رضایی مجد، شهیدی که در زمان شهادت لباس ورزشی برتن داشت

تهران - ایرنا - مهدی رضایی مجد کاپیتان پیشین تیم ملی فوتبال جوانان ایران وقتی شهید شد، زیر لباس بسیجی، گرمکن و ساق ورزشی فوتبال بر تن داشت. او ساق قرمز رنگ، شلوار آبی سه خط و یک پیراهن سفید زیر لباس بسیجی پوشیده بود.

به گزارش ایرنا،‌ شهید مهدی رضایی مجد را می‌توان یکی از ویژه‌ترین چهره‌های فوتبالی این سرزمین قلمداد کرد. کاپیتان تیم فوتبال جوانان ایران که به پیراهن پرسپولیس رسید و می‌توانست مانند هم‌دوره‌ای‌اش امیر قلعه‌نویی و هم تیمی اش محمد پنجعلی  به یک اسطوره در فوتبال کشورمان تبدیل شود، هدف والاتری را برگزید و برای دفاع از خاک میهن راهی جبهه‌های جنگ شد. او که روزگاری خود را با مارادونا مقایسه می‌کرد و سودای حضور در فوتبال اروپا را داشت، به مقام والای شهادت نائل آمد تا نامش برای همیشه جاودانه شود.

توزیع اعلامیه حضرت امام (ره) و شرکت در تظاهرات در نوجوانی

مهدی فرزند حاج حسین در زمستان سال ۱۳۴۲ در محله پاچنار در یکی از محلات کهن تهران به دنیا آمد. رضایی مجد زمانی به دنیا آمد که امام خمینی (ره) در تبعید به سر می‌برد و او مصداق این پیام تاریخی امام هست که فرمودند: یاران واقعی من یا در آغوش مادرانشان هستند یا اینکه متولد نشده اند.

مهدی فرزند چهارم خانواده ای ورزشی است که با کشتی ورزش خود را آغاز کرد و حتی قهرمان هم شد و با توصیه بردار بزرگ تر حاج اکبر به سمت فوتبال رفت. توزیع اعلامیه حضرت امام (ره) و شرکت در تظاهرات از جمله فعالیت های شهید در دوران انقلاب بود و در پیروزی انقلاب نقش موثری داشت که اهالی محله از او به عنوان امیری کوچک یاد می کردند. شهید «مهدی رضایی مجد» در ۱۰ اسفند سال ۶۵ در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در منطقه عمومی شلمچه به فیض شهادت نائل شد.

شهید مهدی رضایی مجد کاپیتان وقت تیم فوتبال جوانان جمهوری اسلامی ایران

شهید مهدی رضایی مجد کاپیتان وقت تیم فوتبال جوانان جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۶۱ و ۱۳۶۲ بود. او همچنین در تیم‌های باشگاهی تهران از جمله اکباتان تهران، تهران جوان و در پایان پرسپولیس تهران بازی کرد. شهید رضایی مجد ۱۵ گل ملی دارد که یک گل او مقابل تیم ملی بزرگسالان کره جنوبی در جام پادشاهی بنگلادش به ثمر رسیده است. این بازی با نتیجه ۳ بر یک به سود کره جنوبی تمام شد و تک‌گل تیم جوانان ایران را شهید رضایی مجد وارد دروازه حریف کرد.

شهید رضایی مجد دو دوره آقای گل جوانان باشگاهی تهران شد. او فوتبال را از نوجوانی در تیم آذر که یک تیم محلی در انتهای خیابان حافظ بود و از زمین خاکی‌های تهران شروع کرد. رشد خوبی داشت و همیشه یک رده بالاتر از سن خودش بازی می‌کرد. او مربیان خوبی از جمله مرحوم حسن میرزایی در تیم آذر و قاسم پناهگر در تهران جوان داشت. وقتی ۴ ماه در اردوی آماده‌سازی پرسپولیس شرکت داشت، علی پروین سرمربی تیم بود. هم‌دوره‌ای‌های شهید رضایی مجد الان خودشان صاحب تیم‌ها و پست‌های ورزشی هستند. می‌توان از قلعه‌نویی نام برد که خیلی با هم صمیمی بودند و در تیم جوانان با هم حضور داشتند. محمد پنجعلی هم در جبهه هم‌رزمش بود.

به علی پروین گفته بود می توانم برای محمدخانی رقیب خوبی باشم

زمانی که او از طرف علی پروین در سال ۱۳۶۵ به پرسپولیس دعوت شد، تمرین کرد و مورد پسند قرار گرفت، ناصر محمدخانی در قطر بازی می‌کرد. نقل قولی است از طرف برادر شهید که از زبان خود شهید است؛« آقای پروین به او گفته بود برو خدا خدا کن که ناصر محمدخانی برنگردد وگرنه تو باید بروی روی نیمکت بنشینی. شهید رضایی مجد هم گفته بود، اگر برگردد، خیلی هم خوب است چون می‌توانیم رقبای خوبی برای همدیگر باشیم».

سه ضلع ورزش مسجد و جنگ را با هم دنبال کرد

او روحیه خوبی داشت و سه ضلع را در زندگی خود دنبال می‌کرد؛ ورزش، جنگ و مذهب. یعنی ورزشی‌ها را وارد امور جنگ می‌کرد، جنگ را به ورزش می‌برد و مذهبی‌ها را وارد ورزش می‌کرد. در مسجد و محل تیم فوتبال درست کرده و از طرفی در تیم‌های فوتبال، هیئت ایجاد می‌کرد. دوستان ورزشی را به جبهه می‌برد که محمد پنجعلی و آقای قنبرپور از هم‌دوره‌های او بودند. در واقع این سه ضلع را با همدیگر جلو می‌برد. مردم‌داری و اخلاق هم حرف اول او بود.

علاوه بر اینکه خودش هم به شهدا علاقه خاصی داشت. یعنی هم‌زمان که در تیم تهران جوان و اکباتان عضویت داشت، می‌رفت در تیمی به نام شهدای گمنام در دسته ۴ تهران بازی می‌کرد. این کار از نظر قانونی مشکلی نداشت و به همین دلیل می‌رفت برای آنها هم بازی می‌کرد و حتی این تیم را به دسته دو رساند. آخرین فوتبال خود را هم در تهران برای همین تیم بازی کرد.

بگذار آخرین فوتبالم را در تهران بازی کنم

او ۱۰ اسفند سال ۱۳۶۵ در عملیات تکمیلی کربلای ۵ در شلمچه شهید شد که آن هم داستان خاص خودش را دارد. زمانی که می‌خواست اعزام شود، اوایل بهمن سال ۱۳۶۵ بود و آخرین بازی را می‌خواست در همین تهران انجام دهد. به برادرش رضا گفت «من را به زمین بازی برسان.» بعد هم باید برای اعزام به راه‌آهن می‌رفت تا با رزمندگان لشکر حضرت رسول (ص) به جبهه برود.

شهید رضایی مجد گفت: «بگذار آخرین فوتبالم را در تهران بازی کنم.» برادرش به شوخی به او گفت «پایت در می‌رود و دیگر نمی‌توانی بروی!» گفت «نه، چون دیگر برنمی‌گردم، بنابراین باید بازی کنم.» ظاهرا به او الهام شده بود که شهید می‌شود. بازی خود را انجام داد و اتفاقا برای تیمش ۳، ۴ گل هم زد. فکر می‌کنم تیمش در مرحله نیمه‌نهایی بازی داشت. مربی این تیم حسین مهرعلی بود که الان در بحث ورزش کارگری نقش دارد. شهید رضایی مجد را به راه‌آهن رسید که فاصله زیادی تا محل بازی نداشت. خداحافظی کرد و رفت ولی طریقه رفتنش می‌تواند امروز برای جوانان ما یک الگو باشد.

آن زمان راه تیم ملی از راه استقلال و پرسپولیس می‌گذشت که او به پرسپولیس رسید

به نقل از برادر شهید، آن زمان راه تیم ملی از راه استقلال و پرسپولیس می‌گذشت که او به پرسپولیس رسید. حتی آن زمان چند دعوتنامه خارجی داشت. یک پیشنهاد او از فنرباغچه ترکیه و یکی دیگر از محمدان بنگلادش بود. چون در این کشور به میدان رفته بود، بازی او را پسندیده بودند. مربی محمدان تماس گرفته و خواستار جذبش شده بود. یک تیم ژاپنی هم بود که یکی از دوستان شهید رضایی مجد در توکیو، عکس‌های شهید را به مربیان آن تیم نشان داده بود. البته در نهایت قرار بود شهید رضایی مجد به ترکیه برود.

می‌روم جایگزین شهید محمود در جبهه شوم

مهدی یک دایی داشت که در دی ماه سال ۱۳۶۵ شهید شد. دایی و شهید مهدی با همدیگر از بچگی بزرگ شده بودند. دایی‌در خانه مهدی بزرگ شد و حتی به او «داداش» می‌گفت. از وقتی به دنیا آمد او را به عنوان داداش قبول داشت. شهید مهدی با دایی با هم رابطه خیلی نزدیکی داشتند چون هم سن و سال بودند. همه چیزشان هم مثل بود و فقط قد و قواره شان فرق می‌کرد. دایی قد بلندی داشت و شهید مهدی متوسط بود. دایی که در دی ماه سال ۶۵ شهید شد، مهدی هم چمدان سفرش را باز کرد و گفت «دیگر به ترکیه نمی‌روم.» در حالی قبل از آن با همه خداحافظی کرده بود ولی روز هفتم دایی خود گفت «می‌روم جایگزین محمود در جبهه شوم.»

همه پرسیدند «چه شد که تصمیمت را عوض کردی؟» گفت «چون محمود اکبری، شهید شد، من دیگر نمی‌توانم به ترکیه بروم.» اتفاقا در همان گردان، همان لشکر، همان گروهان، همان دسته و توسط همان تیربارچی که دایی را شهید کرد، شهید شد. شهادت دایی تحول عظیمی در شهید مهدی ایجاد کرد. همان روزی که گفت «بروم آخرین فوتبالم را بازی کنم» دلیلش همین موضوع بود. از اعزام آخر تا شهادتش فکر می‌کنم ۳۰ روز گذشت.

الگو گیری از پهلوانان

آنجا هم رفته بود در دوکوهه به کمک محمد پنجعلی و چند دوست دیگر مانند آقای مظاهری، لیگ فوتبال راه انداخته بود. ورزش را به جبهه ‌برد. عکس‌هایش هم هست که خودش و دوستانش در جبهه، لباس ورزشی بر تن دارند. حتی خودش وقتی شهید شد، زیر لباس بسیجی، گرمکن و ساق ورزشی فوتبال بر تن داشت. ساق قرمز رنگ، شلوار آبی سه خط و یک پیراهن سفید زیر لباس بسیجی پوشیده بود.

یعنی همیشه ورزش سرلوحه کارش بود. به قول خودش که می‌گفت «ورزش را برای قهرمانی نباید نگاه کرد بلکه ورزش را برای پهلوانی و دستگیری از نیازمندان باید دید.» او خیلی از مرحوم تختی یاد می‌کرد چون در محله آنها در خیابان خیام، الگوهایی مثل محمد دادکان و محمدرضا طالقانی حضور داشتند. این افراد در هیئت محل حضور داشتند و الگوی شهید مهدی محسوب می‌شدند.

کسانی که شهید شدند، همه گل‌های خانواده خود بودند

خداوند متعال در دوره هشت سال دفاع مقدس سعی کرد هر چه خوب است را جمع کند. واقعا کسانی که شهید شدند، همه گل‌های خانواده خود بودند. شهید مهدی رضایی مجد در محله زبانزد بود. به هر حال یک جوان در محله به تیم ملی راه پیدا کرده بود، در پرسپولیس بازی می‌کرد، عکسش چاپ می‌شد و تلویزیون هم نشانش می‌داد. مثل حالا نبود که شبکه‌های مجازی گسترده باشند، در زمان ورزش مهدی کلا دو شبکه و دو روزنامه و مجله بودند.

سادگی او به شکلی بود که به همسایه‌ها خدمت می‌کرد. تمام همسایه‌های پا به سن گذاشته برای خرید و برف پارو کردن پشت بام‌ها روی او حساب می‌کردند! حتی به دبیرستان زهرا ملک‌پور در میدان وحدت اسلامی، کمک کرده و از طرفی همه را به ورزش تشویق می‌کرد. اصلا اجازه نمی‌داد جوان‌ها بیکار بگردند. به هر محله‌ای که می‌رفت، تیم فوتبال درست می‌کرد. از همه مهم‌تر اینکه دست بسیاری از دوستان ورزشی خود را گرفت و به هیئت امام حسین (ع) برد. حالا هم خیلی از آنها می‌گویند که ما به واسطه شهید مهدی با هیئت آشنا شدیم.

پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس برایش سنگ تمام گذاشتند

در مسابقه بین پیشکسوتان استقلال و پرسپولیس یک سری از هم بازی های شهید می‌گفتند «نماز را در اردو، شهید مهدی به ما یاد داد.» این اتفاقات هم برای آنها درس شد و هم مایه افتخار است. شهید مهدی رضایی مجد در بحث ورزشی می‌تواند الگویی برای جوانان  باشد. جوانی که می‌آید فوتبال بازی می‌کند، فقط نگاه نکند که سوپراستارهای فوتبال ما الان کجا هستند، چقدر درآمد دارند و چه کار می‌کنند، بلکه سلامت نفس یک ورزشکار مهم‌ترین بخش زندگی اوست. حالا اگر این سلامت را در دوره حرفه‌ای خود حفظ کنند، عالی است.

زننده ۱۵ گل برای تیم ملی جوانان ایران مدال سرخ حسینی گرفت 

 مهدی رضایی مجد همدوره امیر قلعه نویی، صمد مرفاوی، قنبرپور، علیرضا اسدی ، رضا رجبی و هم تیمی بسیاری از چهره های مطرح دیگر فوتبال از جمله محمد پنجعلی هادی آهنگران محمد مایلی کهن ضیا عربشاهی و...  ‏بود. مهدی ۱۵ گل برای تیم ملی جوانان زد و کاپیتان تیم ملی جوانان بود. یکی از گل های به یاد ماندنی او در بازی ایران و کره ‏جنوبی زده شد در مسابقات جام قهرمانی در بنگلادش که فدراسیون تیم ملی جوانان را به جای تیم ملی بزرگسالان به مسابقات ‏اعزام کرده بود.‏

«یادش گرامی باد»

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha