جویس کرول اوتس (Joyce Carol Oates) متولد ۱۹۳۸ در نیویورک، در ۱۴ سالگی از مادربزرگش یک ماشین تحریر هدیه گرفت و از همان وقت بیوقفه نوشت. او که امروز ادیب، نویسنده، شاعر، نمایشپرداز و رسالهنویس است، تاکنون بیش از ۱۰۰ رمان و مجموعه داستان نوشته و بیش از ۳۰ جایزه ادبی دریافت کرده است.
نام این نویسنده آمریکایی که با دو اسم مستعار رزاموند اسمیت و لوران کلی چند رمان پلیسی و کاراگاهی نوشته است، در سال ۲۰۱۴ در فهرست نهایی جایزه پولیتزر جای گرفت.
مبنای گزینش داستانها
عاشقانهای در منهتن نام یکی از هفت داستان کوتاه مجموعه تازه انتشار یافته توسط انتشارات ققنوس است. در شناسنامه کتاب عنوان اصلی اثر Faithless ذکر شده است؛ نام یکی دیگر از داستانهای این مجموعه است که از معادل «پیمانشکن» برای آن استفاده شده است. کتاب اصلی ۲۱ داستان کوتاه در سه بخش دارد و به همین دلیل بهتر است کتاب حاضر را تنها مجموعهای از تعدادی داستان کوتاه دانست. انتخاب ۷ داستان از کتاب اصلی سوالاتی در مورد چرایی انتخاب آنها و کیفیت تصمیمگیری در مورد آن در ذهن مخاطب به وجود میآورد که البته در در کتاب مقدمه و موخرهای برای پاسخ دادن به آن نیست.
با بررسی اثر اصلی هم نمیتوان ارتباطی میان انتخابها برقرار کرد. به این ترتیب که تنها یک داستان (او سیبل) از فصل اول کتاب اصلی انتخاب شده و از دو بخش دیگر هر کدام سه داستان گزینش و ترجمه شده اند. همین امر ایجاد پیوند میان داستانها و کشف ارتباط احتمالی میان آنها را دشوار یا حتی غیرممکن میکند.
داستان کوتاه؛ هنر مطلق
ویکتور شکولوفسکی (نویسنده و نظریهپرداز ادبی روس) داستان کوتاه را «به معنی مطلق یک هنر» میداند و گئورگ لوکاچ (فیلسوف و منتقد ادبی مجار) از میان انواع نگارش آن را «هنرمندانهترین» میخواند. از نخستین قواعد داستان کوتاه وجود یک شخصیت اصلی است که در کنشی اصلی روایت میشود. همه این شخصیتها در داستان های مجموعه عاشقانهای در منهتن، فرزندانی هستند که کنشی اصلی را با والدین خود روایت میکنند. مهمترین وجه این داستانها در دوگانه والد-فرزند تعریف میشوند. زاویه دید همه این داستانها اول شخص و مناسب بیان حالات و کشمکش درونی عمیق افرادی است که کودک تا بزرگسال را شامل میشود.
در سه داستان «عاشقانهای در منهتن»، «پنهانی، خاموش» و «قتل شبهعمد» روایان نوجوانانی هستند که با صحنه خشونتبار جنایت مواجه میشوند و در دو داستان شاهد مرگ والدین خود هستند.
از این رو درک متزلزلش از بزرگسالی جدا تعادل نداشت: نه فقط تصورش از بدنش (...)، از آن مهمتر هویت اجتماعی او بود. مادرش لحظهای با او مثل بچه کوچولوها رفتار می کرد و کوچولوی من و پسر کوچولویم خطابش می کرد و لحظه بعد، ناراحت و ملامتگر، متهمش میکرد که او هم مثل پدرش نمیتواند نسبت به مادرش مسئولیت اخلاقی داشته باشد.
این مسئولیت اخلاقی کوله باری پر از سنگ بود. اولین چیز لعنتیای بود که هر روز صبح حتی قبل از آنکه پاهایش را از روی تخت زمین بگذارد سنگینی اش را احساس میکرد. (ص.۱۰۵)
این داستانها روایتهای کوتاهی به قلم گیرای نویسندهایست که سالهاست نامش در فهرست مهمترین جوایز ادبی جهان به چشم میخورد. او دو عنصر تعلیق و شگفتی را هنرمندانه در این داستانها به هم آمیخته است.
به این ترتیب پایان یافت. همیشه پایان مییابد. ولی به من نگویید شادی وجود ندارد. وجود دارد، همین جاست.فقط باید پیدایش کنید و حفظش کنید، اگر بتوانید. دوام ندارد، اما وجود دارد. (ص. ۲۴)
«عاشقانهای در منهتن، «پیمانشکن، «او سیبل، «پنهانی، خاموش»، «قتل شبهعمد»، «روسری» و «نگرانت بودیم» هفت داستان این مجموعه است که در ۱۵۸ صفحه و شمارگان یکهزار و ۱۰۰ نسخه با ترجمه مهری شرفی منتشر شده است.
نظر شما