وقتی سخن از «سیاهبازی» به میان می آید، بیدرنگ نام «سعدی افشار» به ذهن ها خطور می کند؛ هنرمندی که بیش از ۵۰ سال روی صحنه تئاتر به جلد سیاه رفت و در پیراهن سرخ، مردم را خنداند و خنداند تا غم و اندوه خود را فراموش کنند.
تولد و خانواده
سعدالله رحمت خواه مشهور به سعدی افشار در ۱۳۱۳ خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود. پدرش را در روزهای آغازین زندگی، از دست داد. ۱۲ ساله بود که مادرش هم درگذشت و او برای تامین مخارج زندگی به کارگری در مغازه های مختلف پرداخت و تا ششم ابتدایی تحصیل کرد.
افشار از نوجوانی علاقمند به بازیگری در تئاتر شد. آنگونه که خودش می گوید: من از ۹، ۱۰سالگی در یک عروسی سیاهبازی دیدم و شیفته این کار شدم. تا آنموقع ندیده بودم. آنموقع توی عروسیها چیز دیگری غیر از این نبود. رادیو تازه آمده بود و تلویزیون هم که نبود. هیچچیز نبود و عشق مردم فقط همین بود و بهعلاوه چند تئاتر که در لالهزار بود.
حضور در صحنه تئاتر
افشار کار بر صحنه نمایش را در نوجوانی آغاز کرد و در ۱۳۳۰ خورشیدی برای نخستینبار روی صحنه رفت و به ایفای نقش پرداخت و با تقلید از اساتید گرانمایه ای چون ذبیح الله ماهری و مهدی مصری در ایامی که هنوز در صحنه تخت حوض سیاه پوشان چیره دستی چون سیدحسین یوسفی، اسداله قاسمی، محمود یکتا و رضا عرب زاده می درخشیدند به صحنه راه یافت. بدین ترتیب وی در تئاترهای سیاهبازی و تختهحوضی شرکت کرد و در نقش سیاه و مبارک به روی صحنه میرفت.
حضور در فستیوال پاییزی مادرید
افشار در مهر و آبان ۱۳۷۰ خورشیدی با ۲ نمایش «سعدی هملت میشود» و «بلورک و چشمه نوش» با گروهی از هنرمندان تئاتر نصر به سرپرستی محمود عزیزی در فستیوال پاییزی مادرید در اسپانیا و سپس فرانسه حضور پیدا کرد. او وقتی نمایش «سعدی هملت میشود» را اجرا کرد، چنان مورد اقبال عمومی واقع شد که فقط در یکی از اجراها، مجبور شد به دلیل تشویق مکرر تماشاگران، ۱۷ بار از صحنه خارج شود و دوباره روی صحنه برگردد.
حضور در سالنهای مختلف و ایفای نقش در نمایشها
افشار در سالنهای متعددی از جمله تئاتر حافظ نو، سالن اصلی تئاتر شهر، تالار مولوی، تئاتر دهقان، تئاتر پارس، تئاتر نصر، سینما تئاتر کوچک و رادیو و تلویزیون به ایفای نقش پرداخت. همچنین او با افرادی چون مهدی سنایی فرید، محمود یکتا، حسن شمشاد، محمود نظری، ابراهیم شادی، تهیه کارلو، عالم تاج گوهری، مژگان، افسانه، اکبر خسروی، هوشنگ خسروی، رحمان محسنی، عنایتالله شفیعی، محمد دبیر، حسن عظیمی، هوشنگ احمدی، رضا کریمی، نوروز بیات، علی اژدری، علی فتحعلی، محسن مقامی، مجید فروغی، رضا رضامندی و... هنر خویش را به تماشا گذارد.
افشار در نمایشهای متعددی ایفای نقش سیاه را بر عهده داشت که البته فهرست کاملی از آنها موجود نیست اما برخی از آن ها عبارتند از: رستم و سهراب، رستم و برزو، به آتش رفتن سیاوش، ایرج و سلم و تور، بیژن و منیژه، فردوسی در زندان، شیرین و فرهاد، یوسف و زلیخا، موسی و فرعون، نادرشاه، طاق کسرا، میرداماد، ملک ابراهیم و نوش آفرین، هارون الرشید، بلورک و چشمه نوش، عاق والدین، سلطان مبدل، گرجی فروش، پولکی، سه دزد، دست بالای دست بسیار است، خلیفه و صیاد، سقوط، دو ساعت سعادت، گذشت، خیر و شر، پریزاد، اشک سیاه و طبیعت اجباری، چهار درویش، سعدی هملت می شود، عروسی فیگارو، ریش تراش اشپیله، گناهکار کیست، بخشش، انگشتر، شیرزاد، سه نمایش با یک بلیط، علی موصلی، شمشیر حضرت سلیمان و سه معما.
اجرا بر روی ویلچر
افشار در ۱۳۸۸ خورشیدی با نمایش «قولنج» به کارگردانی حسین بابایی روی صحنه رفت و مثل همیشه درخشید. پس از آن در تابستان ۱۳۹۰ خورشیدی، در جشنواره نمایشهای آیینیسنتی، نمایش «سعدی و نامادریاش» را روی ویلچر اجرا کرد. ایده اجرای این کار، زمانی که به خاطر شکستگی لگن در بیمارستان بستری بود به ذهنش رسید.
خدمت به نمایش ایران
این هنرمند ابداع کننده ابتکارات جدید در هنر سیاه بازی بوده است و بداههگوییها و حرکات موزون مینیاتوریاش مختص خود اوست. او به عنوان الماس بی قیمت هنر نمایش ایران، با سه دهه اجرای مداوم در لاله زار، بسیاری از عناصر سیاه بازی را که پیش از او از آن مهدی مصری، ذبیح ماهری، حسن یوسفی و حسین موید بود، غنا بخشید، گسترش داد و با حرکات مینیاتوری منحصر به فرد و مهارت طنازانه و کمیابش که آنها را به بهترین شکل ممکن در بنگاه های شادمانی در خیابان سیروس تجربه کرده بود با پافشاری، پشتکار و اعتماد به نفسی کم نظیر به بالاترین سطح ممکن، به حد کمال رساند و به امضای خود درآورد.
صدای زنگدار بانمک افشار، بداهه پردازی های حیرت آورش، شگردهای خلاقانه، بازی در بازی های گیج کننده، مهارت های آوازی، حرکات موزون، بیان بدنی هارمونیک، نرم و البته چرخش ها و پیچش های شگفت انگیزش او را به یک استثنای بلامنازع و به تکرار نشدنی ترین هنرمند تئاتر ایران تبدیل کرد به گونه ای که حرف هایش مثل توپ در میان مردمی که اجراهای شب گذشته اش را به هر دلیلی از دست داده بودند، صدا می کرد.
کتاب و مستند زندگی
کتاب «عالیجناب سیاه» با نام فرعی «زندگی و خاطرات سعدی افشار» توسط «لاله عالم» به نگارش درآمده و نشر «پوینده» آن را چاپ کرده است، این کتاب با مقدمه «قطبالدین صادقی» است. لاله عالم با اشاره به اینکه کتاب «عالیجناب سیاه» بیوگرافی «سعدی افشار» از زبان خود اوست، گفت: من در کتاب تمام تلاشم را کردم که صادق باشم و تمام صحبتهای آقای افشار را آوردم. در کتاب بخشهای توصیفی نیز وجود دارد که خودم با مطالعه روی نمایشهای سنتی آن را نوشتهام. او همچنین این کتاب را یک زندگینامه کامل معرفی کرد که از زندگی افشار است و در هیچ جای دیگری نمیتوان شبیه آن را پیدا کرد.
همچنین مستند «روایتی از زندگی سعدی افشار» به کارگردانی امیرحسین گوران با حمایت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی ساخته شده است. این فیلم مستند به دنبال به تصویر کشیدن دورانی از زندگی پر فراز و نشیب سعدی افشار و اتفاقات پس از درگذشت اوست. به گفته گوران، در این مستند با هنرمندانی چون محمود عزیزی، محمدحسین ناصربخت، غلام بابوته، داود فتحعلی بیگی، زنده یاد رضا رضامندی، مرجان قمر و جواد انصافی مصاحبه شده است. همچنین علی نصیریان و زنده یاد مرتضی احمدی نیز اطلاعاتی را در اختیار وی برای ساخت این مستند قرار داده اند.
خاموشی
سرانجام در حالی که تئاتری از افشار به اسم فیس پوک روی صحنه بود، او در ۳۰ فروردین ۱۳۹۲ خورشیدی بعد از تحمل یک دوره طولانی بیماری به علت عفونت ریوی و پوکی استخوان در خانه شخصی خود در تهران چشم از جهان فروبست و در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد.
نظر شما