بهار سال ۱۳۹۹ در شرایطی آغاز شد که اینبار نهتنها ایران بهعنوان طلایهدار فرهنگ، آئین و سنن پاسداشت نو شدن سال و حیات دوباره زمین و نوروز، خود را برای جشنهای این آئین باستانی آماده میکرد که تمام جهان میزبانِ میهمان ناخواندهای شد که نه روی خوش داشت و نه بنا بود عهد ماندن و حضورش، به رسم سنت آشنای میهمان، شیرین و ماندگار باشد. اینگونه بود که نوروز ۹۹ با شیوه، تعریف و تعبیری متفاوت در قامت قرنطینه خانگی، رعایت شیوهنامههای بهداشتی، عدم دیدوبازدیدهایی که خود بهتنهایی یکی از شیرینترین آئینهای این جشن ملی و باستانی است و برحذر داشتن تمامی شهروندان از سفر، کام ایرانیان را اگر نگوییم تلخ که حداقل به میزان نوروزهای پیشین نیز شیرین نکرد.
امید آن بود تا هرچه سریعتر شاهد رخت بر بستن این ویروس باشیم؛ اما آرامآرام آن واهمه که مدام در رسانههای مختلف و از زبان کارشناسان نجوا میشد، رنگوبوی حقیقت به خود گرفت. زمزمهای که این پیغام را با خود بههمراه داشت که نه این میهمان ناخوانده قصد رفتن دارد و نه بناست جهان از این به بعد با وجود ویروس کرونا همان جهان پیشین باشد. پس در سایه دستوپنجه نرم کردن با ویروس کرونا، ایران نیز مانند تمام کشورهای جهان، سال ۱۳۹۹ را با تمام فراز و فرودهایش پشت سر گذاشت.
قدرت کرونا به قدمت و عظمت ۶۰۰۰ ساله نوروز نمیرسد
حال در آستانه تجربه دومین نوروز و بهار، همراه با این میهمان ناخوانده هستیم. از آن مهمتر این آخرین بهارِ سدهای است که در آن زیست میکنیم و آخرین سال قرنی که بنا داریم آن را پشت سر گذاشته و با ورود به سال ۱۴۰۰ خورشیدی و گام برداشتن به سمت انتهایش خود را مهیای ورود به عصری نوین، قرنی جدید و زندگی متفاوتی کنیم.
نکته مهم اینجاست که اینبار در نوروز ۱۴۰۰، تجربه نوروز ۱۳۹۹ همراه ایران زمینیان است که بتوانند با آشنایی و اشراف بیشتری که نسبتبه سال پیش پیدا کردهاند، کام خود را با وجود این میهمان ناخوانده باز هم شیرین نگه دارند.
از سوی دیگر، سنتی به درازنای بیش از شش هزار سال، یعنی پاسداشت و تکریم تنفس زمین، اعتدال بهاری، نو شدن روز و به شادباش نشستن نوروز؛ خود با همین سابقه تاریخی دارای چنان قدرتی است که نمیتواند ویروسی مانند کرونا با تمام مخوف و مرگبار بودنش، پیروان این جشن ملی و آئین باستانی را به زانو درآورد.
توجه به شادی و نفحه سرور به ویژه برای قشر نیازمند جامعه
همکاری، تعاون و همیاری ایران و ایرانی همواره در تاریخ یکی از مهمترین وجوه فرهنگی کشورمان به شمار رفته و میرود. در این میان در شمال ایران به عنوان یکی از اصلیترین قطبها و پایگاههای شکلگیری آیینهای نوروزی، به رسوم متعددی برمیخوریم که در این گزارش به معرفی آیین نمایشی «آهو چره» یا «رابچره» خواهیم پرداخت.
آیینی که در بطن خود علاوه بر بازتاب رسم عیدی و هدیه دادن به بهانه برافراشته شدن چتر نوروز بر کشورمان، خود نشان انساندوستی ایرانیان است. نوعدوستی، محور این آیین نمایشی برای مردمانی است که شاید در تهیه ملزومات برگزاری نوروز به خاطر تنگدستی کمتر توان همراهی با دیگر همسایگان خود را دارند.
مردم خطه شمال کشور با آیین نمایشی «آهو چره» علاوه بر پاسداشت و جشن گرفتن فرارسیدن نوروز، تلاش میکنند ملزومات خانوادههایی را که به سبب تنگناهای مالی توان تدارک برگزاری جشن و مراسم نوروزی ندارند را در اختیار آنها قرار دهند. به این ترتیب با تاکید بر قدر و قیمت مهر ایرانی غرور همسایه را در این کمک حفظ کنند.
آنچه اسناد و شواهد از نحوه و شکل اجرای «آهو چره» میگوید
هوشنگ عباسی از پژوهشگران نامیدر عرصه فرهنگ و آیینهای ایران در کتاب «آیینهای سنتی نوروز در گیلان» و در تشریح آیین «آهو چره» یا «رابچره» آورده: آیین نمایشی «آهو چره» تا حدود بیست سال پیش به شکل گسترده در منطقه شرق گیلان در شمار بازیها و نمایشهای مقدمه نوروز انجام میشد. اما امروزه اجرای آن به برخی از شهرستانها و روستاهای گیلان محدود شده است.
گروه نمایشگران «آهو چره» شامل سه نفر، بازیگر نقش «آهو»، «شعرخوان» و «توبره کش» است. محور بازی را آهو تشکیل میدهد. این فراد با وسایل مختلف، چیزی شبیه سر آهو یا بز درست میکردند. برایش شاخ و با مهره شیشهای چشم میگذاشتند. زنگوله به آن میآویختند و آن را به سر چوبی قرار میدادند.
بازیگر نقش «آهو» کیسه یا گونی پارچه ای روی سر میکشید، تا بدنش پیدا نشود و از داخل آن کله آهو را که روی چوبی قرار داشت، بیرون میآورد. چنانکه به هیات حیوانی در آمده و با آن چوب میتوانست سرش را حرکت بدهد. نفر دوم شعر میخواند و با چوبی در دست، نمایش را هدایت میکرد. این دو به همراه نفر سوم - توبره کش- با هم کوچه به کوچه، به خانههای روستاه رفته و نمایش را اجرا میکردند و هدایایی از مردم میگرفتند.
شعری که معمولاً خوانده میشد از این قرار بود:
آهو چره، آهو چره، ببین چقدر خوب میچره...
آهو از باغ آمده، چریده و چاق آمده...
آهو مُرغانه خوره، صدتا به کمتر نخوره...
به اینجا که میرسید آهو غش میکرد و تا تخم مرغ یا چیز دیگری ازصاحبخانه نمیگرفت حالش جا نمیآمد. بعد از خواندن هر بند، همان قسمت اول - آهو چره، آهو چره، ببین چقدر خوب میچره - به صورت ترجیع بند تکرار میشد. سپس خواننده بند دیگری را تکرار میکرد. با این کارها از صاحبخانه چیزهایی چون: برنج، تخم مرغ و شیرینی میگرفتند. این گروه کارشان را از غروب آغاز میکردند و درچند روستا و آبادی نزدیک میگشتند.
جوانان و نوجوانانی که در آیین نمایشی «آهو چره» شرکت داشتند در پایان این مراسم هدیهها و عیدیهای گرفته شده را میان خود تقسیم میکردند. همچنین با راهنمایی فرد امینی مثل ریش سفید و پیرِ روستا به خانههایی سر میزدند که بزرگان خانواده برای تهیه ملزومات برگزاری جشن نوروز وسع مالی کافی نداشتند. به این ترتیب عیدیهای اهدا شده توسط ساکنان دیگر روستا در اختیار نیازمندان قرار میگرفت تا برگزاری جشن و سنت کهن نوروزی برای همه مردم، همسایههای شهر و قریه و روستا یکسان باشند. چرا که ایرانیان همواره پذیرای شادی بودند و پیشقدم در شادکامیو بخشیدن شادمانی به تمامیمردمان در سرزمین خود.
لازم به ذکر است که این آیین در تاریخ ۲۵ خرداد ماه سال ۱۳۹۰ خورشیدی به شماره ۲۳۷ در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.
نظر شما