محمد اقبال لاهوری شاعر ملی پاکستان در ۱۸ آبان ۱۲۵۶خورشیدی در سیالکوت در ایالت پنجاب پاکستان دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب خانه گذراند و دوران متوسطه را در کالج پشت سر گذاشت. وی از نوجوانی به سرودن شعر روی آورد و برای ادامه تحصیل وارد دانشگاه لاهور شد و رشته فلسفه را تا مقطع کارشناسی ارشد در این دانشگاه ادامه داد.
وی سپس برای تحصیل به دانشگاه کمبریج رفت و دوره دکتری فلسفه را در دانشگاه مونیخ آلمان گذراند. رساله وی با عنوان سیر فلسفه در ایران بود که نشان از علاقه وی به ایران و زبان فارسی داشت. «ناله یتیم» نخستین سروده او به شمار می رود که در ستایش آزادی و عدالت نوشت اما مدتی بعد با شعر «خطاب یتیم» به شهرت رسید.
ویژگیهای شعری و تاثیرپذیری از شاعران ایرانی
اقبال لاهوری همواره علاقه بسیار زیادی به ایران داشت این را می توان از لابه لای آثار وی و حتی رساله دکتری اقبال که در مورد سیر فلسفه در ایران بود، دریافت. این دلبستگی به برخی از امور به اندازه ای بود که علی شریعتی از او به عنوان ایرانی ترین خارجی یاد کرده است. این شاعر بزرگ پارسیگوی به مولانا و حافظ شیرازی، ارادتی خاص داشت، چنان که خود نوشته است: «هر وقت ذوق و قوه تفکر من اوج میگرفت، روح حافظ در من جلوه میکرد و من خود حافظ میشدم.» و درباره مولانا هم میگوید: مولوی مرا با خود آشنا کرد و با او بود که خود را یافتم.
عبدالجبار کاکایی شاعر، نویسنده و منتقد ادبی در خصوص تاثیر اقبال لاهوری بر شاعران فارسی زبان، می گوید: اقبال لاهوری از لحاظ فرم و تکنیک، اثری بر شعر فارسی بر جای نگذاشت و در این زمینه بیشتر از شاعرانی همچون مولانا تاثیر پذیرفت. او در «اسرار خودی» و «رموز بی خودی» بر اثر تاثیر مولانا به موضوعی پرداخت که پایه آن، انسان ها باید به ذات خود متکی باشند و از خودخواهی، خواهش و خواستن دوری کنند. اقبال لاهوری در کتاب اسرار خودی این تمثیل را مطرح کرده است که «باده اگر به خود متکی باشد، نیاز به جام ندارد و جام نیز اگر استقلال داشته باشد، نیاز به دست، برای گرداندن نخواهد داشت.» او اعتقاد دارد که هر شی در جهان به شی دیگری متکی است و زمانی که وحدت و اراده تجلی پیدا کند، در اشیا نیز نمود می یابد و در تمامی موارد درج می شود که این امر به نوعی، تجلی اندیشه وجودی است. او به این امر جنبه اجتماعی داد و آن را تبدیل به یک نیروی بزرگ اجتماعی کرد.
لاهوری در اصل با اندیشه های روشنگرانه خود در زمینه فلسفی بر مردم آزادی خواه ایران اثر گذاشت. روشنفکران صدر مشروطه که بیشتر آنان استعمارستیز بودند با بهره گیری از ذات بیدارگرانه اندیشه های دینی که بر جامعه حاکم بود و با بهره گیری از تفکر بزرگانی همچون اقبال لاهوری، جنبش بیداری را ایجاد کردند و گسترش دادند. در خصوص دیدگاه روشنگرایانه این مصلح اجتماعی، بسیاری از منتقدان ادبی بر این باور هستند که اقبال به عنوان یک شاعر معنی گرا آن چنان به معنی و مفهوم می پردازد که گاه از صورت ظاهری شعر دور می شود اما با این حال سادگی بیان و معانی اجتماعی در شعر را به خوبی ارایه می کند. در حقیقت شعر برای او یک ابزار و وسیله بود که بتواند اندیشه خود را از راه موثرتری مطرح کند. بدین ترتیب وی شعر را وسیله بیان اندیشه ها خود کرده بود و آن چه که به اشعار اقبال لاهوری رنگ و بویی خاص می بخشد، آراء و افکار دینی و سیاسی او بود. آن چنان که خود می گوید: شعر برای او هدف نبوده، بلکه برای بیان مقصود خود که بیداری و آگاهی ملل مسلمان است، زبان شعر را برگزیده و نه تنها خود را شاعر نمی داند، بلکه از این که او را شاعر خطاب کنند، ناخشنود است:
نغمه کجا و من کجا، ساز سخن بهانه ای است
سوی قطار می کشم ناقه بی زمام را
و این چنین است که اشعار اقبال، تنها ادبیات محض و بیان مضامین ادبی نیست، بلکه سرشار از حکمت و عرفان، دین و اخلاق و تلمیحات تاریخی و قرآنی است. از دیگر ویژگی های شعری وی این است که اقبال زبانی که در سرودن اشعار خود برگزیده، زبان شاعران گذشته ایران و شبه قاره است. البتّه بیان این مطلب دلیلی بر مقلِّد صِرف بودن او نیست، بلکه او با تیز هوشی و استعداد فطری خود از نظر زبان و محتوا، سبکی خاص پدید آورده است. اقبال سادگی و روانی و کاربرد تشبیه ها و استعاره های ساده را از سبک خراسانی و رنگارنگی کلام و آوردن صنایع لفظی و معنوی را از سبک عراقی و ظرافت و مضمون آفرینی و نکته سنجی را از سبک هندی وام گرفته است. با این وجود، سبک او مختصّ خود اوست. همچنین از نظر مضمون، شعرش بیان عشق به دین و قرآن، محبّت پیغمبر اسلام (ص) و امامان بزرگوار (ع)، فلسفه، اندیشه و طرح مسایل سیاسی و فرهنگی روز است. شعر او عصاره و چکیده فرهنگ اسلامی- عرفانی گذشته و حال است. در یک کلام شعر اقبال، شعری بیدارگر، پوینده و گویا از عصر و زمان شاعر متعهّد امروز است که انسانیّت محور اساسی آن به شمار می رود. (۱)
نگاهی به سیمای فکری اقبال
اقبال علاوه بر ادبیات با سیاست، فلسفه و غیره نیز آشنا بود. او در روزگاری که اشعار بسیاری از شاعران در مدح پادشاهان بود یا مضامین تغزلی و عرفانی داشت، با نگاه جدیدی به این جهان پر آشوب مینگریست. در حقیقت وی اندیشمندی بود که درد و دغدغه مسلمانی داشت. او کلام و کلمه را به خدمت گرفت تا به همنوعان و همعصرانش درس زندگی و خودشناسی را بیاموزد و خودشناسی بزرگترین درسی است که اقبال به مسلمانان آموخته است به نظر می رسد که آشنایی اقبال از کودکی با زبان و ادبیات فارسی و مطالعه آثار بزرگانی چون مولانا، سنایی و سعدی در شکلگیری و وسعت بخشیدن به اندیشههای اقبال تأثیر غیر قابل انکاری گذاشته است.
اندیشهها و آرای علامه اقبال لاهوری را میتوان از چند وجه مورد بررسی قرار داد. یکی از مهمترین دغدغههای ایشان، خودباوری ملل شرق و ایجاد وحدت میان مسلمانان جهان بود. این سیاستمدار متفکر نخستین فردی بود که ایده یک کشور مستقل را برای مسلمانان هند مطرح کرد که در نهایت به ایجاد کشور پاکستان منجر شد. وی همواره می کوشید که مردم را آگاه کرده و از بند استعمار خلاص کند؛ ازاین رو نگاهی ژرف به کشورهای استعمارشده اسلامی پیرامون خود داشت. اقبال ایجاد کننده و پوینده مسیر بیدارگری ملت ها با الهام از کلام الهی و اندیشه های متعالی خویش بود، جهان اسلام را در برابر استبداد و استعمار زمانه، آگاه و هوشیار ساخت. وی بیداری مسلمانان و بازگشت به هویت ملی را از مهم ترین عوامل پیشرفت آنان می دانست و به عنوان یک اصلاح گر اجتماعی تلاش کرد تا نقش موثری در این مسیر ایفا کند و به پیشبرد اهداف متعالی خویش در راه مبارزه با استعمارگران بپردازد.
ورود به عرصه سیاست
از اقبال به عنوان یکی از مهمترین رهبران فکری مسلمانان شبه قاره هند یاد می شود، وی با طرح دیدگاههای خود در خصوص مسلمانان و راههای برون رفت از مشکلات، مسلمانان را به اتحاد دعوت کرد. اقبال نخستین گام عملی خود در صحنه سیاست را در ۱۹۲۷میلادی با حضور در مجلس شورای ایالتی پنجاب برداشت و در سال ۱۹۳۰ نیز به ریاست حزب «مسلم لیگ» انتخاب شد و در سالهای بعد نیز در چندین دوره، ریاست این حزب را تجربه کرد. اقبال به نمایندگی مسلمانان هند به اتفاق مولوی «شوکت علی» در نخستین کنگره اسلامی فلسطین که در «بیت المقدس» برگزار شد نیز شرکت کرد و در یک سخنرانی پرشور درباره علل عقبماندگی مسلمانان نظرات خود را مطرح کرد. اقبال بهسرعت به عنوان یکی از رهبران و پیشروان مسلمان شبه قاره هند و از افرادی که خواهان استقلال پاکستان بودند، مورد توجه قرار گرفت و به عنوان رهبر مسلمانان هند، خواهان استقلال پاکستان شد و از فکر تشکیل پاکستان حمایت کرد و گامهای بلندی در جهت نجات مسلمانان هند برداشت. هر چند اقبال، توفیق آن را نداشت که خود کشور مستقل پاکستان را نظاره کند اما نظریه او بستر تشکیل کشور مستقل مسلمانان را فراهم کرد و محمد علی جناح، رهبر مسلمانان شبه قاره هند با پیگیری و تلاش فراوان موجب تشکیل یک کشور مسلمان و مستقل شد. بسیاری از صاحبنظران پاکستانی، اقبال لاهوری را بنیانگذار اصلی پاکستان میدانند و بر این باورند که تلاشهای او بود که راه را برای مسلمانان به رهبری محمد علی جناح فراهم کرد که کشور مستقل پاکستان را بنیان گذارند.
آثار و تألیفات
اقبال به جهت آشنایی کامل با سه زبان اردو، فارسی و انگلیسی، آثار منظوم و منثور زیادی در زمینه های مختلف در هر سه زبان به رشته تحریر درآورده است. از تألیفات فارسی او می توان مثنوی اسرار خودی و رموز بی خودی، پیام مشرق، زبور عجم، جاوید نامه، مثنوی مسافر و نیز مثنوی «پس چه باید کردای اقوام شرق» را نام برد. از آثار انگلیسی او می توان به «احیای فکر دینی در اسلام» و ... اشاره کرد.
خاموشی:
سرانجام این سیاستمدار مصلح پس از سالها تلاش برای آگاهی و بیداری مسلمانان در اردیبهشت ۱۳۱۷ خورشیدی دیده از جهان فروبست و در مجموعه باستانی لاهور به خاک سپرده شد. او قبل از وفاتش، در آخرین اشعاری که سروده، این چنین گفته است:
سرود رفته باز آید که ناید
نسیمی از حجاز آید که ناید
سرآمد روزگار این فقیری
دگر دانای راز آید که ناید
منابع:
۱- سبک و درونمایه شعر فارسی اقبال لاهوری، ابوالقاسم رادفر، نثر پژوهی ادب فارسی (ادب و زبان)، زمستان ۱۳۷۹- بهار ۱۳۸۰ , دوره - , شماره ۹-۸ (پیاپی ۷) از صفحه ۱ تا صفحه ۱۲ .
نظر شما