اینها دلنوشته های زنی است که برای مژگان علیشاهی مددکار آسیب و مدیر خانه مادری انجمن طلوع بی نشانها فرستاده است.
در این نوشتهها هیچ ردی از خوشحالی پیدا نمیشود. مژگان به نقل از زن آسیب دیده قصه مان ادامه میدهد: برایم نوشته وقتی که در ۱۴ سالگی پوشک بچه ام را عوض میکردم، هم سن و سالانم با عروسکهایشان بازی میکردند. آنها ۱۵ سالگی فکر ست کردن لاک انگشتها با لباسهایشان هستند اما من در زندان به سر میبردم. در ۱۶ سالگی هم میتوانم خاطرات آوارگی ام را ورق بزنم. یک زن تنها در شهر غریب که مجبور بودم روی صندلی پارکها و در خیابان بخوابم. دلم میخواست خودم را از صفحه روزگار پاک کنم اما انگار مرگ هم برایم حرام بود.
به گفته مددکار خانه مادری، اغلب مادرانی که سر صحبت را با او باز میکنند با یکدیگر همدرد هستند. وجه اشتراک زندگی همگی آنها تنهایی، آوارگی و مصرف مواد است.
علیشاهی می گوید: به گفته خودشان مواد که مصرف کنی هیچ کسی حاضر نیست نگاهت کند. نمیتوانی مادر باشی و وقتی خوشحال میشوی که ترک کرده باشی و غبار مواد از روی زندگی ات رخت بربسته باشد. آن وقت است که تازه میتوانی گرمای آغوش فرزندت را بچشی و یک دل سیر بغلش کنی.
رد خشونت روی بدن یک زن
وی در خانه مادری با زنانی ارتباط دارد که هر کدام به یک نحوی گرفتار مواد شده اند. عدهای اسیر کودک همسری بوده و عدهای دیگر از آنها و سادگی یا حتی زن بودنشان سوءاستفاده شده است.
علیشاهی ادامه می دهد: باورش سخت است اما اغلب این خانمها از طریق همسران مصرف کننده شأن معتاد شده اند. زن جوانی تعریف میکرد که برای اینکه دندان درد داشته همسرش وی را برای تسکین درد دندان مجبور به مصرف کرده. زنی دیگر میگفت همسرش به خاطر هیجان رابطه جنسی وی را مجبور به مصرف و دیگری برای آنکه زنش به او و کارهایش گیر ندهد، وی را مصرف کننده کرده بود.
تلخ اما واقعی. اینها داستان نیست بلکه روایت واقعی از زنانی است که در اثر ناآگاهی، فقر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی گرفتار روابطی شده اند که اغلب ناخواسته بوده است.
مددکار آسیب و مدیر خانه مادری انجمن طلوع بی نشانها می افزاید: یکی از موردهای ما خانمی بود که رد سوختگی را میشد در تمام بدن او مشاهده کرد. مدتی که از ترک مصرفش گذشت و با یکدیگر رفیق شدیم سر صحبت را باز کرد. میگفت همسرش به اجبار و سوزاندن بدنش با تکههای زغال داغ وی را مجبور به مصرف می کرد.
به اینجای گفت وگو که می رسیم هر دو سکوت میکنیم. انگار که زمان متوقف شده باشد. در گوشههای تاریک این شهر زنان و دخترانی هستند که خشونت به مغز استخوانشان رسیده. در زندان روابط ناعادلانه گرفتار و به خاطر تنهایی و بی کسی نقطه امنی برای پناه بردن ندارند.
بعد این زنان، مادر میشوند و به خاطر خشونتهایی که دیده اند یا به این دلیل که معتاد هستند نمیتوانند برای کودکانشان مادری کنند.
علیشاهی می گوید: کدام مادری در حالت سالم فرزندش را در حال مصرف سیگار یا مواد ببینند سکوت میکند؟ در واقع روایت ما از مادرانی است که خودشان قربانی خشونت بوده و حال به دلیل مصرف نمیتوانند در حق فرزندشان کودکی کنند. چون مجبور به مصرف هستند.
نقاط قوت زنان را به آنها یادآوری میکنیم
به گفته وی، آنها در انجمن طلوع بی نشانها کمک میکنند تا زنان و مادران آسیب دیده از خشونت و مصرف کننده، در فرایندی طولانی مدت مواد را ترک کنند، توانمند شده و به زندگی عادی خود برگردند.
مددکار آسیب و مدیر خانه مادری انجمن طلوع بی نشانها می افزاید: این افراد در جلسات ترک مواد شرکت میکنند و گامهای پاکی را یکی پس از دیگری پشت سر میگذارند، آن وقت آماده پاکی می شوند.
وی معتقد است خیلی از این زنان سالها نادیده گرفته یا قضاوت شده اند، کسی آنها را ندیده و در اینجا سعی میکنیم روی نقاط مثبت آنها کار کنیم. تلاش ما این است حس زنانگی یا مادری آنها را قوت دهیم.
علیشاهی می گوید:«به جای اینکه بگوییم چه پوست افتاده یا دندانهای پوسیده داری، میگوییم چقدر خوش صحبتی، چقدر مهربانی. وقتی نقاط مثبت شخصیتی این زنان را به آنها یاداور شویم و پر و بال دهیم، برای ترک مصرف و بازگشت به زندگی تشویق میشوند. در قدم بعدی سعی میکنیم آنها را به خانواده وصل کنیم. در واقع در سرای مهر انجمن طلوع بی نشان زنانی حضور دارند که از جامعه طرد شده اند. ما در فرایندی طولانی مدت و با صبر و هنر مخصوص به خودمان روح زخم دیده آنها را ترمیم و این زنان را به زندگی برمی گردانیم».
به گفته این مددکار حوزه آسیب اجتماعی، از آنجایی که تجربه نشان داده خیلی از این زنان ناخواسته وارد کارزار اعتیاد میشوند، او و همکارانش معتقدند با سرمایه گذاری بر روی این زنان، اهمیت دادن به آنها بدون اینکه قضاوتشان کنند و کمی عشق که چاشنی روابطشان شده باشد، میتوانند بستر را برای بازگرداندن آنها به زندگی مهیا کنند.
علیشاهی می گود: توقع این را ندارم که جامعه و خانوادهها تمام قد آغوش خود را برای این افراد باز کنند اما توقع میرود با درک شرایط خاص زندگی آنها فرصتی دوباره برای احیای این زنان و بازگشتشان به زندگی بدهیم و در این راه آنها را حمایت کنیم.
از: فاطمه شیری
نظر شما