یازدهم آذر سالروز تولد نویسندهای است که شاید بتوان او را با نفوذترین روشنفکر عصر خود دانست. زندگی و زمانه او ناظر بر یکی از مهمترین ادوار تاریخ معاصر ایران از نظر ساختار اندیشه سیاسی و ایدئولوژیک در پیوند با ساخت نظام سیاسی و اجتماعی بود؛ نویسندهای به نام جلال آلاحمد که در دهههای حادثه خیز ۳۰ و ۴۰ خورشیدی با زندگی و آثارش، رویکرد تازهای برای روشنفکری در فضای فرهنگی و اندیشهای ایران به وجود آورد.
فضای سیاسی، اجتماعی و فکری زمانه
جلال آل احمد مانند هر نویسنده یا روشنفکر دیگری محصول شرایط و فضای سیاسی، اجتماعی و فکری زمانه خود بود. قرائت خاص او از روشنفکری و تدوین نظریه روشنفکری متعهد و بومی را میبایست در پیوند با تحول ذهن و زبان او در رویکردش به مذهب دید. دگرگونیها و نوسانهای روحی او و دوران گذارش، معرف روح پر تلاطم، کمال خواه و آرمانگرای آل احمد بود.
زیست جهان آل احمد، زمانه کشاکش میان سنت بومی و مدرنیته غربی بود. نوعی چالش فکری در میان روشنفکران ایرانی که حداقل از زمان مشروطه به بعد در پی رهیافتی نو به توسعه و تجدد بودند. در چنین فضای فکری که بر بستری از مبارزات سیاسی علیه استبداد داخلی و وابستگی خارجی دولت پهلوی قرار داشت، جلال و بعضی دیگر از روشنفکران، ناکام و سرخورده از گفتمانهای نوگرایانه حزبی و نامید از تحقق آرمانهای عدالتخواهانه و آزادی طلبانه، به نوعی باز اندیشی در سنت و فرهنگی بومی و اسلامی خود پرداختند و کوشیدند با احیای سنت اسلام راستین در پیوند با سنتهای فکری و فرهنگی ایرانی، راهی جدید فارغ از نسخه غربی تجدد برای گفتمان نوسازی و توسعه بگشایند.
فعالیت سیاسی و فکری
اندیشه جلال و دغدغهاش برای پیشرفت و توسعه ایران و رهایی از عقب ماندگی ناشی از استبداد و استعمار، او را به دامن حزب توده انداخت تا شاید در چارچوب روشنفکری حزبی برای نجات و رهایی خلق و مبارزه با استبداد و امپریالیسم بتواند روح طغیانگر و ظلمستیزش را تسکین دهد اما از این خیال طرفی نبست و با ناکامی از این حزب جدا شد.
تجربه فعالیت سیاسی و فکری آلاحمد در جامعه سوسیالیستهای خلیل ملکی و جبهه ملی نیز نتوانست او را به آرمانهای عدالتخواهانه اش برساند. در نتیجه با کناره گیری از فعالیتهای سیاسی و حزبی به کنج عزلت ادبیات خزید و با سفرهایش به غرب و به جای جای سرزمینش، موفق به تدوین نظریهای نو و رهیافتی راهگشا بر اساس سنت اسلامی و فرهنگ اسلامی ایرانی شد و دیدگاهش در این خصوص را در آثارش انعکاس داد.
در اندیشه سیاسی او هرگونه همکاری با دولت حتی در راه انجام اصلاحات، سازشکاری و خیانت به آمال و آرمانهای مردم محسوب میشد. گفتمان غرب ستیزی و طلب هویت ملی اسلامی در اندیشه آل احمد را میتوان در آثاری چون «غرب زدگی، در خدمت و خیانت روشنفکران و نون و قلم» دید. در واقع آل احمد ادبیات را در خدمت بیان اندیشههای سیاسی و دغدغههای اجتماعی اش به کار گرفت.
سفرهای آل احمد به نقاط دیگر جهان و مشاهده ساختارهای اجتماعی و سیاسی ملل دیگر، ناامیدی آل احمد از ساختار سیاسی ایران در راه انجام اصلاحات اجتماعی و نوسازی سیاسی را شدت بخشید و همچنین بر این نکته آگاهی یافت که پیوند میان ساخت سیاسی حاکمیت و برنامهها و طرحهای ملازم با آن از یک طرف و ایدئولوژی غرب گرایی که از جانب روشنفکران تئوریزه میشد از طرفی دیگر، فرهنگها و سنن بومی را دچار اضمحلال کرده و جامعه ایرانی را به نوعی بی هویتی و یا هویتی التقاطی و ناهمگون دچار کرده است که این بی هویتی تمام عرصههای حیات اجتماعی از جمله خانواده، آموزش، صنعت و کشاورزی، هنر و معماری و سبک زندگی را تحت شعاع قرار داده است.
او در برابر غربزدگی و وانهادگیِ روشنفکران ایرانی، احیا و بازگشت به دینی آرمانی و به دور از خرافات، تعصبات، مقدس مابی و تحجر اندیشی که توان رشد و توسعه معنوی و مادی جامعه را در خود داشته باشد، تدوین و تبلیغ کرد.
شکست ایدئولوژیهای چپی و لیبرالی در قالب آرمانهای احزاب چپ و احزاب ملی، ال احمد را به این دریافت رساند که گسست از ریشههای تاریخی و مذهبی یک جامعه و یک ملت و همچنین پیاده کردن اصول اندیشههای غربی در قالب مکاتب مختلف فکری و سیاسی بدون در نظر گرفتن تفاوتهای بنیادینِ ساختار اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران با غرب، دلیل اصلی شکست این اندیشهها و احزاب و عدم پذیرش آنها در جامعه و نزد مردم است.
آل احمد به درستی دریافت در یک جامعه ارزشی و مذهبی، گسست از مذهب و طرح یک الگوی اصلاح اجتماعی فارغ از آموزهها و ارزشهای دینی نتیجهای جز شکست در پی نخواهد داشت و جریان روشنفکری در صورتی رهایی بخش خواهد بود که بومی و برخواسته از متن اجتماع باشد. البته که اتخاذ اندیشههای پیشرو، روشنگر و رهایی بخش غربی لازم است اما نکته مهم لزوم انطباق این اندیشه با شرایط جامعه و پرهیز از تقلید بدون واقع گرایی و آگاهی است.
تحول و تکوین اندیشه
آثار قلمی آل احمد که مصداق عینی شکنجههای روح سرگشته و پرسش گر او هستند، بهترین گواه تحول و تکوین اندیشهها و نشان دهنده چگونگی شکل گیری دستگاه فکری این روشنفکر مذهبی هستند. اندیشه و نحوه نگرش آل احمد به مذهب در گسستها و پیوندهایش و همچنین در نگاه به غرب و پدیده غرب زدگی، برآیند نحوه مواجهه با جهان و در واقع تجربه زیست اوست.
آل احمد در طول حیات سیاسی و ادبی اش همواره درگیر دوگانههای سنت و تجدد، کفر و ایمان و سیاست و ادب بود. آثاری چون «یک چاه و دوچاله و سنگی بر گوری» که به یک معنا، شرح احوالات و وصف جدال درونی و بیرونی آل احمد هستند، ارتباط میان گسستهای ساختاری زندگی و زمانه آل احمد را نشان میدهند.
خود و جهان اطراف
پرسشهای آل احمد از خودش و جهان اطرافش محصول مواجهه یک مرد سنتی-مذهبی شرقی با روحیه و ارزشهای مدرنیته و مدرنیزاسیون است. در وهله نخست تاکید مدرنیته بر فردگرایی، راندن مذهب به حوزه خصوصی برای آل احمدِ برخاسته از یک فرهنگ سنتیِ مذهبیِ ریشه دار بد بود و در وهله دوم تاکید بر اصالت انسان فارغ از وابستگیهای ماورایی و الهی در کنار وجود مفاهیمی چون آزادی، ترقی و توسعه و … در ذات مدرنیته، برای او که همواره دغدغه آزادی، ترقی و توسعه داشت، جذاب بود اما سالها طول کشید تا آلاحمد توانست اندیشه اش را با عبور از صافی این جدالها و تردیدها، شکل دهد و به خوانشی متفاوت از مدرنیته دست یابد و آن «جوانک مذهبی از خانواده گریخته» فرزند طغیانگری که ایمان پدر را از دست داده بی ایمانی را هم تاب نمیآورد، از انسانِ سنتی راضی به قضا و قدر به انسانی که در پی رقم زدن تقدیر خویش بر اساس تعقل و خرد است، استحاله شد.
رهیافتی به تجدد بومی
مفهوم تجدد بومی و بازگشت به معیارهای خودی در گفتمان روشنفکری ایران، در واکنش به نفوذ غرب و پارادایم شرق شناسانهای اروپایی به وجود آمد. بومیگرایی به مثابه یک مفهوم تاریخی، در واقع نقطه عزیمت جلال به روشنفکری و رویکرد غرب ستیزانهاش بود.
مرور زندگی حرفهای و شخصی آل احمد از خلال آثارش نشان میدهد که او در عین اینکه وامدار سنت ادبی و نظری روشنفکران غربی و ایرانی است اما در طول دهه ۲۰ تا ۴۰ خورشیدی، تجربهای زیستهاش در محافل سیاسی و روشنفکری ایران و غرب، او را به طرف نوعی جهان بینی اسلامی-شیعی سوق داد و منظور خود از روشنفکری را بر اساس درکش از سنت اسلامی و هویت ایرانی-اسلامی صورتبندی کرد.
بنابراین آل احمد بر مواضع سازش ناپذیرِ ضد استبدادی و ضد امپریالیستی خود در برابر حکومت پهلوی ادامه داد و هجوم فرهنگ غربی و اعمال آن بر تمام عرصههای حیات اجتماعی توسط حکومت پهلوی و کمپانیهای غربی را، عامل انحطاط و عقب ماندگی ایران دانست. وی با بازگشت به سنت اسلامی-شیعی، تکیه بر فرهنگ و سنت بومی راه مبارزه در برابر غرب زدگی و گشودن مسیر توسعه و نوسازی دانست اما عمر این نویسنده آنچنان که میبایست طول نکشید و در مرگی مشکوک در ۴۶ سالگی چشم از جهان فروبست.
منابع
آل احمد، جلال، یک چاه و دوچاله و مثلاً شرح احوالات، تهران، رواق، ۱۳۴۳.
آل آحمد، جلال، از رنجی که می بریم، تهران، امیرکبیر ۱۳۵۷.
آشوری، داریوش، «مردی بر خنگ تیز پای قلم / به مناسبت هشتمین سال درگذشت آل احمد، نگین، ش ۱۴۸، ۱۳۴۷.
پارسانیا، حمید، تجربه روشنفکری جلال آل احمدو گشودن راهی به معیارهای خودی، نشریه معرفت فرهنگی اجتماعی، ش ۱۰، س ۱۳۹۱.
نبوی، نگین، روشنفکران و دولت در ایران، ترجمه حسن فشارکی، تهران، شیرازه، ۱۳۸۸.
نظر شما