میرزا محمدتقی خان فراهانی مشهور به امیر کبیر نخستین صدراعظم ایران در دوران ناصرالدین شاه قاجار بود. او از ۲۸ مهر ۱۲۲۷ تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ خورشیدی در مقام صدارت عظمای دربار ناصری خدمات ارزندهای انجام داد و بانی بسیاری از اصلاحات سیاسی و اجتماعی در این دوران بود؛ اصلاحاتی که با قتل او به دست عوامل دربار با شکست مواجه شد.
زندگینامه
امیرکبیر متولد روستای هزاوه از توابع اراک بود. خانواده پدری و مادری وی از طبقه پیشهور بودند. پدرش کربلایی قربان آشپز میرزا عیسی (میرزا بزرگ) قائم مقام اول بود. پس از او همین شغل را در دستگاه پسرش میرزا ابوالقاسم، قائم مقام دوم برعهده گرفت.
کربلائی قربان بعدها ناظر و در واقع ریش سفید خانه قائم مقام شد و همیشه مورد لطف و عنایت او بود.
امیرکبیر ۲ بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی با دخترعمویش «جانجان خانم» بود. در برخی اسناد آمده است که امیر در زمان صدارتش از همسر نخست خود جدا شد و «جان جان خانم» در حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشت. دومین همسر امیر، تنها خواهر تنی ناصرالدینشاه با نام «ملکزاده خانم» ملقب به عزتالدوله بود که امیر با او در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ در حالی که خود چهلوسه ساله و همسرش ۱۶ ساله بود، ازدواج کرد.
امیرکبیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» سه فرزند و از عزتالدوله نیز ۲ دختر با نامهای «تاج الملوک خانم» و «همدم الملوک خانم» داشت.
دختر او تاجالملوک با مظفرالدینشاه قاجار ازدواج کرد. از اینرو امیر پدربزرگ ششمین پادشاه قاجار، محمدعلیشاه، نیز بهشمار میرفت.
دولتمردی و اصلاحات
امیرکبیر از کودکی به واسطه مراودات پدرش با نزدیکان دربار، با دربار و مناسبات آن آشنایی کامل داشت.
به دلیل همین مراودات میتوان، محیط تربیتی امیرکبیر را دستگاه میرزا بزرگ قائم مقام و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام، ۲ وزیر عباس میرزا، دانست؛ محیطی که امیرکبیر را برای ورود به عرصه سیاست آماده کرد و زمینهساز ورود او به دربار شد.
امیرکبیر در مهر ۱۲۲۷ خورشیدی با وجود دسیسههای فراوان جهت جلوگیری از صدارت او به دستور ناصرالدین شاه به مقام صدراعظمی دربار رسید.
۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴ قمری، ناصرالدین شاه خود بر تخت نشست و امیرکبیر را که در آن زمان در مسوولیت امیر نظامی بود، به مقام صدارت اعظمی تعیین کرد. در فرمان ناصرالدین شاه آمده است:
«ما تمام امور ایران را به دست شما سپردیم و شما را مسوول هر خوب و بدی که اتفاق میافتد میدانیم. همین امروز شما را شخص اول ایران کردیم و به عدالت و حسن رفتار شما با مردم کمال اعتماد و وثوق داریم. به جز شما به هیچ شخص دیگر چنین اعتقادی نداریم و به همین جهت این دستخط را نوشتیم.»
پس از روی کار آمدن امیرکبیر چندین فتنه به وجود آمد که امیر با درایت آنها را خاموش کرد.
امیرکبیر اصلاحات خود را از همان آغاز حضور در دربار در مقام صدارت عظما شروع کرد؛ اصلاحاتی که تا پایان ۳۹ ماه صدارت او دنبال شد. اصلاحات امیرکبیر در زمینه فرهنگ و آموزش بسیار قابل توجه است. امیر بنیانگذار مدرسه دارالفنون بود که به فرمان او برای آموزش دانش و فناوریهای نوین در تهران تاسیس شد. انتشار روزنامهٔ وقایع اتفاقیه از دیگر اقدامات درخور تقدیر امیرکبیر است.
امیرکبیر در ۱۲۶۴ قمری، فرمان نخستین واکسیناسیون سراسری کودکان و نوجوان را برای مبارزه با بیماری آبله صادر کرد. این اقدام امیر اما به دلیل عدم همراهی مردم که بیشتر آن به دلیل ناآگاهی و اعتقاد آنان به خرافه بود، آنگونه که باید پیش نرفت.
امیر کبیر همچنین در سیاست بینالملل و در موضوع روابط با کشورهای دیگر به ویژه اروپاییان به نظم و اصولی پایبند بود که این اصول بیش از هر چیز بر استقلال ایران استوار بود. امیر در دوران صدارتش میرزا محمدعلی خان شیرازی را به وزارت امورخارجه گماشت و از سفیران خارجی خواست از این پس تمام مکاتباتشان مستقیماً با وزیر امورخارجه باشد و از رجوع مستقیم به شاه یا صدر اعظم خودداری کنند. او در لندن و سنت پترزبورگ سفارتخانه دایمی ایجاد کرد. امیر برای افزایش کیفیت ارتباطات خارجی هیاتی از مترجمان ایجاد کرد که میرزا ملکم خان یکی از مشهورترین این افراد بود.
امیرکبیر دیوان خانه عدالت را که از پیش وجود داشت، توسعه داد و بر قدرت آن افزود. رییس این دیوانخانه را وکیل دیوانخانه می نامیدند. امیر میرزامحمدخان پسر محمدرضاخان فراهانی را به وکالت آن گمارد. دعاوی ابتدا باید به دیوانخانه عدالت ارجاع می شدند و دیوانخانه در صورت تشخیص شرعی بودن شکایت آن را به محکمه شرع ارجاع می داد(۱).
در اصلاحات جدید دیوانخانه، حکم محکمه شرع در صورت تأیید دیوانخانه عدالت، قطعی محسوب می شد. بدین ترتیب تا اینجا امیر، هم وضعیت آشفته احکام شرع را سروسامانی داده بود و هم محکمه عدالت را که در حقیقت بخشی از سازمان دولت محسوب می شد، برای ایجاد وحدت رویه و نظم، سازمان داده بود. امیر توانست با این الگو هر ۲ سازمان قضایی را به هم نزدیک کند و تسلط دولت را بر آن افزایش دهد. البته این کار مخالفانی درپی داشت؛ مخالفانی دارای موقعیت سیاسی و قضایی که این شیوه جدید از نقش سیاسی و قضایی آنها می کاست. تا اینجا دیوانخانه عدالت توانسته بود، دوباره شکل گیرد اما امیر با تغییراتی محتوای آن را نیز کامل تر کرد. دیوانخانه عدالت علاوه بر بررسی دعاوی جزایی و عرفی مردم به مشکلات میان دولت و افراد رسیدگی می کرد. امکان اینگونه شکایت ها قبلاً هم وجود داشت اما به دلیل عدم برخورد مناسب عموما انجام نمی گرفت یا در صورت انجام منتهی به نتیجه نمی شد اما امیر باجدیت و به خصوص اطلاع رسانی مناسب مانند استفاده روزنامه وقایع اتفاقیه و درج برخی دعاوی میان مردم و دولت در روزنامه اعلام ظلم و تعدی صاحب منصبان دولتی و حتی اعلام در منابر اطمینان را به جامعه بر می گرداند(۲).
امیرکبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران از هیچ کوششی فروگذار نکرد و حتی برای اصلاح سپاه ایران، منصب امیرنظامی را که در واقع رسیدگی به امور جنگ بود، خود بر عهده گرفت و در حوزه نظامی دست به اصلاح هیات فرماندهی و تربیت صاحبمنصب، استخدام خبرگان نظامی اروپایی، تاسیس شعبه علوم نظامی دارالفنون تحت نظر افسر اتریشی، تجدیدنظر در سازمان لشکری و برپا کردن تشکیلات نظامی دائمی، برقراری هنگ های ثابت برای ایلات و اعزام صاحبمنصبان بهمنظور آموزش دادن تعلیمات جدید به ایلات، تشکیل ۲ فوج جداگانه از عنصر اقلیت مسیحی ارومیه، سلماس و جلفای اصفهان برای اولینبار، برانداختن رسم بخشیدن مناصبِ بیشغل در سازمان نظامی، ثبت سازمان لشکری در دفتر مخصوص و تعیین دقیق تعداد مقام های نظامی، اعطای ترفیعات به صاحبمنصبان بر مبنای شایستگی و لیاقت آنان، بنای کارخانههای اسلحهسازی در تهران و برخی از ایالات و ... زد(۳)
ناصرالدین شاه و صدور فرمان عزل و قتل امیر
در دوران صدرات امیرکبیر به دلیل اقتدار او در مسایل سیاسی و تلاش او جهت التزام قدرتهایی چون انگلیس و روسیه به حفظ احترام، استقلال و آزادی ایران، علیه او توطئههای فراوانی صورت گرفت؛ توطئههایی که مهدعلیا و میرزا آقاخان نوری پرچمدار آنها بودند و در نهایت به عزل امیر منجر شدند.
در هجدهم محرم ۱۲۶۸ قمری، فرمان عزل میرزا تقیخان از سوی ناصرالدین شاه به او ابلاغ شد. در این فرمان آمده است: « چون صدارت عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت بر شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم. باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید و یک قبضه شمشیر و یک قطعه نشان که علامت ریاست کل عساکر است، فرستادیم و به آن کار اقدام نمایید؛ تا امر محاسبه و سایر امور را به دیگران از چاکران که قابل باشند، واگذاریم».
در نهایت توطئهها علیه امیرکبیر به حدی رسید که امیر به فرمان ناصرالدین شاه به کاشان تبعید شد. دشمنان امیر اما به همین میزان بسنده نکردند و با تملق در دربار ناصری فرمان قتل امیر را از شاه گرفتند. امیرکبیر در چهلمین روز از تبعیدش به کاشان به تاریخ جمعه هفدهم ربیع الاول ۱۲۶۸ قمری برابر با ۲۰ دی ۱۲۳۰ خورشیدی با دسیسهای که مهدعلیا در صدر آن قرار داشت در حمام فین کاشان کشته شد. پیکر او را در کربلا در اتاقی که درش به صحن امام حسین(ع) گشوده میشد به خاک سپردند.
منابع:
۱_ فلور، ویلم. جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران، ترجمه: ابوالقاسم سری، ۲ جلد، تهران: توس، ۱۳۶۸.
۲_ روزنامه وقایع التفاقیه، شماره ۸، تهران: کتابخانه ملی، ۱۳۷۳.
۳- آدمیت، فریدون. امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، چاپ هفتم، ۱۳۶۲
نظر شما