روزنامه آرمان ملی ۲۰ اسفند به گفت وگو با صباح زنگنه نماینده سابق ایران در کنفرانس کشورهای اسلامی، مشاور سابق وزیر امور خارجه و تحلیلگر روابط بینالملل پرداخت و نوشت: بایدن یک سیاستمدار کهنهکار است که از نظر نوع دیدگاه تفاوتهای مهمی با ترامپ دارد. بایدن هم عضو مجلس سنا بوده و هم در سمتهای اجرایی حضور داشته است. به همین دلیل تلاش میکند با تجربیاتی که در اختیار دارد با موضوع پیچیدهای مانند ایران مواجه شود. افرادی که در دولت خود انتخاب کرده نیز هرکدام به شکلهای مختلف در گذشته با موضوع ایران در ارتباط بودهاند. به همین دلیل از چنین کسی نمیتوان انتظار داشت با اقدامات دفعی و تصمیمات خلقالساعه با موضوع ایران برخورد کند. این در حالی است که وی در داخل آمریکا یا محدودیتها و مخالفانی مواجه است. این مخالفان هم در درون حزب جمهوریخواه وجود دارند و هم در بین حزب دموکرات. از سوی دیگر برخی کشورهای منطقه مانند اسرائیل و عربستان نیز از روی کار آمدن بایدن خشنود نیستند. با همه این اوصاف بایدن نمیتوان موضوع ایران را از دستور کار خود خارج کند. جایگاه تثبیت شده و موقعیت ژئوپلیتیک ایران به شکلی است که بایدن نمیتواند به راحتی از کنار موضوع ایران عبور کند.
بنده معتقدم بایدن به تدریج برخی از مسیرها را باز خواهد کرد. ایران نیز تاکنون هزینههای زیادی در این رابطه پرداخت کرده و انتظار دارد پاسخ مناسبی برای این هزینهها دریافت کند و بیش از این نیز حاضر نیست هزینه پرداخت کند. به همین دلیل میتوان یک رویکرد تعاملی را بین ایران و آمریکا تصور کرد که به صورت مستقیم شکل نگیرد؛ بلکه از سوی کشورهای واسطه مانند کشورهای اروپایی مدیریت شود. تأخیر در تصمیمگیری هیچ سودی برای بایدن نخواهد داشت؛ بلکه تردیدهایی که بایدن با آن دست به گریبان است باعث خواهد شد کشورهایی مانند اسرائیل و عربستان از این تردیدها سوءاستفاده کنند. این تردیدها در درون آمریکا نیز برای بایدن چالشبرانگیز خواهد شد. مخالفان داخلی بایدن نیز باید با یک پاسخ قاطع مواجه شوند تا از ادامه مطالبات خود دست بردارند. آمریکا هر برنامهای که داشته باشد باید این نکته را در نظر بگیرد که منطقه خاورمیانه یک منطقه تعیینکننده است. به همین دلیل حضور محاسبه نشده و هیجانی در این منطقه در نهایت به ضرر آمریکا تمام خواهد شد.
بایدن دقیقا روی چه موضوعاتی درباره ایران تردید دارد؟
بایدن درباره اینکه تا چه سقفی میتواند با ایران همراهی کند دچار تردید است. از سوی دیگر وی هنوز نمیداند نسبت به چه بافت سیاسی در ایران قرار است همراهی داشته باشد. هنوز مشخص نیست بایدن تغییر ریاستجمهوری در ایران را در تصمیمگیریهای کلان نظام یک امر اساسی میداند یا خیر. واقعیت این است که بهرغم مراکز متعدد مطالعاتی در آمریکا هنوز ایران برای آمریکا یک «بلاک باکس» یا صندوق سیاهی است که باز نشده است. ارتباط ایران و آمریکا چهار دهه است که قطع شده و به همین دلیل همه تصمیماتی که درباره ایران میگیرند براساس مسموعات و شنیدههاست. در طول این مدت آمریکا براساس اطلاعاتی که سفارتهای خارجی موجود در ایران به آنها میرسانده، تصمیمگیری میکرده است. به همین دلیل در شرایط کنونی تصویر ایران نزد سیاستمداران آمریکایی یک تصویر مهآلود است. این تصویر مهآلود قدرت تصمیمگیری را در آمریکا ضعیف میکند. ...تا زمانی که تصمیمگیریها در دو کشور به یک نقطه بهینه نرسد ما همچنان شاهد این فرازوفرودها در تصمیمگیریهای دو کشور خواهیم بود.
این فرازو فرودها تا چه زمانی طول خواهد کشید؟ بایدن تا چه زمانی درباره تصمیمگیری درباره ایران صبر خواهد کرد؟ آیا این صبر نیز نوعی استراتژی است؟
بایدن نمیتواند زیاد صبر کند. واقعیت این است که آمریکا در موضوع هستهای ایران با خروج از برجام مرتکب اشتباه بزرگی شده است. اینکه عنوان شود ترامپ به تنهایی چنین تصمیمی گرفته برای طرفین و ایران قابلقبول نخواهد بود. ایران نسبت به همه مقامات آمریکا که دارای قدرت تصمیمگیری هستند به عنوان آمریکا نگاه میکند. به همین دلیل برای ایران تفاوتی ندارد که این اشتباه بزرگ توسط ترامپ انجام شده یا بایدن. تخلفی بزرگ صورت گرفته و کشور آمریکا مسئول این تخلف است. در نتیجه کسی که امروز به عنوان تصمیمگیر اصلی کشور آمریکا شناخته میشود باید به مسئولیت خود عمل کند. بایدن باید این واقعیت را درک کند که معادلات منطقه خاورمیانه به عنوان یک منطقه کلیدی و تعیینکننده در مناسبات جهانی بدونحضور و نظر ایران به نتیجه نخواهد رسید. تا زمانی که آمریکا تعهدات مرتبط با برجام را انجام ندهد در بسیاری از پروندههای منطقه مانند افغانستان و عراق پیشرفتی حاصل نخواهد کرد. ایران در مقابل برجام هزینههای زیادی پرداخت کرده و علاوه براینکه تصمیمگیریها معطل مانده مردم نیز تحتفشار قرار گرفتهاند. اینها هزینههایی بوده که باید برای ایران نتیجهبخش باشد.
رادیکالیسمی که در فضای تصمیمگیری ایران وجود دارد با ترامپ و بایدن بدون در نظر گرفتن تفاوتهای این دو رئیسجمهور به یک نوع برخورد میکند. این در حالی است که جنبههای فرصتی بایدن نسبت به جنبههای چالشی وی بیشتر است. آیا نیاز به نوعی تغییر رفتار و انعطاف در فضای داخلی ایران مشاهده نمیشود؟
ایران دارای یک جامعه متکثر است که طیفهای مختلف فکری و سیاسی در آن فعالیت میکنند. در چنین شرایطی سازوکار انتخابات تعیینکننده این است که نمایندگان طیفهای مختلف فکری و سیاسی مشخص شوند تا براساس قانون اساسی به وظایف خود عمل کنند. اینکه مصوبات اخیر مجلس شورای اسلامی درباره برجام و برنامه هستهای بهموقع و صحیح بود تصمیمی است که به خود مجلس بازمیگردد. البته بنده معتقدم اگر نمایندگان مجلس با فرصت و اندیشه بیشتری این تصمیمات را اتخاذ میکردند بهتر بود. این در حالی است که نیاز به مشورت بیشتری با وزارت امور خارجه نیز وجود داشت. هنگامی که مجموعه نهادهای نظام متوجه شدند کار به یک بزنگاه رسیده است تصمیمگیری کردند که در نهایت نیز تصمیم درستی اتخاذ شد. هنگامی که مدیر کل آژانس وارد تهران شد و با مقامات ایرانی گفتوگو کرد تصمیماتی اتخاذ شد که مماس و مکمل تصمیمات مجلس در این زمینه بود. به نظر میرسد آمریکا و کشورهای غربی پیام تصمیمات اخیر ایران را دریافت کردهاند. ایران بیش از این نمیتواند صبر داشته باشد. نمیتوان بینهایت موضوع را معلق نگه داشت. براساس برجام همه طرفین توافق دارای تعهداتی هستند و اگر تعهدات از سوی یک طرف معلق یا لغو شود طرف مقابل میتواند مقابلهبهمثل کند و تعهدات خود را کاهش بدهد یا انجام ندهد.
آمریکا مدعی است در صورتی که ایران تعهدات برجامی خود را انجام بدهد به برجام بازمیگردد و تحریمها را لغو میکند. این در حالی است که ایران نیز عنوان میکند آمریکا از برجام خارج شده، لذا این کشور در ابتدا باید حسننیت خود را نشان بدهد. در چنین شرایطی چگونه میتوان نسبت به انعطاف دو طرف خوشبین بود؟
امروز ما با جنگ ارادهها مواجه هستیم. اگر این جنگ ارادهها به همین صورت ادامه پیدا کند همه متضرر خواهند شد. مزیت تحریمها برای ایران این بود که وابستگی خود را به نفت کاهش بدهد؛ رویکردی که تهدید بود اما درنهایت به فرصت تبدیل شد. از ابتدای انقلاب تاکنون همه دولتها به شکلهای مختلف به دنبال کاهش و قطع وابستگی ایران به نفت بودند. این در حالی است که تحریمها عامل بیرونی بود که وابستگی ایران را به نفت کاهش داد. نکته دیگر اینکه در این اتفاقات درک ایران از مفهوم استقلال و آزادی عمل نسبت به گذشته کاملتر شد. نکته دیگر اینکه معادلات سیاسی در جهان در حال تغییر است و در چنین شرایطی ایران میتواند خود را در جریان این تحولات بالنده قرار بدهد. ایران به دنبال ارتباط یکجانبه با هیچ کشوری نیست؛ بلکه همواره به دنبال ارتباط دوجانبه با کشورهای مختلف است.
نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ایران چه تأثیری در معادلات سیاسی آینده بین ایران و آمریکا و کشورهای غربی خواهد داشت؟
کسانی که قصد دارند وارد مبارزات انتخاباتی شوند باید از قدرت اطمینانبخشی برخوردار باشند تا بتوانند زمینه را برای حل معادلات سیاست خارجی فراهم کنند. اینکه یک رئیسجمهور برود و رئیسجمهور دیگری روی کار بیاید دلیلی برای تغییر شرایط نیست. شواهد و قرائن نیز نشان میدهد قدرت اطمینانبخشی در بین گزینههای مطرح شده برای ریاستجمهوری وجود ندارد. به همین دلیل بنده بعید میدانم این اتفاق در آینده رخ بدهد. حرکاتی که در ماههای اخیر در فضای سیاسی کشور رخ داده چندان امیدوارکننده نبوده است. قوای سهگانه در ایران همواره در بین جریانهای مختلف سیاسی قرار داشته و شرایط به شکلی نیست که در آینده نیز ما با یک قدرت یکدست در کشور مواجه شویم؛ به شکلی که همه قوا در اختیار یک جریان سیاسی باشد. اگر قوای سهگانه در ایران در اختیار یک جریان سیاسی قرار بگیرد فرصتهای زیادی در اختیار آنها قرار خواهد گرفت که کارهای نشدنی را شدنی کنند و تصمیمات سختی را که تاکنون نگرفتهاند، اتخاذ کنند. این در حالی است که در چنین شرایطی حمایت رهبری نیز وجود خواهد داشت. اگر این اتفاق بیفتد و همه قوا در اختیار یک جریان قرار بگیرد این احتمال وجود دارد که یک جمعبندی درباره مذاکره با آمریکا نیز وجود داشته باشد و در نهایت به مذاکره با آمریکا منجر شود. البته تاکنون در هیچ مقطع تاریخی این اتفاق رخ نداده که هر سه قوه در اختیار یک جریان سیاسی قرار داشته باشد. تصمیمات سخت دیگری مانند تغییر در قانون اساسی نیز وجود دارد که کمرشکن خواهد بود و نیاز به اجماع ملی دارد. در گذشته تصمیمگیریهای سخت به شکلی بوده که جریانهای سیاسی تلاش میکردند بقیه را نیز در پیامدهای آن شریک کنند تا پیامدهای منفی احتمالی آن تنها متوجه آنها نشود. مردم نیز علاقه دارند همواره بین قوه مقننه و مجریه اخلاف دیدگاه وجود داشته باشد تا تصمیمگیریها در فضای پویاتری اتفاق بیفتد.
چه اتفاقی باید رخ بدهد که حاکمیت سیاسی در ایران به سمت مذاکره با آمریکا حرکت کند؟
برای هر نوع مذاکره در ابتدا باید شرایط خودمان را ببینیم و از سوی دیگر به شرایط طرف مقابل نگاه کنیم. آیا امروز ما باید با بایدن مذاکره کنیم؟ فردی که هنوز پس از چندماه موفق نشده یک تصمیم قاطع برای بهبود شرایط اتخاذ کند. این در حالی است که وی میتوانست با یک تصمیم قاطع بسیاری از معادلات را تغییر بدهد و به کشورهای متحد خود عنوان کند ما تصمیمگیری کردهایم و متحدان آمریکا نیز باید در این زمینه با ما همکاری کنند. دوقطبی شدن جامعه آمریکا و تردیدهایی که بین تصمیمگیران آمریکا وجود دارد این شائبه را ایجاد کرده که شرایط اطمینانبخش نیست و نمیتوان بهراحتی درباره آینده اظهارنظر کرد. به همین دلیل حاکمیت سیاسی باید به صورت همزمان شرایط ایران و آمریکا را در نظر بگیرد. اینکه ما در داخل کشور به چه میزان میتوانیم نسبت به معادلات بینالمللی اجماع داشته باشیم از اهمیت بالایی برخوردار است. از سوی دیگر باید برای ما مشخص شود که به چه میزان میتوان روی طرف مقابل حساب کرد. اگر این مورد را به خوبی محاسبه کنیم به نتیجه میرسیم که میتوانیم درباره آن تصمیمگیری کنیم. بنده بعید میدانم تا دو طرف به این مرحله نرسند حاکمیت همه چراغها را برای طرف مقابل سبز کند.
نظر شما