استخوانی لای زخم
اوضاع افغانستان، بعد از ماه ها مذاکره آمریکایی ها با طالبان و اعلام به ظاهر خروج نظامیان این کشور، این روزها به شدت بحرانی شده و طی روزهای گذشته چند شهر بزرگ این کشور به دست نیروهای طالبان سقوط کرده و از کنترل دولت مرکزی خارج شده است.
آمریکایی ها از یک سال پیش و در جریان مذاکره با طالبان، از ابتدا دولت مرکزی افغانستان را کنار گذاشتند و این امر باعث تضعیف استقلال افغانستان و نیز جایگاه دولت کابل در عرصه تصمیم گیری ها شد، آن هم در زمانی که به دلیل اشکالات ساختاری در سیستم سیاسی و اختلافات موجود، این کشور در شرایط مناسبی بسر نمی برد.
بسیاری از تحلیلگران سیاسی و برخی کشورهای منطقه، همان هنگام نیز تاکید داشتند که روند جاری به تضعیف نهادهای امنیتی می انجامد و از چنین رفتاری ابراز نگرانی کردند، آن هم در شرایطی که تجربه های تلخ قبلی از سیاست های اینچنینی آمریکایی ها در منطقه وجود داشت و نشان می داد که آنها به عمد در حال تضعیف دولت افغانستان هستند. حال این سوال مطرح می باشد که آیا این خروج نمایشی، زمینه ساز یک ورود تازه نظامی به این کشور است، یا آمریکا برای منطقه استخوان لای گلوی دیگری تدارک دیده است؟
اقدامات غیر مسئولانه آمریکایی ها در اشغال افغانستان، ادامه اشغال این کشور بدون کمک به رهبران آن جهت تاسیس نهاد دولت – ملت و پاشیدن بذر اختلافات قومی و مذهبی در طول دو دهه اخیر و در نهایت تصمیم به خروج از این کشور بدون آنکه زمینه های امنیت پایدار در آن ایجاد شده باشد، علت اصلی دامنه دار شدن بحران امنیتی در افغانستان بوده و حالا این دمل چرکین در حال ترکیدن است.
شباهت های افغانستان ۲۰۲۱ به عراق ۲۰۱۴
آمریکایی ها پیشتر هم سابقه چنین رفتارهایی را داشته اند؛ درست مانند زمانی که در سال ۲۰۱۰ پایان القاعده را در عراق اعلام و با دولت این کشور قرارداد امنیتی امضاء و اوضاع این کشور را به شکل استخوان لای زخم رها کردند.
آرشیو روزنامه ها در سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ در عراق و منطقه و حتی رسانه های غربی، پر است از خبرها و گزارش های رسمی از اقدامات آمریکایی ها برای تشکیل شوراهای بیداری، متشکل از اعضای باقی مانده القاعده در عراق؛ آمریکایی ها نیروهای القاعده را سازماندهی مجدد و مسلح کردند و دولت عراق را واداشتند تا به این جنگجویان خشن که سال ها عملیات تروریستی در عراق انجام داده بودند، حقوق ماهانه بدهد و از آنان پشتیبانی تجهیزاتی و لجستیکی کند.
همزمان، آمریکایی ها بسیاری از فرماندهان خطرناک القاعده را از زندان های ویکتوریا در بغداد و بوکا در بصره آزاد کردند که از جمله آنان ابوبکر البغدادی بود که بعدها در سال ۲۰۱۴ خود را خلیفه دولت اسلامی خواند و رهبری بزرگترین قتل عام و کشتار غیرنظامیان را در سطح وسیعی از منطقه از عراق و سوریه تا لیبی رقم زد.
همین نیروها به محض اوج گرفتن بحران در سوریه، هسته های اولیه داعش را در آن سوی مرزهای عراق تشکیل دادند و سپس بدنه این گروه مخوف از همان شوراهای بیداری شکل گرفت و برای اولین بار بعد از ماه ها برپایی چادرهای تحصن در الرمادی و فلوجه در استان الانبار ، سرانجام در نخستین روزهای سال ۲۰۱۴ میلادی شهر فلوجه سقوط کرد، آن هم زمانی که هنوز تا ورود علنی داعش به عراق ۶ ماه مانده بود.
اوضاع عراق در روزهایی که آمریکایی ها این کشور را ترک می کردند آشفته و نابسامان بود و به دلیل حضور طولانی مدت نیروهای آمریکایی، اثرات اجتماعی و روانی بحران های امنیتی بر روابط انسانی و تعاملات اجتماعی بر جامعه عراقی کاملا عیان و مشهود بود.
اختلافات داخلی ناشی از مداخلات مستمر و عمیق آمریکایی ها در روند سیاسی عراق که اقتدار و نفوذ دولت مرکزی را محدود کرده بود، به مثابه استخوان لای زخمی بود که یانکی ها برجا گذاشته بودند و از همین رو به تضعیف دولت مرکزی عراق انجامید تا داعش در کمترین زمان بیش از ۶ استان عراق را به زیر سیطره خود درآورد. آن دوران عراق را می توان با این روزهای افغانستان مقایسه کرد، در حالی که اگر برای برپایی یک گفت وگوی ملی و با ساختار "افغان - افغان" بستر سازی شده بود، شاید امروز بخش بزرگی از اختلافات بدون خونریزی کنار گذاشته می شد.
اقدامات مشکوک آمریکایی ها
ماهیت و چگونگی ساخت و تشکیل گروه های تروریستی مانند القاعده و داعش، هنوز محل بحث و جدل است، اما چند اعتراف رسمی از سوی مقام های ارشد آمریکا مانند دونالد ترامپ رئیس جمهوری سابق و هیلاری کلینتون وزیرخارجه پیشین این کشور مشخص کرده که ایده و برنامه ریزی برای این ایجاد این گروه ها یا به عبارتی گهواره آن واشنگتن بوده است.
حتی در دوران جنگ علیه داعش طی سال های ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۷ در عراق گزارش های فراوانی از نقل و انتقال فرماندهان و نیروهای داعش در داخل عراق و نیز پرتاب محموله کمک های نظامی و غذایی و دارویی برای تروریست ها و همچنین بمباران نیروهای رسمی مسلح عراق به بهانه هدف گیری اشتباه، وجود داشت.
این موضوع همان هنگام سرو صدایی زیادی به پا کرد، اما به دلیل ملاحظات دولت وقت عراق که درگیر جنگی خطرناک بود، چندان جدی گرفته نمی شد.
بعد از سرکوب و انهدام ساختار و تشکیلات گروه تروریستی داعش در عراق و سوریه ، در سال ۲۰۱۷ این تحرکات همچنان ادامه یافت.
در عین حال، اطلاعات درست و موثقی درباره برنامه ها و تحرکات ارتش آمریکا در منطقه و وضعیت فرماندهان داعش در عراق و سوریه و نقل وانتقال آنان وجود ندارد، حال آنکه آمریکایی ها در جابجایی تروریست ها نقش مهمی در طول این سال ها داشته و همچنان دارند.
از جمله ابهامات اخیر اینکه ، کسی نمی داند که مهره های اصلی این گروه تروریستی به کجا انتقال یافته اند و الان تحت نظر کدام نیروها قرار دارند که هر از گاهی در یک نقطه دست به عملیات تروریستی مرگبار می زنند و نیروهای امنیتی عراق را غافلگیر می کنند.
بسیاری از منابع امنیتی در عراق و سوریه تاکید دارند که تردد کاروان های نظامیان آمریکایی میان عراق و سوریه بدون اینکه مقام های عراقی و سوری اجازه بازرسی این کاروان ها را داشته باشند، به موضوع جابجایی و نقل و انتقال نیروها و فرماندهان داعش مربوط می شود.
در این میان برخی نگرانی از انتقال این نیروها به افغانستان نیز وجود دارد که در صورت به هم خوردن تعادل امنیتی و ادامه جنگ میان دولت و طالبان، فضا برای رشد و نمو این گروه مخوف تروریستی در افغانستان آماده می شود.
بحران امنیتی افغانستان و کشورهای منطقه
به هرحال با نزدیک شدن طالبان به مزار شریف و تشدید جنگ میان این گروه و دولت مرکزی، نگرانی های جدی ایجاد شده مبنی بر اینکه اوضاع در افغانستان باردیگر از کنترل خارج شود، این درحالی است که گویا آمریکایی ها برایشان اهمیتی ندارد و شاید به احتمال زیاد یک چنین طراحی امنیتی عمدا کار خودشان باشد، اما این روند ریشه در هرجا داشته باشد برای کشورهای منطقه و از جمله چین و روسیه و سایر همسایگان افغانستان یک تهدید جدی به حساب می آید و این کشورها باید جهت مهار بحران تلاش بیشتری از خود بروز دهند.
نکته ای که این بار کمی مشهودتر و عینی تر دیده می شود، اینکه بازتولید بحران امنیتی در افغانستان، بیش از سایرین می تواند پایه های امنیت روسیه و چین و حتی برخی کشورهای منطقه را بلرزاند، چنانچه آمریکایی ها به طور رسمی در موضع گیری های خود به این مساله هم اشاره دارند و بارها طرح کوچ از خاورمیانه به آسیای شرقی را مطرح کرده اند.
اکنون زمان آن است که کشورهای منطقه بگونه ای تدبیر کنند که در کنار مذاکرات با طالبان به عنوان یک نیروی قابل ملاحظه در افغانستان، در راستای تمامیت و استقلال و همچنین تقویت دولت مرکزی این کشور گام بردارند و اجازه تبدیل این کشور به کانون جدید تروریسم را ندهند؛ آنگونه که شاید در کله برخی مقام های آمریکایی وجود داشته باشد.
نظر شما