۱۵ بهمن سالروز تولد رحیم معینی کرمانشاهی شاعر و ترانهسرای معاصر ایرانی است؛ شاعری که سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد و در این مسیر به موفقیتهای چشمگیری دست یافت. او در طول حیات خود، ترانههایی خلق کرد که با حافظه تاریخی و فرهنگی ایرانیان عجین شدهاند؛ ترانههایی چون رفتم که رفتم و یاد کودکی که همواره از نسلهای قدیمیتر گرفته تا جوانان آنها را زیر لب زمزمه میکنند. معینی کرمانشاهی صاحب آثار منظومی در قالبهای متعدد و زمینههای فکری متنوع است. ۲ مجموعه شمع ها بسوزید و خورشید شب شامل غزلیات او و نیز چند قطعه شعر در قالبهای مثنوی، رباعی، قصیده و حتی نیمایی است. مجموعه شعر دیگر وی به نام فطرت با وزن و سبک مثنوی معنوی سروده شده و در مجموعهای با عنوان شاهکار نیز حوادث تاریخ ایران از سقوط ساسانیان تا دوره معاصر به نظم کشیده شده است. (۱)
تولد و کودکی
معینی کرمانشاهی در ۱۳۰۱ خورشیدی در کرمانشاه متولد شد. پدر او کریم معینی، ملقب به سالار معظم است که از او به عنوان مردی شجاع و دلیر یاد میشود که به سبب دوستی با نصرت الدّوله فیروز، چندی از طرف وی به حکومت فارس منصوب شد. او پس از درگذشت نصرت الدّوله برای همیشه از کارهای سیاسی کنارهگیری کرد و در انزوا به سر برد.
فعالیت هنری
معینی کرمانشاهی از ۱۳۲۰ خورشیدی به کار نقاشی پرداخت و در این راه پیشرفتهایی نیز بهدست آورد که از آن جمله میتوان به خلق تابلوی سیاه قلم مسیح اشاره کرد. او همزمان با نقاشی به نظم و شعر نیز میپرداخت که حاصل آن برخی آثار ادبی و اجتماعی است که در آن زمان در روزنامه سلحشوران غرب به چاپ میرسید. معینی کرمانشاهی پس از مدتی به ترانهسُرایی روی آورد و ترانههای او توسط خوانندگان رادیو خوانده شد؛ اتفاقی که شهرت فراوانی را برای او به همراه داشت. او در مرداد ۱۳۳۰ خورشیدی به دستور محمد مصدق نخست وزیر وقت به استخدام اداره کار انتشارات و تبلیغات درآمد و در ۱۳۳۴ خورشیدی به معاونت اداره رادیو منصوب شد. معینی کرمانشاهی در ابتدای دهه ۳۰ خورشیدی تخلص "امید" را برای خود برگزید اما با اعتراض مهدی اخوان ثالث که او نیز در اشعارش از تخلص "م.امید" استفاده میکرد از داشتن تخلص صرفنظر کرد و پسوند کرمانشاهی را به دنبال نام خانوادگی معینی اضافه کرد و با نام معینی کرمانشاهی به ادامه کار هنری پرداخت. علاقهمندی معینی کرمانشاهی به زادگاهش کرمانشاه نه فقط در پسوند نام او بازتاب داشت، بلکه به باور برخی محققان در اشعارش نیز نمود بارزی داشته است.
رنگ محلی در اشعار معینی کرمانشاهی
رنگ محلی یا صبغه اقلیمی اصطلاحی است که تاثیرات محیط زندگی و اقلیم شاعران را در شعرشان، بازگو می کند. تجربه هر شاعری از رهگذر زندگی در اقلیم طبیعی و فرهنگی، تصاویری در شعر میآفریند که از آن به رنگ محلی تعبیر میشود. رنگ محلی کرمانشاه در غزل های رحیمی کرمانشاهی بازتاب یافته، اگرچه رنگ اقلیمی غزلهای او بیشتر تحت تاثیر سنت ادبیات کلاسیک است و آشنایی او با سنت ادب فارسی و تسلط بر شعر کلاسیک از رنگ محلی اشعارش کاست.
عشق وجه غالب آثار معینی کرمانشاهی
عشق یکی از مهمترین و پرتکرارترین مفاهیم در اشعار معینی کرمانشاهی محسوب می شد. بهگونهای که مضمون و وجه غالب اشعار معینی عشق ( مجازی و حقیقی) است، هر چند گاهی به بیان معایب مردم و دشواریهای زندگی در جامعه اشاره هایی کرده و از جهل، نادانی، آزار و اذیت آنها شکایت کرده است با این حال رجحان و برتری عشق بر نفرت در اشعار و افکار او انکار ناپذیر است.(۲)
شعر معینی کرمانشاهی و باستانگرایی
آن چه به شعر شور، طراوت و زندگی میدهد یا آن را بیشور و حیات میکند، دستِکم در وهله نخست، زبان است. شاعر برای آفرینش کلام متعالی به شکلهای گوناگون از زبان بهره میبرد تا هم سخنش آنقدر بکر و تازه باشد که دل را بنوازد و هم آنقدر فرسوده نباشد که پیامش را قدری نباشد. باستانگرایی در سطح واژگانی و نحوی یکی از شیوههای احیای کلام است که شاعران، بجا و بیجا، فراوان از آن بهره بردهاند تا شعرشان به رخوت و سستی گرفتار نشود و جاندار و جاری باشد. معینی کرمانشاهی با تکیه بر این شیوه گاه توانست شعرهایی ناب و عمیق به فراخنای تاریخ بسراید و گاه نیز بویژه آن جا که ساخت و نحو جمله را بر هم زده و واژهها را بیمحابا پیش و پس کرده، شعرهایی نه چندان جان بخش سروده که به گفته اهل بلاغت و فصاحت، به ضعف تالیف، تعقید و ... گرفتارند.(۳)
از روزنامهنگاری تا زندان
رحیم معینی کرمانشاهی علاوه بر فعالیت در عرصه شعر و شاعری، دستی هم بر آتش روزنامهنگاری داشت. او در ۱۳۲۸ در کرمانشاه روزنامه سلحشوران غرب را تاسیس کرد؛ روزنامهای که در سالهای نخست وزیری محمد مصدق از راه و روش دولت او حمایت میکرد. این روزنانه به همراه چند نشریه دیگر که در کرمانشاه به چاپ میرسیدند، نام مطبوعات ملی کرمانشاه را بر خود نهادند. روزنامه سلحشوران غرب پس از سقوط دولت مصدق در ۱۳۳۲، توقیف و معینی کرمانشاهی برای مدتی به زندان افتاد و از شغل خود در بانک سپه نیز اخراج شد.
برخی اشعار و ترانههای ماندگارِ معینی کرمانشاه
از معینی کرمانشاهی اشعار و ترانههای ماندگاری به یادگار مانده است؛ اشعاری چون عجب صبری خدا دارد، لوح مخدوش، با مطلعِ، من نگویم که به درد دل من گوش کنید، بهتر آن است که این قصه فراموش کنید و ترانههایی مانند رفتم که رفتم، یاد کودکی، بهار من گذشته شاید، گمراه، نگرانم، نوای دل، تنهایی و آشفتهحالی که در سالهای گذشته برخی از آنها با صدای علیرضا افتخاری بازخوانی شدهاند.
بیش از ۴۰ ترانه از معینی کرمانشاهی در کنار اساتید آهنگساز و نوازندهای چون علی تجویدی، پرویز یاحقی، جواد لشکری، حبیبالله بدیعی و همایون خرم به آوا و موسیقی تبدیل شدهاند؛ ترانههایی ماندگار که از گذشته تا به امروز همچنان تازه و پرطرفدار باقی ماندهاند.
سرانجام
معینی کرمانشاهی تا واپسین سالهای عمرش از نوشتن و سُرایش شعر و ترانه دست نکشید در حالی که در سالهال پایانی زندگیاش از کهولت سن و سنگینی گوش رنج میبرد. او سرانجام در ۲۶ آبان ۱۳۸۷ پس از چند روز کسالت و به دنبال آن وقوع عارضه قلبی به دیار باقی شتافت و به نامی جاودان در پهنه شعر و ادبیات ایران زمین بدل شد. این شاعر و ادیب گرانقدر در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شده است.
منابع:
۱_ مقاله بررسی ویژگی های اقلیمی و بومی در آثار رحیم معینی کرمانشاهی
۲_ مقاله بررسی عشق و نفرت در اشعار معینی کرمانشاهی
۳_ مقاله بررسی باستانگرایی در واژگان و ساختمان دستوری شعر معینی کرمانشاهی(ای شمع ها بسوزید وخورشید شب)
نظر شما