به گزارش ایرنا، روایت این لباس نایلونی غول پیکر، از آنجایی شروع شد که به یک نشست خبری، آن هم در دل یکی از بیمارستان های مرجع کرونایی در ارومیه دعوت شدم؛ ابتدا با اطمینان، به دنبال نرفتن به این نشست بودم ولی حس کردن تجربه کادر درمان، سبب متقاعد شدنم برای حضور در این جلسه شد.
از پله های محل نشست که البته دهها متر از بخش کرونایی بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه فاصله داشت بالا می رفتم، حتی تا نکشیدن نفس در راه پله ها نیز رفتم ولی نتوانستم تحمل کنم و با وجود ترس از کرونایی شدن، مجبور به نفس کشیدن شدم.
به درب محل نشست که رسیدم، دنبال ماسک و وسایل ضدعفونی بودم که یک بسته کوچک توجهم را جلب کرد؛ از آن پرسیدم که گفتند باید برای رفتن به این جلسه، آن لباس را تن کنم.
بلافاصله پس از شنیدن این مطلب، بسته بندی لباس را باز کرده و سعی کردم آن را بپوشم ولی پوشیدن این لباس آنچنان هم راحت نبود؛ هرچند با همه تلاش آن را پوشیدم که فهمیدم پوشیدن آن لباس، بسیار راحت تر از نگهداشتن آن است.
از همان لحظه اول که مجبور به پوشیدن لباس شدم، نفسم گرفت و دنبال راهی بودم که آن را در بیاورم.
در طول نشست خبری هم، خش خش لباس گان بر روی گوشم، اجازه نمی داد که به راحتی سخنان سخنران را بشنوم.
به محض پایان یافتن نشست خبری، در خروجی محل نشست، این لباس را درآورده و از شر آن راحت شدم ولی همچنان یک سوال اساسی با من بود که پاسخ آن، بسیار برایم روشن بود؛ سوال این بود که آیا کادر درمان و پرستاران چگونه ساعت ها این لباس را در ۱۰ ماه گذشته پوشیده و دنبال خدمت رساندن به بیماران کرونایی بوده اند؟
در حال خروج از نشست بودم که عکس مربوط به این نشست، برایم ارسال شد و بهانه ای شد تا با استفاده از آن، به سراغ مردم بروم و از آنان بپرسم که آیا آنان توان پوشیدن این لباس را دارند؛ یا همان ماسک برایشان کفایت می کند؟
در اولین برخورد با یکی از شهروندان که از ماسک استفاده نکرده بود، عکس خودم را از نشست خبری به وی نشان دادم و پرسیدم آیا شما که ماسک نزده اید، میتوانید تصور کنید که روزهای متمادی باید این لباس را به تن کنید؟ او با قاطعیت جواب داد که حتما نه! به مراتب استفاده از ماسک راحت تر از این کار است؛ به وی توضیح دادم که من در طول حدود یک ساعت و نیم پوشیدن این لباس، نه از کرونا بلکه از این لباس خفه میشدم.
شهروند دیگری که در جلو درب مغازه خود که البته در همان خیابان منتهی به بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه هم بود، با استفاده از ماسک در جلو درب ایستاده بود، نیز در پاسخ به سوال من در مورد استفاده از لباس گان در طول روزهای متمادی، گفت: پوشیدن این لباس برای چند روز هم خیلی سخت است، چه برسد به اینکه ماهها آن را به تن کنیم.
دیگر شهروندان ارومیه ای هم، تقریبا همان جواب هایی را دادند که نفرات نخست داده بودند و از الزام پرستاران و کادر درمان برای استفاده ازاین لباس، ابراز تاسف کردند؛ ابراز تاسفی که گاه به بالا کشیدن ماسک نیز منتهی می شد و همه آنها قول می دادند که پروتکل ها را رعایت کنند.
برای اینکه با درد پرستاران در این باره آشنا شوم، بهترین کار نشستن پای صحبت آنان بود ولی برای رسیدن به مصاحبه حضوری با آنان، پوشیدن همین لباس یکی از ضرورت ها بود، به خاطر همین، مصاحبه تلفنی از پرستاران را ترجیح دادم.
"سعیده" یکی از پرستاران اهل آذربایجان غربی که مدت هاست در خدمت رسانی به بیماران کرونایی تلاش می کند، در گفت و گویی که با من داشت، در مقابل سوال من که چگونه این لباس را می پوشید، گفت: این لباس یکی از محافظ های ما در مقابل کروناست و مجبوریم آن را به تن کنیم.
وی که تنها به اسم خود اکتفا کرد، افزود که علاوه بر آن، در بسیاری موارد دستکش، محافظ شیشه ای، ماسک و دیگر وسایل را باید ساعت ها به تن کنیم تا کرونایی نشویم.
این پرستار اهل آذربایجان غربی ادامه داد که ما هم بالاخره چشم به راه هایی داریم و نمی توانیم آنان را نادیده بگیریم؛ باید از خودمان محافظت کنیم تا زنده بمانیم و بتوانیم پیش افرادی که عاشقشان هستیم و عاشقمان هستند، برویم.
این پرستار تاکید کرد که برخی از همکاران ما، علاوه بر اینکه این لباس ها را به تن می کنند، از دیدن خانواده مخصوصا پدر، مادر و حتی در بسیاری موارد، فرزندان خود دور هستند و باید بین خدمت رسانی به مردم و دیدن خانواده یکی را انتخاب کنند.
"فاطمه" از دیگر پرستاران آذربایجان غربی هم، نظری مشابه "سعیده" داشت؛ وی گفت که کرونا، وظیفه ما را روز به روز بیشتر کرده و در دوران اوج، حتی بعضی وقت ها، روز و شب را از یاد می بردیم تا به مردم خدمت کنیم.
وی نیز همچون همکار پرستار خود نخواست نامی از وی در خبر ذکر شود، اضافه کرد که بهترین نتیجه کار ما، احیا شدن حتی یک نفر از بیماران است؛ هرچند مسوولان هم باید به فکر ما باشند و اجازه ندهند که با وجود این همه سختی و تلاش، ما غصه نان هم داشته باشیم.
داشتم به دنبال آماری از پرستاران مبتلا شده یا حتی خدای نکرده فوت شده در این باره می گشتم؛ دکتر جواد آقازاده بهترین گزینه برای پرسیدن این ارقام بود؛ او که خود هم در کسوت مدیریت دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان غربی ماههاست با کرونا زندگی میکند، در این باره گفت: ۵۱۳ نفر از جامعه پرستاری استان به کرونا مبتلا شده اند که رقم بسیار زیادی است.
وی افزود که پنج نفر از کادر درمان در آذربایجان غربی نیز برای مقابله با ویروس منحوس کرونا شهید شدهاند که این شهادت، ناشی از ایثار این قشر برای خدمت رسانی بهتر به مردم است.
دکتر "آقازاده" درباره مطالبه های پرستاران آذربایجان غربی نیز اضافه کرد که کارانه پرستاران تا شهریور پرداخت شده و تقریبا بهروز بوده و اضافه کاری نیز تا اردیبهشت پرداخت شده است.
وی همچنین گفت که بقیه نیز در سریعترین زمان پرداخت می شود؛ تلاش میکنیم حق همکاران از طریق سازمان بودجه، وزارت بهداشت و درمان و بیمه بگیریم و تقدیم همکاران کنیم؛ همچنین در صورت پرداخت کارانه همکاران، دانشگاه در اول وقت آن را به حساب پرستاران عزیز واریز می کند.
رییس دانشگاه علوم پزشکی آذربایجان غربی تاکید کرد که در دوران ویروس کرونا، صحنه های دفاع مقدس به شکل دیگری اتفاق می افتد؛ پرستاران در خط مقدم جبهه سلامت هستند و باید از آنان قدردانی کرد.
با این اوصاف، فهمیدم که پرستاران در ۱۰ ماه گذشته، فاتحان جبهه دفاع مقدس از مردم از جمله مادران، پدران، فرزندان خردسال و کانون خانواده ها بودند که برای این هدف مقدس، از جان خود مایه گذاشتند ولی اجازه ندادند که بسیاری از مردم، از خانواده خود جدا شوند.
آنان لباس خفه کننده ای را ساعت ها بر تن کردند تا اجازه ندهند، بیماری کرونایی از نبود اکسیژن، خفه شود و او را با حربه های زیاد به زندگی باز گرداندند.
نظر شما