در ادامه گزارش ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۰ روزنامه ایران می خوانیم: ١٤ ماه گذشت، از آن روزی که واژه «آیلاند» به فهرست واژگان ادبیات دانشآموزان «آنلاین» اضافه شد، زمانی که خانم معلم آستارایی با شور و شوق از دانشآموزانش خواست تا در فضای مجازی «آیلاند» باشند، از آن روز تا امروز که بیش از یکسال میگذرد، فایلها، ویدیوها و فعالیتهای مختلف معلمان در آموزش مجازی همچنان در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود. بارها تصاویری از فداکاری و از خودگذشتگی معلمان خبرساز شد. معلمانی که میخواستند تا آموزش دست و پاشکسته مجازی هم تعطیل نشود و برای این آموزشها هم خودشان دست به کار شدند برخیهایشان برای دانشآموزانشان تبلت و گوشی خریدند، عدهای به خانه دانشآموزانشان برای تدریس رفتند و معلمان مناطق محروم هم هر روز صبح خودشان را سر تپه و بلندی میرسانند تا اینترنت گوشیشان بالا بیاید که بتوانند فایلهای درسی را برای دانشآموزانشان بارگذاری کنند. برخیهای دیگر هم سعی کردند خلاقیت و ابتکار را چاشنی آموزشهای مجازی خود کنند.
مثل معلم تبریزی که الفبا را به روش داستان و قصه و با شخصیتهای عروسکی آموزش داد. یا معلم سیرجانی که فقر و محرومیت دانشآموزانش را دیده بود برای همین خودش آستین بالا زد و درسها را هفته به هفته سر کلاس ضبط میکرد و با هزینه شخصی روی سیدی یا فلش میگذاشت و به دست دانشآموزانش میرساند. یا معلمان کردستانی که وقتی دیدند دانشآموزان بهخاطر خانهنشینی کرونایی دچار چاقی شدند، «پویش ورزش در خانه» را راه انداختند. اینها گوشهای از کارهای یکساله معلمان در تجربه آموزش مجازی است. آموزشی که حالا تاب و تحمل را از معلمان گرفته و آنها، همصدا با دانشآموزانشان میخواهند هرچه زودتر به کلاسهای درس برگردند.
معلمان میگویند که شرایط تدریس مجازی آنها را خسته و کلافه کرده است و از حال و روز دانشآموزانشان بیخبرند. برخیها هم میگویند، زمان و مکان خاصی در تدریس مجازی ندارند فضای مجازی نظم و انضباط نمیشناسد. اگر سر کلاس یکبار و بلند میگفتند ساکت حالا باید بارها کلمه چت ممنوع را تایپ کنند تا نظم در آموزش آنلاین برقرار شود. این حرفها البته مورد تأیید علیرضا بهشتینیا معلم ادبیات دبیرستان پسرانه در شهریار هم است. او آموزش را یک فرایند دوطرفه میداند و میگوید: «آموزش یک فرایند کاملاً تعاملی و دوطرفه است. آموزش مجازی موجب شده این فرایند دوسویه حذف شود. قبل از کرونا همیشه فکر میکردیم که اگر آموزش الکترونیکی باشد خیلی بهتر است اما حالا با توجه به این تجربه یکساله میگویم که واقعاً این مدل آموزش خستهکننده و حوصله سربر است.
آموزش مجازی برای معلمان تجربه شیرینی نبود. کرونا و استمرار آموزش مجازی هم به دانشآموز و هم به معلم ضربه زد. معلمان در جریان آموزش حضوری با چهره دانشآموز ارتباط برقرار میکردند. از نگاه دانشآموز میفهمیدیم که مبحث آموزشی را یاد گرفته یا خیر. ما دانشآموزان را سر کلاس آنالیز میکردیم اما این وضعیت در آموزش مجازی وجود ندارد. آموزش مجازی معلمان را ماشینی کرده است. کلاس رأس یک ساعتی شروع میشود و رأس یک ساعتی هم تمام. نه معلم حرف جدیدی میزند و نه دانشآموز میتواند ارتباط خوبی با معلم برقرار کند. فضای آموزش بسیار تلخ و غمانگیز است. در یک کلام معلم شوق و ذوقی برای آموزش ندارد و دانشآموز هم خسته و کلافه شده.»
داخل ماشین تدریس میکنم
امکان تدریس برای برخی معلمان در خانه وجود ندارد. موضوعی که مهدی بهلولی معلم ریاضی به آن اشاره میکند: «خانه نقلی و کوچکی دارم. یکی از فرزندانم دانشجواست و دیگری کلاس اول است. همزمان با کار تدریس من کار تحصیل دو فرزندم هم شروع میشود. دو اتاق را برای تحصیل بچههایم گذاشتهام خودم میروم داخل ماشین و در آنجا تدریس میکنم. مطالب را از شب قبل آماده و داخل گوشی بارگذاری میکنم تا مشکلی پیش نیاید. این شرایط دیگر خیلی سخت شده است و باید مسئولان آموزشی برای سال تحصیلی آینده به فکر آموزش حضوری باشند.
او با اشاره به سختیهای کار معلم در آموزش غیرحضوری میگوید: ما ارتباط چهره به چهره با دانشآموز نداریم اصلاً من دانشآموزان پایه دهم را ندیدهام خیلیهایشان فقط میآیند حاضری میزنند و میروند. نظم و انضباطی وجود ندارد از صبح تا شب هم درگیر سؤالات دانشآموزان هستیم. پایین بودن سرعت اینترنت یکی از مشکلات اساسی برای تدریس است، معلم بیشتر از اینکه بر محتوای درسی تمرکز داشته باشد، نگران آپلود بموقع ویدیوها و مطالب ارائه شده است.
روابط کم رنگ معلم و دانشآموز
برخی معلمان هم به سردی روابط دانشآموز و معلم در آموزش مجازی اشاره میکنند. بهمن جهانتیغ معلم یک هنرستان در زاهدان در اینباره میگوید: «بچهها برخی نیازهای روانی خودشان را از مدرسه دریافت میکردند، برخی خلأهای روانیشان با رابطه صمیمی و دوستانه بین معلم و دانشآموز برطرف میشد. این وضعیت در آموزش مجازی از بین رفته است. معلمان در کلاس درس ساعت طولانی را با دانشآموز سپری میکردند و روابط بین دانشآموز و معلم مستحکمتر و بهتر بود. علاوه بر این معلمان و دبیران وارد چالش جدیدی شدند و باید شیوههای نوین آموزش را ارائه دهند. تمام شیوههای سنتی از بین رفت، آموزشها با ارائه محتوای مختلف انجام شد، معلمان آگاهی کافی از این فضا نداشتند. در حقیقت ما دچار یک شوک آموزشی شدیم که این شوک در ماههای اول ورود کرونا خودش را کاملاً نشان میداد، از یک طرف معلمانی بودند که نمیتوانستند محتوای استاندارد تولید کنند و از سوی دیگر دانشآموزانی بودند که گوشی و تبلت نداشتند.
آموزش مجازی معلمان را به چالش کشید
فریده جعفری هم معلم هنرستانی در بیرجند است. او ۱۶ سال سابقه کار دارد و در حال حاضر مشغول تدریس در سه پایه دهم، یازدهم و دوازدهم رشته صنایع غذایی است. جعفری بهخاطر کارگاههای عملی دانشآموزان مجبور بوده در آزمایشگاه حاضر باشد: «به آزمایشگاه میرفتم و برای بچهها فیلم تهیه میکردم. از همان ابتدای ورود کرونا تا حالا شیوههای مختلف آموزش را پشتسر گذاشتیم و با تحولات جدیدی مواجه شدیم. اوایل چون ابزار و محیط آموزش مجازی ناشناخته بود، آموزش هم برای دانشآموزان و هم معلمان سخت بود و از طریق شبکههای اجتماعی مختلفی کار آموزش را دنبال کردیم. عدم شناخت و اطمینان کامل والدین به فضای مجازی و انواع شبکههای اجتماعی متعدد در ابتدا باعث نگرانی والدین و دانشآموزان بود. اما معلمان ناچار بودند در این فضا تدریس کنند. در آموزش مجازی معمولاً محتوای کمی تدریس میشود، در عوض فرصت کافی برای تلاش و کوشش در یادگیری موضوعات در اختیار دانشآموزان است. حضور در مدرسه و ارتباط با دانشآموزان باعث تقویت روحیه تیمی و بالا رفتن عزت نفس دانشآموز میشود. در فضای آموزش مجازی عدم رشد مهارتهای اجتماعی ناشی از محدودیت ارتباطات داریم.»
او با اشاره به خلاقیت معلمان در آموزش مجازی میگوید: «آموزش الکترونیکی در منزل، رابطه معلم - دانشآموز را کاملاً تغییر داد. در کلاس آنلاین، اگر دانشآموز انگیزه و علاقهای نداشته باشد بهراحتی میتواند خود را پنهان سازد. مثلاً تظاهر کند که دچار مشکل فنی شده، یا دوربین خود را از کار بیندازد یا حتی میکروفن را قطع کند و اینجاست که معلم خلاق میتواند دانشآموزان را در درس و کلاس درگیر بکند و مشارکت بدهد که از حلقه درون کلاس خارج نشوند.»
کودکان کار هم آموزش دیدند
در این روزهای تلخ کرونایی بودند معلمانی که بیادعا و بیهیچ چشمداشتی، خرج تحصیل دانشآموزان را دادند. حسن دزفولی یکی از همین معلمان است. او مدیر آموزگار کلاسهای چند پایه در منطقه سردشت دزفول است. این آقای معلم در این روزهای کرونایی موتورش را میفروشد تا خرج کودکان اتباع بازمانده از تحصیل کند. او ٣١ کودک بازمانده از تحصیل افغانستانی و پاکستانی را در سطح شهر دزفول پیدا میکند و تصمیم میگیرد که خواندن و نوشتن را به آنها یاد دهد. دزفولی روزها به بچههای مدرسه آموزش میداد و عصرها به محل کار کودکان کار میرفت. خودش میگوید: «در شهر ما کودک کار ایرانی بسیار کم است اما برخی کودکان افغانستانی و پاکستانی هستند که برگه اقامت ندارند و غیرقانونی به ایران آمدهاند برای همین نمیتوانند در مدرسه ثبتنام کنند.»
نظر شما