می دانیم که نوروز از زمان جمشید آغاز شده است. جمشید از پادشاهان بسیار بزرگ ایرانی است. جمشید کارهای بزرگی انجام داد که سرگذشت آن در شاهنامه آمده است. اما از او لغزش بزرگی سر زد. در پایان زندگی و پس از آن که شکوه فراوان به دست آورده بود، آن چنان خودبینی او را فرا گرفت که خود را خداوند خواند.
نوروز همانگونه که اشاره شد، به جمشید باز میگردد. فردوسی درباره پیدایش این جشن میگوید: «سر سال نو هرمز فروردین/برآسوده از رنج روی زمین.». هر گفته فردوسی پایهای ژرف دارد. این سخن او نیز اشاره به رویدادی بزرگ است. او می گوید که در روز نخست از ماه فروردین که نام آن «هرمز» است، پس از آنکه زمین از رنج آسوده شد، جمشید بر تخت نشست و چون این رویدادی بزرگ بود، آن را روز نو نامیدند؛ آن چنان که تا به امروز نیز این جشن را برپا می کنیم.
به هر روی، باید دید که آن «رنج بزرگ» که فردوسی به آن اشاره دارد، چیست؟ برای پیداکردن پاسخ این پرسش باید نوشتههای اوستایی و پهلوی را خواند یا یافتههای علمی دانشمندان سدههای ۲۰ و ۲۱ را نگریست.
این فرازی از کتاب جشنها و آئینهای ایران باستان: گذری بر آئینهای سال نو، روزهای خجسته، چکامههای بهار به قلم ایوب گبانچی است که توسط انتشارات عطایی به چاپ رسیده است.
نوروز؛ سرزندهترین و کهنترین آیین سور ایرانی
مخاطبان تنها با مواجهه نام این کتاب و آنچه بر روی جلد آن ثبت شدهاست متوجه خواهند شد که این اثر نگاهی بررسیپژوهانه در حوزه معرفی جشنها و آیینهای ایران باستان دارد. در این مسئله تردیدی وجود ندارد که ما ایرانیان از دیرباز با توجه به وقایع طبیعی و تاریخی، روزهایی از سال را بنا به مناسبتهای مختلف به جشن و شادمانی میگذرانده و سپری میکردیم.
روزها و مناسبتهایی که آنها را تحت لوای آئینهای سور یا آیینهای شادیآور تعریف کرده و میکنیم. درست است که امروز بخش مهمی از این آیینها شکل موزهای به خود گرفته و فراموش شدهاند اما آئینی چون آئین نوروز پساز گذشت هزاران سال هنوز هم با همان جذابیت، شکوه، شگفتی و شادابی برای ما طراوت و تازگی خود را حفظ کرده و ما آن را پاس داشته و جشن میگیریم.
از «خمسه مسترقه» تا سیزدهم فروردین
گبانچی که خود از اساتید دانشگاه و پژوهشگران حوزه فرهنگ عامه است در کتاب جشنها و آیینهای ایران باستان بعد از معرفی و شرحوبسطهایی که در حوزه جشنها و مناسبتهای آیینی سور ایرانی در این اثر به مخاطب ارائه میکند، قلم خود را بر مفهوم نوروز و رسوم و آیینهای مربوط به آن متمرکز کرده است.
او از «خمسه مسترقه» (پنجه مسترقه) تا سیزدهم فروردین؛ همین بازه زمانی ۱۸ تا ۱۹ روزه را که عموماً ایرانیان باستان در قامت عید نوروز آن را جشن میگرفته و پاس میداشتند محور روایت اثر خود قرار داده است و تلاش کرده در نگارش این کتاب در سه ساحت «آیینهای سال نو»، «روزهای مبارک» و «چکامههای بهار» خوراک نوروزی خود را به مخاطبان ارائه دهد.
چکامههای بهاری، مهمترین وجه ممیزه کتاب
در این نکته تردیدی وجود ندارد که کتابهای متعددی در حوزه روزهای فروردین بهویژه ۱۳ روز نخست آن که هر یک در فرهنگ ایرانی مناسبت به یک جشن، یک شادی و به یک سور خاص اختصاص و هر کدام آئینهای خاص خود را داشتهاست نگاشته شده است اما شاید یکی از مهمترین وجوه ممیزه این کتاب گبانچی فصل پایانی یا چکامههای بهاری است.
او در این فصل تلاش کرده حتی از پیشاز رودکی، از آنچه در گاتها و یشتها و متن اوستا وجود داشته تا مواردی که وارد زبان و ادبیات شاعران بزرگ ایرانی از رودکی تا ابتدای دوران معاصر (اواخر دوران پهلوی اول) را بکاود و چکامههایی که در این حوزه چه از سوی شاعران بزرگ و چه از سوی شاعران کمتر شناختهشده و حتی ترانههای محلی و شعرهای عامیانهای که عموماً میان مردمان کوچه و بازار دهان به دهان میشده و یا ترانههای قومی در هر منطقه جغرافی خاصر ایران را مدنظر قرار دادهاست.
بیهیچ تردیدی همراهی با کتاب جشنها و آئینهای ایران باستان: گذری بر آئینهای سال نو، روزهای خجسته، چکامههای بهار به قلم ایوب گبانچی فرحناکی بسیار متفاوتی را برای مخاطبان با خود بههمراه خواهد داشت. به ویژه در این ایام که در سایه همراهی با میهمان ناخوانده دومین نوروز باستانی، بار دیگر این آیین و جشن ملی را در سایه رعایت شیوهنامههای بهداشتی و قرنیطینه خانگی سپری میکنیم، مطالعه این کتاب و خوانش اشعار دلنشین و بهاریاش میتواند شادی بخش لحظههای نوروزی تمامی مخاطبان این کتاب باشد.
نظر شما