خبر فوری: رفع فیلترینگ

سعدی شیرین سخن؛ از نمایه‌های اخلاقی تا سویه‌های هنری آثار

لارستان- ایرنا- سعدی شناسان،صاحبنظران وزبان شناسان برآن باورند که به آن میزان که نمایه‌ها و درون مایه‌های عمیق و سرشار اخلاقی و انسانی رفتار شیخ اجل برجسته و نمایان است نباید و نمی‌توان از سویه‌های هنری و حلاوت کلام غزلیات سعدی نیز غافل شد.

سه پژوهشگر، محقق، زبان شناس و سعدی دوست در قالب وبیناری مجازی به تحلیل محتوایی و تفسیر و تبیین اشعار و سروده های سعدی پرداختند که گوشه ای از بیانات و تفاسیر آنها به تخلیص در زیر آمده است.

راز شهرت جهانگیر سعدی شیراز در چیست؟

مجدالدین کیوانی پژوهشگر و سعدی شناسی که سالهای متمادی نیز مقالات و سخنرانی های مبسوط در مورد سعدی داشته و در مدح و شناساندن این شاعر نامدار قلم فرسایی کرده در این مجال نیز به بیان برخی صفات و ویژگی های بارز شعر سعدی پرداخته  و البته یک پرسش که پاسخش را چندان هم سهل نمی داند از زبان و بیان سعدی می گوید: 

پرسش این است که به راستی راز شهرت جهانگیر سعدی شیراز در چیست؟

در هنر نثر نویسی، در قدرت مثنوی سرایی، در لطافت شهد غزلیات و یا در قوت و استحکام قصائد، در تعدد و شمار سروده ها و یا در درون مایه های عمیق و متنوع غزلهایش؟

 کیوانی تاکید می کند که پاسخ آسان نیست و ادامه می دهد که شیخ به طور معمول در هر نوع و در تمام عرصه های شعری و نثر که وارد شده شاهکار آفریده است ،حقیقت این است که دیگران در یک و یا بعضی سبک ها و آثارشان نیز شاهکار آفریده اند اما هرگز به شهرت با آن جامعیت شعر سعدی نرسیده اند.

نکته دوم آن است که چرا در میان ده ها شاعر و سنخنور و قصیده سرا سعدی به شیرین سخنی شهرت یافته است.

او در تکمیل این بخش از سخنان خود می گوید: شادروان محمد معین در جوانی در کتابی با همین عنوان در دوجلد سعدی را به صفات متعدد خوش خوان ، مرغ سخن سرا ، سخندان، خوش لهجه، خوش کلام، ، خازن گنج حکمت، صاحب طبع روان ، کلک شکرین و لطافت طبع وصف فرموده است.

کیوانی گفت: شیرین سخنی سزاوار سعدی است، اما اینکه چرا در شان شیخ شیراز این کلام همچون یکی از لقب های او جای افتاده است، پاسخش نیزروشن است.

کیوانی بر این نکته تاکید می کند که بی تردید در شعر شاعران و پارسی زبانان خوش خوان، همیشه لفظ "شیرین" گویاتر و دل چسب تر بوده و یکی از آشناترین طعم هاست و به تعبیری در عالم مادیات هر خوردنی که شیرین است؛ دلنشین هم هست.

از منظر این پژوهشگر ، سعدی منبع لفظ شیرین را خود در توصیف سخنان و غزلها و سرودهایش فراوان به کار برده است به عنوان نمونه :

قیامت می کنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن - مسلم نیست طوطی را در ایامت شکرخایی

لهجه شیرین من پیش دهان تو چیست - در نظر آفتاب مشعله افروختن 

قلم است این به دست سعدی در-  یا هزار آستین در دری

این نبات از کدام شهر آرند - تو قلم نیستی که نیشکری

این پژوهشگر معتقد است که سعدی عمدتا به برکت حلاوت استثنایی خود در کلامش سعدی شده است.

او در پاسخ به این پرسش که چه عواملی باعث می شود که سخن سعدی بدین حد شیرین و جذاب شده است، می افزاید: دو عامل به نوعی مرتبط به هم است، یکی روانی بیان و دیگری همدلی و هم زبانی با مخاطب است.

روانی و ثلاثت در شعر سعدی

دکتر محمود  فتوحی پژوهشگر، سعدی شناس و استاد دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد است او محوریت سخنرانی خود را با یک بیت از سعدی با عنوان چوآب در همه عالم چنان شده است/ کز پارس می رود به خراسان سفینه ای آغاز می کند.

این پژوهشگر با طرح این شعر نیز دو پرسش مهم از دل آن مطرح می کند در واقع به دنبال هدف، غایت و چیستی این شعر از شیخ اجل است.

این پژوهشگر می گوید که سعدی اساسا شعر خود را به آب روان، سفینه و شعر تر تشبیه می کند.

فتوحی می گوید این تری و روانی و شیرینی شعر از اوصافی است که سعدی مکرر بر روی آن اهتمام دارد و در سخن خود علاوه بر لطافت و تری بودن همچنین از سفینه نیز سخن گفته است.

سفینه حکمیات و نظم و نثر لطیف که بارگاه ملوک و صدور را شاید

به صدر صاحب صاحبقران فرستادم/ مگر به عین عنایت قبول فرماید

معنایی که فتوحی در این بیت استنباط می کند آنست که سعدی دیوان شعرش را به بغداد می فرستد.

سفینه با آب دریا قرین است، سعدی همیشه تصویری در شعرش می آفریند و شعر او با یک لطافت و زیبایی و روانی آب و ترین همراه بوده است.

خراسان چرا؟

فتوحی ، در باب چرایی وهدف از بیت نخست که چرا شیخ به خراسان نظر دارد و شعرش را به آنجا می فرستد می گوید که دو دلیل بر آن مترتب است.

او چنین استنباط می کند که سعدی می خواهد بگوید که خراسان به طور معمول و همواره خاستگاه و پایتخت شعر و ادب پارسی بوده است و اینکه از دیرباز شعر فارسی پایتخت و مرکزی داشته به نام خراسان و همواره بسیاری از شاعران به این امر نیز عنایت داشته اند.

دقیقا دلیل را می گوید گنج و دُر شعر را دربازار عراق نمی توان جست مگر آنکه از بازار خراسان بگذرد.

فتوحی می گوید: می بینیم که این سودای رفتن به خراسان و مهر تایید زدن برادبیات و شعربرتر و فاخر با رفتن به خراسان معنا و مفهوم می یابد و این یک سنت دیرینه و تفاخری است که برخی شاعران به آن نیز اهتمام می ورزند.

در این شعر سعدی و حتی سایر شاعران نیز به وضوح علاوه بر آنکه یک حس برتری جویی نسبت به خراسان دیده می شود و یک افتخاری از عراق و عجم به سمت مغرب هست به نوعی بر سنت و دیرینگی شعر و ادب پارسی از خراسان نیز تاکید شده است.

فتوحی البته در تبیین و تشریح کامل تر این سخن نیز بیت ها و اشعاری از سایر شاعران بیان کرد که مجالی برای طرح آن در نوشته ما نبود.

روانی و ثلاثت در شعر سعدی موج می زند

شعر سعدی چه اوصافی و ویژگی هایی دارد و روانی و تری که سعدی به آن سخن می گوید چیست؟

فتوحی در این باب نیز تفاوت هایی بین اشعار شاعرانی همچون انوری و سبک های خراسانی با شعر و غزلیات سعدی شیرازی قایل شده است.

این استاد دانشگاه فردوسی مشهد معتقد است که به وضوح می توان روانی و ثلاثت و سهل ممتنع بودن شعر سعدی را بر شعر خراسانی و شاعرانی همچون انوری دید، چون انوری از جمله شاعرانی است که شعرها و غزل ها و سرودهایش تا حدودی به غزل های سعدی نزدیک است.

فتوحی در این بخش از تحلیل خود بیان می کند که ما در شعر خراسانی آن تری و طراوت و تازگی و طبیعی بودن زبان را نمی بینیم و یک ثقالت و سنگینی نحوی بر ادبیات و معانی سبک خراسانی و دیگر شاعران حتی فردوسی نیز مترتب است.

او می گوید: حال آنکه در غزلیات سعدی بیشتر تری، تازگی، لطافت و روانی زبان دیده می شود. کار سعدی در رقص ضمیر کاملا مشخص است و یک نوع غافلگیری و معانی ثانوی و تاثیرات عاطفی که به سوی گفتار مردم تبدیل می شود بیش از پیش برتری و روانی بودن غزلیات سعدی را به رخ می کشاند.

به عقیده فتوحی : آن معانی افزودنی که در شعر سعدی هست در ابیات سایر شاعران از جمله فردودسی ، منوچهری و انوری نیست و می بینیم آن اثر ناگزیری وصف که در شعر فردوسی دیده می شود درشعر سعدی وجود ندارد. 

راز ماندگاری بوستان سعدی؟

دکتر کاووس حسن لی استاد دانشگاه شیراز نیز از راز ماندگاری بوستان می گوید.

این پژوهشگر و زبان شناس از هنر ترازمندی سعدی در بوستان سخن گفته است.

او می گوید: ترازمندی سعدی در بوستان و در مبانی و حکایات او در این دو معنی کاربرد داشته و بوستان سعدی در حقیقت یک برگردان ساده از تعادل نیست؛ بلکه به معنی آرایش و زیبایی و هنر خلاقانه هم هست همچنان که بسیاری از واژه ها در معنی و نقش و نگار و زیبایی هم به کار رفته است.

این زبان شناس معتقد است که در آثار و غزلیات سعدی هم معنای تعادل و هم معنای آراستگی و متعادل و معنی آراینده به کار رفته است و سعدی مانند بندبازان افسون گری هست که روی یک ریسمان نامرئی و باریک در حرکت است اما یک میله ای جادویی را همچنان در دست دارد و این ترازمندی همیشگی را حفظ می کند.

او می افزاید: کسانی که پیوسته بر آموزه های اخلاقی و جهان آرمانی سعدی تاکید می ورزند و به نوعی از سویه هنری و ذوق شاعرانه او غافل می شوند در حقیقت از ترازمندی سعدی بی خبرند.سعدی اگرچه در بوستان از یک سو به دنبال انتقال مفاهیم و پیام های اخلاقی و انسانی بوده، از سوی دیگر اما به دنبال آفرینیش های مبتنی بر ذوق هنری برجسته و شاعرانه نیز هست.

این پژوهشگر در تبیین سخنان خود مبنی بر ترازمندی آثار سعدی می گوید: او اگر بیش از اندازه و بایسته به سمت سویه هنری و شاعرانه به سخن می پرداخت آن پیام های بلند وی در میان ترفند های شاعرانه رنگ می باخت و گم می شد و اگر از آن طرف یکسره بر سویه پیام نگاری می غلتید بی تردید این همه فریبایی و دلربایی و انگیزیش و فروزش در آثار او از دست می رفت و او به همین دلیل در میانه می ایستد و سخن خود را تراز می کند.

حسن لی معتقد است که بدون تردید ماندگاری بوستان سعدی و برجستگی او در برابر این منظومه های تعلیمی و اخلاقی دیگر درهمین ترازندی بی همانند بوستان استوار است.

او می گوید: آن آموزه های معرفتی اگر با شهد ظرفت نیامیخته بود هرگز این ماندگاری را نمی توان تضمین کند و البته تصدیق این سخن نیز در این بیت زیبای بوستان سعدی نهفته است و او درباره ویژگی های سخن خود می گوید :

به پرویزن معرفت بیخته - به شهد ظرافت برآمیخته

که در مصرع اول آموزه های معرفتی بوستان و در مصراع دوم سویه هنری سعدی را تاکید می کند.

او با این تاکید و پرسش که سعدی پژوهان چرا به سویه هنری او کم توجه بوده اند، می افزاید: سعدی خداوندگار سخن است ودر کارگاه سخن خود خودش یک اکسیری دارد و با آن اکسیر جادویی مس کم ارزش را تبدیل به طلای گرانبها می کند.

سخن آخر؛ هرکدام از ما در هنری موهبت سعدی را داریم اینکه چگونه سعدی زمانه خود شویم اما در فهم آن چیزی است که سعدی در حکایت ها و نگاه خردمندانه و تجربت اندوز خود دارد. سعدی مثل ماست و ما شاید نتوانیم «سعدی» شویم اما می توانیم چون او خسرو زمان خویش باشیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha