۸ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰
کد خبر: 84242033
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

یادی از پدر اهدای خون ایران

۸ اسفند ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰
کد خبر: 84242033
یادی از پدر اهدای خون ایران
مرحوم دکتر سید محمد حسن شیخ الاسلامی رکورددار اهدای خون ایران

شیراز-ایرنا- سید محمد حسن شیخ الاسلامی، متخصص آسیب شناسی بالینی و تشریحی، فوق تخصص طب انتقال خون و پدر اهدای خون جهان بود که در دوران حیات، بیشترین دفعات اهدای خون را داشت.

 وی هشتم اسفندماه ۹۷ در سن ۸۴ سالگی در شیراز درگذشت.

سعید نیاکوثری نویسنده و پژوهشگر در یادداشتی به مناسبت دومین سالروز فوت پدر اهدای خون ایران نوشت:

هر غروب که خورشید در انتهای افق غربی جهان را به سواد شب می سپارد و خود در سرخی شفق محو می‌شود، من می مانم و دنیایی از خاطرات گذشته و شرنگ تلخ نبودن هایی که وسعت جهان را پیش چشمهایم، حضیض تر از تنگنای قفسی می کند که جز رهایی از آن به چیزی نتوان اندیشید.

گویی تمام کوچه های شهر به دالان دل  خلاصه می‌شود و جلوه های هستی به عمارتی که سال‌های بسیاری از زندگی ام زیر سقف پر مهر آن گذشته است و اینک از آن خورشیدی که هر صبح به سلام گرم او دلخوش می داشتم، تنها قاب عکسی که می کوشد تمام بزرگ منشی های مردی  را در چهار گوشه خود به تصویر کشدکه سطر سطر کتاب زندگی اش،جود بود و سخاوت.

دستهایش به مهربانی عادت داشت و سیمایش به لبخندی که با ملاحت و شرم می شکفت و ژرفای نگاهش حکایت از  تدبیر و جدیت او داشت و اینک شکوه سالها زندگی او در وسعت محصور قابی ترسیم می شودکه تنها به رسم یادگار بر دیوار اتاق ،شعله فراقش را بر خرمن دل میزند و مرا در غم هجران بزرگ مردی فرو می برد  که سال‌ها بیماران نیازمند به خون  پای خوان سخاوتش نشسته و جویندگان طریق معرفت از جام خِرَدش ،شهدها نوشیده اند.

و از نزدیک صلابت گام‌هایش به چشم دیده و  روی برتافتگی اش را از جلوه های فریبای دنیا آزموده و طبع منیعش را ستوده اند و اینک چه دردناک است قلم به تفسیر غروبش پروراندن و اندیشه به نگارش سرگذشت روزگارش لغزاندن

اما سِحر قلم بر آن است  شرح قصه  آن شمع  فرزانه به شیوایی نگارد و شاهد خرد،نقش ایثار بر دیبای ادب به یادگارگذارد، باشد که فصلی زیبا از نیک اندیشان نکو کردار،پیش چشم نسل فردا بیاراید.

مثنوی رادمردی که قلم بر سیاهی منیّت می‌زد و خط بطلان بر ستودگی دوران...بایسته تر می‌دانست تا به جای وصف حال این و آن،داستان انسانیت بر کتیبه  خاطره ها حک نماید و  شایسته تر می‌دانست تا به جای پرداختن به جلوه های خورشید از فلسفه نور بگوید و از شعشعه  آفتاب بسراید.

چه سعادتمند بود او که دل از تعلق دنیا برگرفته  و نرخ زخارف دنیا شکسته بود... دفترزندگانی اش، کتاب معرفت بود و سطر سطر حیات معنوی اش،مثنوی بازگشت از ناسوت...مشکات دل به نور خرد روشن می داشت  و فانوس عمر  بر دار منصور می آویخت.

دل از تشویش دنیا بر گرفته و حیات به تشویر نفس می پرداخت... تن به شولای صبر می آزرد تا مبادا دل به دیبای تعلق بسپارد... جهان با  جلال و جبروتش پیش  مناعت طبعش  خوار بود و بی مقدار و زندگی با همه جلوه های  نگارینش ،زندانی تیره و تار...دنیا با تمام زیبایی و فریبایی پیش چشم خردش ، چونان نقشی بر دیوار...از نام و نشان روی بر تافته  تا بافته زندگی در یم بی نشانی ریزد،گوهرحقیقت یابد و جوهر قدرفزاید...مزرعه دل ،کشتزار خوبی هایش بود و ضمیر اندیشه اش ضیمران مهرش...در رگبرگهای تاک وجودش شراب ارغوانی ایثار بود که  از صهبای جان، نفحات جان پرور لطف یار می تراوید... نه دل به فریبای بهار می سپرد و نه جان از تازیانه های خزان می خست.

داستان پر رمز و راز حیات او درآخرین سطر کتاب عمرش نهفته بود،آنجا که  تمام اسباب تعلق رها کرد و  بند دلبستگی به خرد از پای جان بگسست.

دیگربار تقویم ،گاهشمار هشتم اسفند را پیش چشمهای خیسم می گشاید و نگاه من خیره به لبخندی  می ماند که آنسوی دیوار شیشه ای،نشتر دلتنگی نبودن‌های فرزانه مردی را در عمق قلبم فرو می برد که پس از عمری خدمت پزشکی و سال‌های بسیاری که عاشقانه، حیات را از ورید دستهایش به رگهای خشک میخک‌ها بخشید، از کشتزار مزرعه مهربانی اش، خوشه های معرفت چید و جای قدمهایش را در کوچه های مه آلود تقویم ها  به یادگار نهاد.

سپیدی جعد موهایش و تبسم همیشه نشسته بر لبانش، تبلور ایمان راسخش به پاسداشت حرمت انسانی بود که عاری از تفاوت زبان ،تعدد قوم  و تلون  نژاد و چه زیبا واژه های معرفت را معنا و کرامت انسانی را حقیقت بخشید.

ترنم زمزمه های مناجاتش، طلایه دار آوای ملکوتی اذان  بودو صبح چه زیبا چشمهایش را بر سجاده او می گشود و دختر خورشید چه فریبا گیسوان طلایی خود را پیش قدمهای او  پریشان میکرد.... و این آغاز هر صبح زندگی او بود  که مرا به شاگردی مکتب خرد با تواضع می کشاند.

اینک که قلم سطر سطر بر صفحه میراند و واژه ها کلام به کلام  تا سپیده وصل پیش می تازند و آیه های روشن وحی،التهاب درونم را به آرامش رحمانی و فیض ربانی می پیوندد، نجوای یا ایتها النفس المطمئنه  ارجعی  الی ربک سرودی بر زبانم و سروری بر روانم است.

دکتر سید محمد حسن شیخ الاسلامی پدر اهدای خون کشور که به سلطان اهدای خون در ایران شهرت یافت، سه رکورد جهانی در امر انتقال خون دارد که مهمترین آن رکورد بالاترین آمار اهدای خون است که چند سالی است این رکورد را کسی نتوانسته تغییر دهد.
وی، در سال‌های جنگ ایران و عراق به مدت ۱۶ماه به صورت بی‌وقفه و هر ماه یک ‌بار برای کمک به رزمندگان ایران، خون اهدا کرد که این موضوع نیز به عنوان یک شاخص و رکورد برای زنده یاد شیخ الاسلامی ثبت شده است.
شادروان شیخ الاسلامی، سال‌ها پس از گذشتن از مرز پزشکی مجاز برای اهدای خون که ۶۵سالگی است، همچنان خون اهدا کرد که این موضوع نیز به عنوان سومین رکورد و شاخص برای او به ثبت رسیده است.
در سال ۱۳۸۹رکورد بیشترین اهدای خون در کتاب رکوردهای گینس بنام او ثبت شد. وی همچنین در سال ۱۳۸۷به عنوان پزشک برگزیده کشور در همایش سی سال سلامت موفق به دریافت نشان افتخار از رئیس جمهور وقت شد.
مرحوم شیخ الاسلامی در طول سال های عمر با برکت خود، بیش از ۲۰۰ مرتبه و در هر مرتبه ۵۰۰ سی سی خون به بیماران اهدا کرد.

مرحوم شیخ الاسلامی در جمع دوستان و همراهان 

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha