پیش از هر چیز سزاتر می بینم تا نگرانی خویش را از کنونه بازار نقد و بررسی تولیدات موسیقایی در ایران ابراز نمایم. شوند این نگرانی ریشه های ژرفی دارد که بررسیدن شان را درازنامه ای شایسته است و در گستره این نوشتار نمی گنجد اما به کوتاه سخن ، شاید صرف نظر از نگاه تنگ به موسیقی از سوی مراکزی که موجب شده است تا ارباب رسانه کمتر خویش را درگیر این موضوع نمایند ، بتوان به سطحی نگری منتقدان کم شمار این گستره اشاره کرد که به هر شوند ، چندان به کارهای ارجمند و فربه در انبوه تولیدات موسیقایی کشور نمی پردازند و اغلب به نمونه های فرودست و میان نشین اهتمام می کنند.
صد اندوه که نقدهای سفارشی نیز در این میانه یکی از آسیب های نمایان بازار نقد است و گاهی دیده می شود که روند ستاره سازی بر بنیاد داشته هایی ناچیز، افرادی را به مردمان عرضه می کند که تاریخ انقضای زودرس داشته و می شود آنها را نمودینه نقدهای بی پایه نام نهاد. امروز به این باور رسیده ایم که «دست های پشت پرده» در غالب صنوف هنری حضور دارند و با دستکاری ناصواب در داده ها بر اساس خط و مشی تعیین شده موجب آشفتگی نتایج می شوند و سلیقه مخاطبان را مدیریت می کنند. گاه دیده شده که در برنامه های صدا و سیما یک خواننده نوعی خاص از موسیقی که با خواندن یک آهنگ به شهرتی یک شبه رسیده است، از پاسخ به ابتدایی ترین پرسش های متداول در حوزه کاری خود ناتوان مانده و این همان چیزی است که می توان از آن تحت عنوان «ابتذال» به معنای خاص نام برد.
«عاشقانه ها» یکی از کارهای ارجمند و رهاورد تجربه و کند و کاو استاد علی اکبر شکارچی ردیف دان و نوازنده برجسته ی کمانچه در لابلای ردیف های موسیقی ایرانی است که آنگونه که شایسته است بدان پرداخته نشده است ! در این میانه ، شاید عذر منتقدان رسانه ای پذیرفته باشد چراکه داوری در باره کاری بدین ظرافت که همگان را پروانه اظهار نظر در حوزه مضمونی آن نیست ، بیشتر به استادان و ردیف شناسان خبره موسیقی دستگاهی ایران باز می گردد که به هر روی انتظار آن است که نگاه شان را پای این اثر زیرساختی ، ترجمه و جاری نمایند.
نگارنده در این نوشتار ، به فراخور دانش اندک در حوزه ادبیات و موسیقی ، تنها به نمودن جلوه ای از نگاه زیباشناسانه استاد شکارچی در آمیزش شعر و موسیقی اهتمام و به مضمون فنی آواز «راست افشار» که پس از «داد و بیداد» حسین علیزاده ، دومین ریختاری است که به گنجینه موسیقی دستگاهی ایران افزوده شده است ، نزدیک نخواهم شد که کار مهان و دانسته است که ارایه چنین آثاری فاخر نمود بارز رسیدن به مقام اجتهاد و صاحب فتوا بودن صاحبان این آثار است که هر دو از شاگردان نورعلی خان برومند هستند . دگرش پدید آمده در ساختار موسیقی سازی و آوازی امروز ایران زمین برآیند پسند هنرمندانه و تلاش دلسوزانه شاگردان برجسته این بزرگمرد موسیقی است که بر هیچ کسی پوشیده نیست .
هین کج و راست می روی ...
آلبوم عاشقانه ها / علی اکبر شکارچی
آواز : راست افشار
شعر : غزل مولانا جلال الدین محمد بلخی
ساخته : علی اکبر شکارچی (بنا به گفته جناب شکارچی ، این کار برای موسیقی نمایش پیر چنگی به کارگردانی هادی مرزبان ساخته شده است)
اجرا : کمانچه و آواز از علی اکبر شکارچی / تنبک : آساره شکارچی
در آمیزش شعر و موسیقی بایسته هایی هست که شایسته احترام هستند و نادیده گرفتن آن پارامترها شوندی می شود تا آهنگ ساخته شده در دشت پسند مردمان و اهل نظر بی پروانه بماند.
بی گمان آهنگساز وقتی شعری را پسند می کند و یا به او پیشنهاد می شود نخستین شاخصه ای که در همان خوانش اول در ذهن خویش ارزیابی می کند وزن عروضی کلام است که بر بنیاد آن ریتم تصنیف یا ترانه پی ریزی خواهد شد. اینکه گفته می شود ریتم بر بنیاد وزن عروضی شعر طراحی می شود بدین معنی نیست که آهنگساز الزاماً باید پیرو ضرباهنگ شعر ریتم تصنیف و ترانه را آنکادره کند ! در این مواجهه برای آهنگساز شاخص هایی چون مضمون و موضوع ، ساختاردینامیکی ، حال درونی ، زبان و طبقه ی مخاطبین نیز مد نظر است. چنانکه ممکن است شعری دارای مضمون حماسی باشد اما وزن عروضی و ریتم استخراج شده دارای شاخص های حماسی نباشد و یا غزلی عارفانه در بحر رمل مشکول گفته شده باشد که در آمیزش با موسیقی چندان زیبنده نیست که آهنگساز وفادار و پیرو وزن عروضی شعر باشد.
گاهی در شعر المان هایی هست که بر سراسر آن سایه می افکنند و درک و بهره گیری از این ویژگی ها که چه در دینامیک و چه لحن و لهجه موسیقی می توانند تاثیر بگذارند ، بسته به توان آهنگساز است . چنانکه در همین راستا ، نگاه ظریف علی اکبر شکارچی به غزل مولانا نمونه برجسته ایست که در آلبوم عاشقانه ها منتشر شده است و این آهنگساز به زیبایی پیوندی هوشمندانه بین موسیقی و شعر استوار کرده است.
دانسته است که غزلیات شورانگیز مولوی برای شمس سروده شده که معشوق مجازی و آیینه ای برای دیدن صفات معشوق حقیقی بوده است و این عارف توفنده ، این غزلیات عاشقانه را دیوان شمس تبریزی نام نهاده است.
چنانکه می دانیم یک پای شمس تبریزی لنگ بود و به تبع این نقص عضو ایشان از راه رفتن موزون و متوازن ناتوان بود. مولانا اما از سر عشق و بر این بنیاد که عاشق هرگز کاستی و عیب در معشوق نمی بیند و خطای اورا عین صواب می داند ، حتی در این مورد بدیهی که همه مردمان از لنگیدن شمس آگاه بودند نیز نمی پذیرد که پای معشوقش دچار نقص است و علت این لنگیدن را مستی شمس بیان می کند (هین کچ و راست می روی باز چه خورده ای بگو). مولانا در غزلی دیگر نیز لنگیدن شمس را به توصیفی دیگر بیان می کند و به شمس شکوه و ابهت ویژه ای می بخشد و او را «کشتی بی لنگر» خطاب می کند که در اثر نداشتن لنگر و در مواجهه با امواج دریا بی تعادل است. (چون کشتی بی لنگر کژ می شد و مژ می شد / وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانه).
هین کج و راست می روی ، باز چه خورده ای بگو
مست و خراب می روی خانه به خانه کو به کو
وزن این غزل دوری و در بحر رجز مثمن مطوی مخبون سروده شده است :
هین ـ ک ـ ج ـ راس ـ ت ـ می ـ ر ـ وی ـ با ـ ز ـ چ ـ خور ـ د ـ ای ـ ب ـ گو
ــــ ن ن ــــ / ن ــــ ن ــــ / ــــ ن ن ــــ / ن ــــ ن ــــ
مفتعلن / مفاعلن / مفتعلن / مفاعلن
تن تننن / تنن تنن / تن تننن / تنن تنن
شناسایی و استخراج ریتم :
هر هجای بلند (ــ) برابر است با یک ضرب (یک نت سیاه) و هر هجای کوتاه (ن) نیمی از هجای بلند و برابر است با یک نت چنگ و نیز هجای کشیده (ــــن) برابر است با یک نت سیاه و یک نت چنگ ...
هرچند زنده یاد حسین دهلوی در کتاب «پیوند شعر و موسیقی آوازی» انطباق هجایی با نت های موسیقی را با نسبت های دیگری ذکر کرده اند اما به دلیل درک بهتر موضوع و امکانات نوشتاری در این مقاله، نگارنده از تقسیمات فعلی بهره گرفته است.
تن تننن / مفتعلن
ــــ / ن / ن / ــــ = سیاه / چنگ / چنگ/ سیاه
برای آنکه ضرب ها شکل واحدی داشته باشند هرکدام از ضرب های سیاه را به دو چنگ تبدیل می کنیم : ــــ / ن / ن / ــــــ ... ن / ــــــ / ن / ــــــ
ن ن / ن / ن / ن ن ... ن / ن ن / ن / ن ن
چنانکه می بینیم در هر دو رکن (مفتعلن و مفاعلن) صورت کسر میزان برابر با ۶ ضرب است که نشان می دهد ریتم اصلی غزل مولانا یک ریتم لنگ نیست چراکه صورت کسر عدد فرد نیست . موسیقی این جوهره را در خود نهفته دارد که بتواند هر ریتم را طبق مرام خود تغییر دهد و به دلخواه آنکادره کند اما باید دید در این میانه آیا به شعر آسیب وارد می شود یا موجب فرازش شعر خواهد شد .
میزان تعریف شده از سوی استاد شکارچی ۵ ضربی (لنگ) است که با آمیزش یک میزان ۲ ضربی + یک میزان ۳ ضربی آمیغ شده است : ۱. ۲ . ۱ . ۲ . ۳
همانگونه که شاعر در مواجهه با قواعد عروض شعر ، دارای اختیارات زبانی و وزنی است ؛ نواساز نیز دارای اختیارات نواساز باید باشد . بدیهی است که دامنه ی اختیارات نواساز گسترده تر از اختیارات شاعری می تواند باشد ؛ بدان شوند که علم عروض اگر شاعر را در تنگنا قرار می دهد و سخت گیرانه از کوچکترین خطایی چشم پوشی نمی کند برای پاسبانی از موسیقی و خوش آهنگی کلام است . پس علم عروض که نماینده ی رسمی موسیقی در ایالت شعر است در مواجهه با ارباب خویش تنها دست به سینه می ماند و احترام می کند.
استاد شکارچی نیز در این کار از اختیارات نواساز بهره می گیرد و در رکن مفتعلن ، هجای اول را که هجای بلند است ، کوتاه می خواند که در این صورت از مجموع ۲ چنگ یکی حذف می شود و رکن مفتعلن در محدوده ی ۵ ضرب آنکادره می شود . همچنین در رکن دوم (مفاعلن) نیز هجای دوم را که هجای بلند است کوتاه می خواند و از ۲ چنگ این هجا نیز یکی را حذف می کند تا برآیند این دگرش ، از آغاز تا پایان ترانه ریتم ۵ ضربی لنگ حاکم شود و تداعی کننده ی لنگیدن پای شمس تبریزی باشد .
این کار نموده شد تا هم باریک بینی علی اکبر شکارچی را عمیق تر بشناسیم و هم نمونه ای باشد برای کسانی که قدم در این راه پر شیب و فراز نهاده اند که اگر می خواهند موسیقی ایرانی کار کنند ناگزیر باید یک دست شان به ساز و دست دیگرشان ادبیات را ورق بزند ! حتا اگر آهنگساز هم نباشند مطالعه ادبیات بسیار کمک می کند تا نوازنده در جواب آواز موفق عمل کند.
در واپسین روزهای قرن از استاد علی اکبر شکارچی اثری منتشر شده با عنوان «هفتاد نغمه در برابر باد» مشتمل بر هفتاد آهنگ محلی مربوط به سه جغرافیای مختلف (بالاگریوه، لکی و بختیاری های حاشیه رود سزار) در سن هفتاد سالگی ضبط و نگاشته شده است.
نظر شما