نیاز به یک دولت مورد اجماع است، نه یک دولت اقلیتی مانند مجلس که همین الان هم با وجود هم حمایتی که صداوسیما و بقیه بخشها از آن میکنند، موفقیت چندانی نداشته است. در حال حاضر جریان اصلاحات هم ساکت است. فضا را باز گذاشته و حتی اعلام کرده که ما، بهرغم اینکه این مجلس، مجلس قابل بحثی است، به خاطر برگشت مجلس به جایگاه اصلی و در تراز قانون اساسیاش کمک خواهیم کرد. من ندیدم که اصلاحطلبی بگوید نباید به این مجلس کمک کرد یا تضعیف مجلس را تجویز کند. این مجلس اگر رای شصت درصدی داشت، هم با دنیا بهتر حرف میزد، هم با داخل و بخشهای مختلف جامعه بهتر کار میکرد و قدرت بسیج و سازماندهیاش در میان مردم و افکار عمومی خیلی قویتر بود.
وقتی مشارکت در خصوص مجلس چنین اهمیتی دارد، وضعیت رئیسجمهور که مشخص است؛ چون نماد جمهوریت و رای ملی است. ما هیچ فردی نداریم که به اندازه رئیسجمهور آرای ملت را اخذ کند. حالا تصور کنید، یک رئیسجمهور مورد اجماع که بیست و پنج، سی میلیون رای داشته باشد، با دنیا و مردم صحبت کند. دولت اول و دوم اصلاحات هر ۹ روز با یک بحران مواجه بود اما چون اعتبار ملی داشت، به درستی به عنوان یک دولت موفق پیش رفت. با این وجود، رقبای آن، به ناچار اعتراف کردند که از لحاظ اقتصادی و فعالیت و شاخصهای ملی پیشرفت کرد. اکنون هم همینطور است. رئیسجمهور اگر مورد اجماع ملی باشد، بهتر و قدرتمندتر میتواند در راستای خواست مردم، تصمیمگیریهای لازم را انجام دهد و دولتی شجاع، قدرتمند و راهگشا خواهد بود. در غیر این صورت رئیسجمهوری که با رای اقلیت روی کار بیاید، لکنت زبان خواهد داشت. ما انسانهای معجزهگر نداریم. با وجود ساختار حزبی ضعیف ما، قدرت سازماندهی تشکیلاتی پشت رئیس جمهورمان نیست. حالا تصور کنید، این فرد رای مردم را هم نداشته باشد، معلوم است که در مسائل مختلف جهانی و داخلی لکنت پیدا میکند. بنابراین ما نباید تن به انتخابات اقلیتی با رای محدود دهیم و از مشارکت حداکثری فاصله بگیریم. اختلافات اصلاحطلبان قابل رفع است و انشاءا... به زودی و تا آذر ماه به ساختار مناسبی خواهند رسید. من مشکلی نمیبینم. رئیس دولت اصلاحات هم در سال ۷۶، در بهمن ماه ساختار مناسبش شکل گرفت. جریان اصلاحات، یک جریان نسبتا سازمان یافته است و مجموعهها، ساختارها و اتاقهای فکر دارد و به نظرم زود جمع میشوند و کار و برنامه خودشان را تدوین میکنند.
بــرخــی تحلیلگران میگویند عدهای به دنبال مشارکت حداقلی در انتخابات هستند. از طرفی ما شاهد ردصلاحیتهای در اسفند بودیم. با توجه به اینکه ما در مشارکت حداکثری در آمریکا بودیم، آسیب این مسأله برای کشور چه خواهد بود؟
بحث مشارکت مردم و حضور مردم در صحنه انتخابات ایران، فراتر از یک انتخابات و حتی رفراندوم است. خوب یا بد، الزام پیش آمده یا به اضطرار این وضعیت پیش آمده که شما ببینید مثلا بازار تهران با کمیسیون انتخابات در واشنگتن بیشتر تغییر میکند. اینها واقعیاتی است که باید بپذیریم. جریان اصولگرایی احتمالا به خاطر راهبردهای ضعیف نتوانسته هنوز تعامل کند و معمولا اگر مشارکت در انتخابات کم باشد سهم بیشتری دارند و معمولا اگر مشارکت از چهل و پنج درصد بالاتر برود، کم نصیب میشوند. البته این به علت ساختار انتخاباتی ما هم هست. در جاهای دیگر این طور نیست که بگویند یا همه یا هیچ. یعنی میبینید چمران همان رای قبلی خود را آورده است اما دفعه قبل رای اول بوده و این دفعه رای بیست و دوم بنابراین، نمیتواند به شورا بیاید یا حدادعادل، این دفعه رایاش سی و یکم بوده است و نمیتواند به مجلس بیاید. حالا، شاید مصلحت باشد ساختار را به جای ای که این گونه که هست بسازیم، تناسبی کنیم اما فعلا این طور است. وقتی هم این طور هست، در شورای دوم مشارکت پایین میآید و اصولگرایان در شورا قرار میگیرند. در انتخابات مجلس یازدهم میبینیم مشارکت پایین میآید و اصولگرایان به مجلس راه پیدا میکنند. هر وقت اصلاحطلبان حضور فعال داشته باشند، انتخابات رقابتی میشود.
البته این همهجا همین گونه است. مثلا در انتخابات آمریکا، واقعا رقابت شد و همه به صحنه آمدند. سوال این است که چرا معمولا رایهای خاکستری به سمت اصلاحات میآیند؟ دلیل این است که به هرحال اصلاحات راهبردها و شعارهایی دارد. از انتخابات رقابتی و مسیر دموکراسی دفاع میکند. معلوم است که وقتی از این مطالبهها صحبت شود، رای جوانان به سمت اصلاحطلبان میآید. اقوام، زنان، فرهنگیان و طبقه متوسط، این اقشار هستند که به دنبال این مسیرها اند و باعث رایهای بالا میشوند. لذا چون مشارکت و برنده شدن اصلاحات، یک رابطه مستقیم پیدا کرده است، جریان اصولگرایی اگرچه نمیتواند این را صریح بگوید اما در عمل این را ابراز میکنند. آقایان مصباحیمقدم، باهنر و رسایی هم به نوعی گفتند که هر وقت مشارکت باشد به نفع اصلاحات است. افکار آنها بیشتر محافظهکاری است لذا اصل حضور و مشارکت یک پیوند وسیع با امنیت ملی، قدرت ملی ما، انسجام ملی ما و آینده کشور ما دارد.
عملکرد دولت فعلی چه کمکی به منافع ملی ما کرد؟
آقای روحانی اگر با اوباما مذاکره کرد و ظریف، یک تنه در برابر همه ایستاد، به دلیل پشتوانه و رای مردمی بالای او بود. امروز چین و روسیه کنار ما قرار میگیرند و همراه ما میشوند یا ۱۳ عضو شورای امنیت برای قضیه پایان تحریم تسلیحاتی کنار ایران قرار میگیرند. در گذشته وضعیت به این صورت نبود. آن زمان همین چین منافع ملیاش را این گونه تامین میکرد که از آمریکا امتیاز میگرفتند و متاسفانه این پنج، شش قطعنامه، همین گونه تصویب شد. برای هرکدام آمریکا، یک امتیاز به چین داد، یک امتیاز به روسیه و یک امتیاز به اروپا میداد و آنها هم طبعا رای میدادند. حالا این کار را نمیکنند یا از آمریکا ناامید شدند یا احساس کردند ایران هم یک قدرت است. دوستان اصولگرای ما میگویند این به علت برتری نظامی ماست. ما هم قبول داریم توان نظامی ایران، توان بالایی است. توان صادراتی ما امروز پنجاه میلیارد دلار شده است که ما صادرات داریم.
ظرفیت تولید داخلی ما هم هست. قدرت مهندسان، طراحان و کارشناسان ما هم هست. همه اینها طبیعی است اما در کنار همه اینها دیپلماسی ما هم نقش مهمی دارد دیپلماسی ما، مبتنی بر رای مردم و حمایت پشتیبانی آنهاست. قابل پیشبینی است که اگر مشارکت انتخابات بالای شصتدرصد باشد، رئیسجمهور منتخب هر که و از هر جناحی که باشد، دارای قدرت چانهزنی در دنیا و در دخالت کشور است. ما در انتخابات ۸۰ میبینیم اصفهان، اردبیل، آذربایجان غربی و شرقی و کردستان به پنج استان آخر جدول تبدیل میشوند. علت این است که مثلا اصفهان فکر میکرد، رئیس دولت اصلاحات آب اصفهان را به یزد برده است، پس رای اصفهان به رئیس دولت اصلاحات کم میشود. حالا فکر کنید این استانهای مرزی مشارکت نکنند، فرهنگیان و دانشگاهیان مشارکت نکنند، هنرمندان و زنان به صحنه نیایند. نتیجه مشارکت پایین خواهد بود. بالاخره تیرهای مساجد و از این قبیل به شورا سنتی پای صندوق رای میآیند. گوش آنها به رادیو و تلویزیون است. به عنوان کسی که تمام این انتخابات را به صورت نزدیک مشاهده کرده است، انتخابات ما بقیه کشورها فرق دارد.
نظر شما