روزنامه آرمان ملی یکم آذر به گفت وگو با فریدون مجلسی دیپلمات پیشین و کارشناس ارشد مسایل بینالملل پرداخته و نوشت: اختلاف اصلی ایران و آمریکا در مسائل منطقه است و این یک تضاد به وجود آورده که کار را سخت کرده است. این یک مانعی برای اقدامات بیشتر است. نمیتوان در این عرصه یک صلح را متصور بود زیرا خط قرمز هر دو کشور است. باید منتظر ماند و مشاهده کرد که چه اتفاقاتی رقم میخورد زیرا مشکل اصلی همین است و هیچیک از طرفین نیز در خصوص آن کوتاه نمیآیند. عملا همه اختلافات در خاورمیانه و حول محور فلسطین اشغالی جمع شده است.
ایالات متحده به این نتیجه رسیده است که بهترین راه قطع ارتباطات نیست. آنها به این نتیجه رسیدهاند که تحریم کردن ایران راه چاره نیست. بهنظر میرسد از این پس مخالفتها بهصورت میدانی بروز کند اما ارتباطات برقرار باشد. این ارتباطات اگر در اقتصاد آغاز شود و به مرحله سیاسی نیز برسد ممکن است در آینده منجر به تعاملاتی شود.
در این میان کشورهای عربی نیز رفتن ترامپ را پذیرفتهاند و خواهان ورود به مذاکرات هستند، ارزیابی شما چیست؟
کشورهای عربی میخواهند عضو برجام شوند تا از امتیازات آن علیه ایران استفاده کنند. عربستان امروز به فکر ورود به برجام برای همکاری با ایران نیست. بلکه میخواهد به خود جایگاه بخشد و علیه ایران از آن استفاده کند. کشورهای عربی مایل هستند که این روابط غیردوستانه ایران با غرب ادامه پیدا کند و صدور نفت و تجارت ایران مسدود بماند.
آنها میخواهند که بنادر ایران صرفا یک واسطه میان بنادر عربی باشند تا خود بیشترین سود تجاری را بدست آورند. در نتیجه انحصار صادرات نفت و گاز منطقه به دست خودشان باشد. اگر ایران از ذیل تحریمها خارج شود و بتواند تجارت خود را توسعه دهد، کشورهای عربی یک رقیب به مراتب قدرتمندتر از خود در منطقه خواهند داشت و این برای آنها خوشایند نخواهد بود. ایران ابزاری دارد که هیچیک از کشورهای عربی ندارد.
از متخصصین و مراکز صنعتی گرفته تا نیروی انسانی بهتر که سبب میشود آنها متضرر شوند. در این میان برخی کشورهای دیگر نیز بهصورت پنهان خواستار حل تمامی مشکلات ایران و غرب نیستند، زیرا آنها نیز قدرتی در حوزه انرژی هستند و این کار را سخت میکند. کشورهای عربی امروز هزینههای خود را در خصوص تسلیحات به ایران نسبت میدهند و عنوان میکنند که در مقابل خطر ایران این هزینهها را انجام میدهند اما در سیاستی متناقض آنها بهدنبال عدم بهبود روابط ایران با اروپا و ایالات متحده آمریکا هستند و همچنان نیز بر این سیاست تاکید دارند.
چــه اتــفاقی افتاد که ترامپ از اوج به پایین پرتاب شد و عملا از صحنه سیاست حذف شد؟
دونالد ترامپ با سیاستهای غیرمنطقی که در پیش گرفت خود را به این مرحله رساند. این سیاستها به نطقهای او نیز سرایت کرد و تا همین امروز نیز ادامه دارد. چگونه ممکن است زیر سایه قدرت او که فرمانده کل قواست، تقلب صورت گیرد؟ البته که چنین رفتارهایی از ترامپ چندان هم دور از انتظار نیست و پیش از این هم دیدیم که او در برابر هر کسی که با نظرش مخالف یا از حداقل استقلال رأی برخوردار باشد، چگونه رفتار میکند.
همین چند روز پیش او وزیر دفاعش را از کار برکنار کرد. چیزی که سابقه فراوان دارد و در واقع او هر کسی را که در برابر نظرش مخالفت کند، با چنین تصمیمی بهزعم خودش تنبیه میکرد. در واقع او مخالفت با نظرش یا شکست را به هیچوجه دوست ندارد. آدم پرمدعایی است که توانسته به قدرت زیادی در آمریکا دست پیدا کند، تنها به مدد خودخواهی و غرور و نخوت خودش امروز به این روزگار افتاده است. همین مساله هم اتفاقا در شکستش مؤثر بود. در واقع ترامپ با همین ویژگیهای شخصیتی بارزش کمک کرد تا حزبی که بر سر کار نبوده، پیروز انتخابات شود. نکته جالب اینکه او به هیچوجه زیر بار شکست نمیرود و میبینیم که این تصمیمش چندان مورد توجه همحزبیهایش نیست.
مشاهده میکنیم که بعد از اعلام نتایج انتخابات و رفتارهای عجیب ترامپ در رد کردن نتایج، کمترین حمایت از او وجود دارد و تنها کسانی از او حمایت میکنند که در خیابانها عربدهکشی میکنند. آنها با سر و صدای فراوان فقط به کمک صدای بلند حقانیت خودشان را نشان دهند. راهپیماییهایی که احتمالا با توجه به تصاویر و فیلمهای این روزها با حمل سلاح نیز همراه است. این در حالی است که یکی از فرماندهان نظامی آمریکا همین چند روز پیش گفته بود که ما برای هیچکسی سوگند وفاداری به منظور استقرار دیکتاتوری نخورده ایم و تنها به قانون اساسی و کشور وفاداریم. از این رو این دست اقدامات و تظاهراتها احتمالا جز بیآبرو کردن حزب جمهوری خواه نتیجه دیگری نخواهد داشت و ترامپ باید به فکر ترک کاخ سفید باشد.
دولت آینده بایدن با توجه به گزینههای احتمالی مطرح شده به کدام سمت حرکت خواهد کرد؟
در خصوص کابینه جو بایدن، وزارت دفاع اهمیت زیادی دارد. در این میان گزینهای همچون میشل فلورنوی نیز مطرح است که برخی در مورد آن از امروز شائبههایی ایجاد کردهاند. شک نکنید که اگر میشل فلورنوی وارد پنتاگون شود، نمیتواند ساز مخالف با دولت و کابینه بایدن بزند. او در مقام وزیر دفاع ایالات متحده باید با دولت و سیاستهای آن هماهنگ باشد چراکه او در مواقع حساس باید ژنرالهای حاضر در میدان را راهبری کند. بر این اساس و برخلاف برخی اظهارنظرها، او نمیتواند خارج از چارچوبهای دولت کار کند.
بسیاری از کارشناسان حوزه نظامی و امنیت ملی آمریکا او را یک فرد میانهرو میدانند و بخشی دیگر از آنها بهدلیل مواضع میشل فلورنوی در دولت اوباما او را چندان میانهرو نمیدانند. بسیاری از منتقدان وی با اشاره به اظهارات او در گزارشی تحت عنوان گسترش قدرت ایالات متحده که در سال ۲۰۱۶ منتشر شد، معتقدند که وی چندان هم میانه رو نیست. بر اساس دادههای موجود او در این گزارش خواستار افزایش بودجه نظامی آمریکا، انتقال سلاح به اوکراین و آموزش نیروهای اوکراینی برای مقابله با روسیه و تشدید دخالت نظامی آمریکا در عراق و سوریه شده بود ولی به هر ترتیب مساله این است که اوضاع و احوال نظام بینالملل مانند چهار سال گذشته نیست، چراکه ما امروز دیگر اعتراضی در مورد اشغال و پیوستن جزیره کریمه به خاک روسیه نمیشنویم و بعید میدانم دموکراتها هم بیش از پیش بخواهند مسکو را مورد هجمه قرار دهند. باید توجه داشت که چه دموکراتها در کاخ سفید باشند چه جمهوریخواهان، هر دو طرف صرفا بهدنبال تثبیت، افزایش و ارتقای قدرت نظامی ایالاتمتحده و ارتش این کشور در جهان هستند.
در این میان استراتژی آمریکا در قبال روسیه، دور نگه داشتن این کشور از غرب و عصبی کردن آنها در حوزه بالتیک و بالکان با استفاده از اهرم ناتو است اما توجه کنید که دشمن و رقیب اصلی واشنگتن را باید چین دانست. ایالات متحده بهدنبال بالا بردن هزینه نظامی خود در جهان نیست اما توجه کنید که حتی اگر آنها بودجه نظامی خود را کاهش دهند، بازهم ارتش اول جهان را دارند. سیاست نظامی دموکراتها در خاورمیانه و خلیج فارس همانند ترامپ ادامه خواهد داشت و سعی میکنند تا هزینهها را بر دوش اعراب بیندازند. در مورد ایران هم اگر واشنگتن به این جمعبندی برسد که رفتار تهران قرار نیست تغییر کند، احتمال دارد سیاستهای شیطنتآمیز اما نرم را در پیش گیرند.
نظر شما