۸ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰
کد خبرنگار: 3015
کد خبر: 84311493
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

کرونا، سوهان روح دانش‌آموزان در قرنطینه

۸ اردیبهشت ۱۴۰۰، ۱۱:۰۰
کد خبر: 84311493
کرونا، سوهان روح دانش‌آموزان در قرنطینه

تهران- ایرنا- روزنامه ایران در گزارشی نوشت: احوال این روزهای دانش‌آموزان خوب نیست. خانه نشینی دوران کرونا خیلی‌هایشان را خسته و کلافه کرده است. آنها در این یکسال سیاه کرونایی روزهای عجیب و غریبی را سپری کرده‌اند.

روزنامه ایران هشتم اردیبهشت گزارشی را از فشارهای روانی آموزش مجازی بر دانش‌آموزان در دوران خانه نشینی منتشر کرد و نوشت: روزهای اولی که کرونا آمد و مدارس تعطیل شد خیلی هایشان سر کیف بودند که چند وقتی مدرسه نمی‌روند. حالا که یکسالی از تعطیلی مدارس می‌گذرد همان دانش‌آموزان خوشحال، غمگین‌ترین روزها را می‌گذرانند. برخی دلتنگ درس و مدرسه‌اند، عده‌ای دیگر هم دلتنگ همکلاسی‌ها و شیطنت‌های داخل مدرسه. خانه ماندن و تحصیل مجازی برای خیلی هایشان سخت شده است.

دیگر تحمل ندارند که ساعت‌ها از پشت مانیتور معلمانشان را ببینند و هر روز هم درگیر قطع و وصلی اینترنت و باید و نبایدهای والدینشان باشند. آن هم در آپارتمان‌های نُقلی و زندگی با برادر و خواهر کوچک‌تر که تمرکزی برای دانش‌آموز نمی‌گذارد. آن‌طور که برخی از دانش‌آموزان می‌گویند روحیه شان بهم ریخته است، چراکه نه همکلاسی‌هایشان را می‌بینند و نه می‌توانند در کلاس‌های ورزشی، موسیقی و سرگرمی و اماکن تفریحی مانند استخر و شهربازی حضور داشته باشند. حالا شرایط برای این کودکان و نوجوانان آنقدر تلخ است که آرزوی برگشت به مدرسه را دارند. این گزارش روایتی است از حال و روز چند دانش‌آموز و اولیای آنها که درباره شرایط روحی‌شان در قرنطینه و سپری کردن وقت در خانه و نحوه درس خواندن می‌گویند.


 ‌حس و حال درس خواندن را ندارم
‌صدایش خسته و بی‌حوصله است. از پشت تلفن هم می‌شود غمگینی و کلافگی اش را حس کرد. با هر سؤالی که می‌پرسم آه عمیقی می‌کشد و چند ثانیه سکوت می‌کند و بعد می‌گوید: «چه می‌دانم» کلافگی امانش را بریده است. آتنا ۱۷ سال دارد و دانش‌آموز پایه یازدهم علوم انسانی است. سال دیگر کنکور دارد و باید از حالا برای خودش برنامه‌ریزی درسی داشته باشد، اما شرایط روحی و روانی اش آنقدر بهم ریخته است که حس و حال درس خواندن  ندارد. او می‌گوید: «بعضی از دوستانم در کلاس‌های آنلاین کنکور ثبت نام کرده‌اند اما من و خیلی از همکلاسی‌هایم هنوز برای کنکور تصمیم نگرفته‌ایم، اصلاً نمی‌دانیم چکار کنیم. با هم که حرف می‌زنیم هیچ کدام حال درس خواندن و امتحانات میان‌ترم را هم نداریم چه برسد به کنکور.» آتنا و خانواده‌اش هفته اول فروردین ماه درگیر بیماری کرونا می‌شوند. آن‌طور که خودش می‌گوید شرایط مادرش بسیار سخت بوده و چند باری هم برای گرفتن دارو راهی بیمارستان شد. آتنا در این مدت از خواهر و برادر کوچکترش مراقبت می‌کرده و مجبور بوده به درس و مشق آنها برسد. روایتش از قرنطینه و این روزهای کرونایی با یک سؤال شروع می‌شود: «کی این روزها تمام می‌شود؟ شرایط خانه ما اصلاً خوب نیست. مادرم درگیر بیماری بود. دو هفته تمام نفس اش تنگ بود و سرفه می‌کرد. با هر سرفه‌اش می‌ترسیدم. دائم فکر می‌کردم اگر مادرم حالش بد شود  یا اگر نتوانم دیگر او را ببینم، چه باید بکنم. اصلاً بدون مادرم زندگی ام چه می‌شود. چطور می‌توانم از خواهر و برادرم نگهداری کنم. وقتی آمار فوتی‌ها را می‌شنیدم، وقتی در خبرها می‌گفتند تخت‌های بیمارستانی پر شده، می‌ترسیدم و می‌رفتم داخل اتاقم و گریه می‌کردم. نگران همه بودم. به پدرم می‌گفتم اگر مامان برایش اتفاقی بیفتد چکار باید بکنیم.»


‌یادآوری آن روزها برایش آنقدر سخت است که بغض می‌کند و بعد آرام و شمرده حرفش را ادامه می‌دهد: «چقدر روزهای بیخودی داریم. چندباری که  مادرم حالش بد شد و به بیمارستان رفت، هیچ کس نبود تا برایش حرف بزنم. من با خواهر و برادرهایم تنها بودیم. کم‌کم حال مادرم خوب شد اما همه غمگینیم.» آتنا آن روزهایی که درگیر بیماری کرونای مادرش بود به معلم‌هایش خبر داد که به‌خاطر این شرایط نمی‌تواند درس بخواند: «مدرسه چیزی نگفت. چند باری از حالم پرسیدند اما پیگیر درسم دیگر نشدم. برایم درس خواندن دیگر مهم نیست. از این مدل درس خواندن هم خسته شدم، اصلاً چیزی یاد نمی‌گیرم. الان هم امتحانات میان ترمم شروع شده و اصلاً تمرکز درس و مشق را ندارم. امسال درس‌های تخصصی و پایه‌ام را یاد نگرفتم و اصلاً نمی‌خواهم به درس فکر کنم.»


 ‌از این مدل درس خواندن راضی نیستم
‌ «توی اتاقت چی کار می‌کنی بیا بیرون؟» «چرا ظرف‌ها را نمی‌شوری؟» «چرا فقط پای گوشی هستی؟» «چرا اینقدر غر می‌زنی؟» «چرا انرژی منفی داری؟» «چرا اینقدر با دوستات حرف میزنی؟» «چرا کمک نمی‌کنی؟»... هزارتا جمله دیگر... این حرف های هر روز مادر سارا است. آنقدر شرایط ماندن در خانه سخت شده که سارا برخی روزها به خانه خاله‌اش می‌رود. او ۱۵ ساله است و دانش‌آموز دوره نهم متوسطه. روزانه ۷ ساعت درس می‌خواند گرچه از وضعیت کلاس‌ها و درس و مشق اش مثل شرایط خانه چندان رضایت ندارد: «اصلاً از این مدل درس خواندن راضی نیستم. از۸ صبح آنلاین می‌شویم. اینترنت اصلاً بالا نمی‌آید قطع و وصل می‌شود. هر روز یکی دو ساعت درگیر قطع و وصلی نت هستم بعدش که وصل می‌شویم معلم مان اینترنتش قطع می‌شود. باور می‌کنید برخی روزها فقط یک کلاس داریم. معلم‌ها هم مجبورند  فضای درسی را تغییر دهند، یک روز در شاد هستیم، یک روز در واتس اپ و روز دیگر اسکای روم و... واقعاً عصبی و کلافه می‌شوم، حرف هم نمی‌توانیم بزنیم. شرایط این گونه شده است. روزها کش آمده، وقتی در خانه هستیم، مدام از ما توقع کار کردن در خانه را دارند، یک وقت‌ها تحملم تمام می‌شود. کاش مدرسه می‌رفتیم.»

چرا کرونا تمام نمی‌شود
‌مهگل، تقریباً هر روز با مادرش بحث می‌کند. بگو مگوهایشان انگار تمامی ندارد. مادر می‌خواهد او توجه بیشتری به درس و مشق اش داشته باشد. سرش دائم توی گوشی نباشد و در کارهای خانه کمکش کند اما مهگل می‌گوید همین گوشی درس و مشق اش است. مهگل سال دهم ریاضی است. او قبل از کرونا کلاس زبان و ورزش می‌رفت اما حالا یک سالی می‌شود که فقط در خانه است و با کیک پختن، فیلم دیدن و حرف زدن با دوستانش وقتش را سپری می‌کند او البته در روز ۷ ساعتی هم درس می‌خواند و درس هایش سخت و سنگین‌تر از سال قبل شده اما آن‌طور که خودش می‌گوید؛ امسال هیچ چیزی از فیزیک و ریاضی و شیمی نفهمیده است و تا آنجایی که می‌تواند فیلم‌های آموزشی دانلود می‌کند تا ببیند و یاد بگیرد، اما سختی درس و مدرسه یک طرف، و احساس ناامیدی و خستگی و بحث و جدلی که در خانه دارد یک طرف دیگر.  می‌گوید: «همه‌اش با مادرم بحث دارم. او می‌خواهد که بیشتر از خودم مراقبت کنم. می‌ترسد که مبتلا شوم. هر روز در خانه‌ام و معمولاً کلاس هایم از ساعت ۸ صبح شروع می‌شود تا یک بعد ازظهر ادامه دارد و خب به‌خاطر مدرسه مجبورم که گوشی به دست باشم بعدش هم باید تمرین هایم را حل کنم، فیلم‌های معلمم را ببینم و گاهی هم در شبکه‌های مجازی هستم. مادر از اینکه گوشی به دست هستم عصبانی می‌شود. می‌گویم دارم درس می‌خوانم می‌گوید نه تو فقط داخل اینستاگرامی.» مهگل دلش می‌خواهد این روزها تمام شود و به مدرسه برود. دلش حتی برای آن استرس‌های امتحانات حضوری معلم ها تنگ شده: «چرا کرونا تمام نمی‌شود. همه‌اش خبر بد می‌شنوم. این همه افراد می‌میرند و این همه آدم درگیر بیماری شدند، استرس زیادی دارم. معلم‌ها هم اصلاً شرایط روحی ما را درک نمی‌کنند همه‌اش امتحان می‌گیرند. می‌دانند که ما اصلاً درس را نمی‌فهمیم اما باز اصرار به امتحان دارند...»

آیا شرایط بهتر می‌شود؟
‌آریا کلاس نهم است. او هم مثل برخی از همسن و سال‌هایش قبل از کرونا زندگی روتین دانش‌آموزی اش را داشته، با دوستانش بیرون می‌رفت. برخی وقت‌ها با پدرش کوهنوردی می‌کرد و با مادر و برادرش هم سینما و شهر کتاب می رفت. اما حالا که کرونا آمده و شهر نیمه تعطیل است تمام وقتش را در خانه سپری می‌کند. آریا اهل ساز هم هست، می‌گوید در این دوران قرنطینه هر وقت که خسته می‌شده خودش را به سازش سپرده: «روزها نمی‌گذرد. در این دوران بیشتر کتاب می‌خوانم، حدود ۱۰ ساعت درس می‌خوانم. با دوستانم در فضای مجازی صحبت می‌کنم، ساز می‌زنم و با گوشی بازی می‌کنم.» آریا همه این کارها را انجام می‌دهد و باز زمان برایش به کندی می‌گذرد: «دیگر از این شرایط خسته شدم. با پدرم و مادرم همه‌اش درباره رفتن این بیماری حرف می‌زنم. اینکه قرار است در آینده چه اتفاقی بیفتد. آیا شرایط بهتر می‌شود یا نه؟» از او می‌پرسم که اگر کرونا برود  اولین جایی که می رود کجاست؟ بدون مکث، می‌گوید: «دلم برای مادربزرگ‌هایم تنگ است. اگر کرونا برود دلم می‌خواهد یک هفته‌ای خانه مادربزرگ‌هایم باشم.» این جمله‌ها را از ته دلش می‌گوید و به روزهایی اشاره می‌کند که درگیر بیماری کرونا شده بود: «روزهای خیلی سختی را پشت سر گذاشتم. من و مادرم درگیر بیماری شده بودیم. در آن روزها بیشتر به این فکر می‌کردم که چه زمانی ما خوب می‌شویم. نکند که این بیماری بدتر شود. نگران حال مادرم بودم. به این فکر می‌کردم اگر خوب نشوم چه می‌شود؟ اما آن شرایط با آن همه استرس اش تمام شد.»


آموزش روی مبل خانه
‌ «فکرش را نمی کردم که خودم باید روزی معلم فرزندم شوم. اصلاً باورم نمی‌شود که بچه‌ها، به‌جای نشستن پشت میز مدرسه، روی مبل خانه ولو می‌شوند و با موبایل آموزش می‌بینند. چقدر باید حرص بخوریم تا بچه‌ها درس و مشق شان را بنویسند. دخترم ۷ ساله است و کلاس اول ابتدایی. از صبح تا شب یا فارسی کار می‌کنم یا ریاضی. اصلاً توجهی به درس ندارد، همه‌اش در حال بازی و بالا رفتن از در و دیوار خانه است. چطور می‌توانم قانع‌اش کنم که باید با گوشی موبایل درس را یاد بگیرد. حواسم که نباشد گوشی را پرت می‌کند آنطرف و بلند می‌شود و شیطنت می‌کند  یا اصلاً یک دقیقه درگیر کارم می‌شوم می‌بینم که گوشی دستش است اما دارد بازی می‌کند.» اینها حرف‌های مادر رستا است. این آموزش مجازی دست و پا شکسته برای رستا و همکلاسی‌هایش چندان مفید نبوده. آن هم برای دانش‌آموزانی که کلاس اول هستند و می‌خواهند نوشتن را یاد بگیرند: «پایه‌اولی‌ها از طریق آموزش مجازی، الفبا را یاد نگرفته‌اند، البته من خیلی با دخترم کار کردم با هزار بدبختی مداد گرفتن را یادش دادم. اما مداد از لای دستش می‌افتد. با هر روشی شده الفبا را یاد گرفت. خیلی از همکلاسی‌های رستا مشکل الفبا را دارند. بچه‌ها چون کوچک هستند مفاهیم آموزشی را از راه دور به‌درستی درک نمی‌کنند. باید مدرسه یک فکر جدی برای آموزش دوباره الفبا داشته باشد. مشکل اصلی خودم با دخترم ریاضی است، اصلاً حرف هم گوش نمی‌دهد. رابطه عاطفی ما هم بهم ریخته نمی‌دانم چطور ریاضی را آموزش دهم. باور کنید از صبح تا شب دارم ریاضی و فارسی با او کار می‌کنم. هر دویمان خسته شدیم.» در این سال تحصیلی رستا فقط سه روز آن هم روزی یک ساعت و نیم در مدرسه بوده است.

کی واکسن می‌زنیم
«۶ ساعتی پای درس و مشقم هستم. ۳ ساعتی هم وقتم را در شبکه‌های مجازی سپری می‌کنم. بیشتر وقت‌ها با موبایل بازی می‌کنم یا با دوستانم دو روز در هفته به پارک می‌رویم تا قدم بزنیم. وقتی بیرونم مادرم هزار بار زنگ می‌زند اما خب نمی‌شود که همه‌اش خانه ماند. خسته شدم ما هم نیاز داریم که آدم ببینیم. قبل از کرونا باشگاه می‌رفتم بسکتبال کار می‌کردم اما حالا فقط خانه هستم. چاق شدم. نه من فقط چاق شده باشم. پدر و مادرم و دوستانم هم چاق شدند برای همین با دوستانم قرار گذاشتم که دو روز در هفته به پارک دم خانه‌مان برویم. ما ماسک می‌زنیم و راه می‌رویم. ببینید یادگیری در فضای مجازی خیلی سخت است. اوایل که کرونا آمد و ما تعطیل شدیم خیلی خوشحال بودم که مدرسه نمی‌روم اما حالا دلم تنگ شده. برای معلم‌ها دلتنگ نیستم برای دوستانم و آن چند ساعتی که در مدرسه بودم. هر شب تقریباً از پدرم می‌پرسم کی واکسن می‌زنیم یا کی مدرسه باز می‌شود. دلم برای روزهای قبل از کرونا هم تنگ شده، اگر کرونا برود مطمئن باشید با دوستانم به استادیوم آزادی می‌روم و بازی پرسپولیس را می‌بینم.» اینها هم حرف‌های ارسلان دانش‌آموز سال دهم ریاضی است.

خرج خودمان را در می آوریم
 در میدان خراسان تهران با برادرش در یک کارواش کار می‌کنند. صبح ساعت ۱۰ می‌آیند و تا هر ساعتی که ماشین باشد هم، می‌مانند برخی وقت ها تا ساعت ۹ شب کارشان طول می‌کشد. میثم اگر امسال به مدرسه رفته بود کلاس سوم ابتدایی بود. اما امسال سال سختی برایش بود، آموزش‌ها مجازی شد و او هم نه گوشی داشت و نه تبلت. برای همین تصمیم گرفت با برادرش به کارواش بیاید و کار کند. محسن برادر میثم ۱۷ سال دارد و او ۵ سالی است که قید درس و مشق را زده: «شرایط خانه جوری است که باید کار کنم و خرج مادرم را دربیاورم. پدرم بیکار است. چون خلافکار بود الان جایی به او کار نمی‌دهند برای همین من کار می‌کنم. پسر بزرگ خانواده هستم و خرج برادر و خواهرم با من است.» محسن همین‌طور که با دستمال شیشه ماشین را پاک می‌کند، تند تند جواب سؤال‌هایم را می‌دهد: «میثم گوشی نداشت توی خانه هم خیلی مادرم را اذیت می‌کرد. بنابراین با خودم سر کار می‌آید اینجا توی ماشین ها را جارو می‌زند و انعام می‌گیرد. حداقل خرج خودش را در می‌آورد. توی این مملکت باید پول دربیاوری. درس را پولدار هم شدی می‌توانی بخوانی.» برادر کوچک‌تر می‌پرد وسط حرف برادر بزرگتر و می‌گوید: «شاید هم برای همیشه قید مدرسه را زدم و سرکار بیاییم.» از او می‌پرسم دلش می‌خواهد کار کند یا درس بخواند؟ می‌گوید: «درس دوست دارم بخوانم. سال دیگر حتماً می‌روم سر کلاس. امسال هم گوشی نداشتم.»دنیا هم یکی دیگر از دانش‌آموزانی است که امسال به خاطر شرایط کرونایی سرکار می‌رود. او دانش‌آموز سال دوازدهم علوم انسانی است و حالا در یک کافه پشت صندوق می‌نشیند و حساب و کتاب‌های مالی آن کافه را انجام می‌دهد. خودش می‌گوید که گوشی دارد اما تحمل در خانه ماندن را نداشت برای همین برای خودش کار پیدا کرد. هر روز از ساعت ۱۲ تا ۸ شب سرکار می‌رود و دوستانش به او گفتند نیازی نیست که در همه کلاس‌ها حاضر شود، می‌تواند فیلم‌های ضبط ‌شده را شب ببیند و تکالیف را از روی دیگران بنویسد و در امتحان‌ها شرکت کند: «دوست داشتم تجربه کاری داشته باشم، پول پس‌انداز کنم و همین برایم خوب است. وقتی خانه بودم همه‌اش با مادرم بحث داشتم. سر اینکه چرا اتاقت را جمع و جور نمی‌کنی؟ چرا درس نمی‌خوانی. اما حالا اصلاً بحثی بین ما نیست. درس هم که نمی‌رسم بخوانم. وقتی امتحان داریم با دوستانم، گروهی در واتس‌اپ تشکیل می‌دهیم و تقلب می‌کنیم، امسال هم اینجوری گذشت تا سال دیگر.»

 مشکلات روحی دانش‌آموزان بیشتر شده است
رنج و درد قرنطینه برای دانش‌آموزان بیشتر از دیگران بوده است. به‌ گفته روانشناسان، قرنطینه برای کودکان آسیب‌هایی از قبیل فردگرایی و افسردگی به همراه داشته است. شیرین زینالی روانشناس کودک درباره نگرانی‌های ناشی از طولانی ماندن دانش‌آموزان در خانه می‌گوید: «در این مدت محدودیت روابط بین فردی بالا رفته است. دانش‌آموزان شرایط قبل از کرونا را ندارند، سابق بر این کودکان و نوجوانان اوقات فراغتشان را در دورهمی‌های دوستانه، پارک و سینما و رستوران می‌گذراندند اما حالا مجبورند در خانه باشند و خانواده‌ها هم اعلام کنند که فرزندانشان به‌خاطر ماندن طولانی در خانه رفتارهای پرخاشگرانه پیدا کرده‌اند. تنش در خانواده‌ها و فرزندان به‌خاطر مسائل درسی بیشتر شده چرا که قبل از کرونا والدین نظارت کمتری روی درس و مشق فرزندانشان نداشتند و حالا این نظارت افزایش پیدا کرده است. همچنین خیلی‌ها انتقاد می‌کنند که فرزندانشان زمان زیادی را در فضای مجازی می‌گذرانند.»
او البته پیشنهادهایی هم به خانواده‌ها دارد: «اولین موضوعی که خانواده‌ها باید بدانند این است که این درگیری و تنش طبیعی است و تقریباً بیشتر والدین با فرزندانشان در این دوران درگیر شده‌اند. والدین باید تفاوت‌های فردی فرزندانشان را بپذیرند. برخی دانش‌آموزان درون‌گرا هستند و برخی دیگر برون گرا. برای برخی از دانش‌آموزان والدین باید وقت بیشتری بگذارند. موضوع دیگر این است که حال‌ وهوای کلاس خانگی باید امن و خودمانی باشد. آموزش در خانه مثل آموزش در مدرسه نیست و مادران باید توجه کنند که آن رابطه عاطفی با فرزندان را به‌خاطر درس و مشق و آموزش مجازی نباید از بین ببرند.»


گزارش یونسکو درباره دانش‌آموزان دنیا
مدیرکل سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد یونسکو در آخرین اجلاس خود که با موضوع کرونا و آموزش‌ و پرورش برگزار شد اعلام کرده که ۹۱ درصد کودکان لازم‌التعلیم تحت تأثیر کرونا قرار گرفته‌اند. در این گزارش تأکید شده است که کرونا پیوند بهداشت، سلامت و آموزش را عمیق‌تر از قبل کرده و در سلامت، آموزش و سلامت روانی دانش‌آموزان اختلال به‌وجود آورده است. شاید به خاطر همین مشکلات روحی دانش‌آموزان بوده است که حالا در دوران کرونا ۱۰۷ کشور جهان تصمیم گرفتند  درهای مدارس را باز کنند. مدارس ۷۰ کشور دیگر نیمه‌تعطیل و تنها در۳۰ کشور مدارس کاملاً بسته است... ت. همچنین کرونا تأثیر بسیاری بر بازماندگی از تحصیل کودکان داشته است. بر اساس گزارش یونسکو، ۲۴ میلیون کودک در دنیا در معرض ترک تحصیل کامل قرار دارند و ۱۱ میلیون دانش‌آموز دختر به‌دلیل شرایط کرونا شاید هرگز به مدرسه بازنگردند و به جمع ۱۳۰ میلیون دختر بازمانده از تحصیل قبل از کرونا بپیوندند. ۱۰۰ میلیون کودک نیز بدون کسب مهارت در خواندن، دوره کرونا را سپری می‌کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha