غم جامعه در دل و خنده بر لب مقابل دوربین

سمنان- ایرنا- خبرنگاران رسانه های مختلف در آستانه روز خبرنگار میهمان ایرنا سمنان بودند تا از خاطرات شاد و تلخ و سختی‌های شغل ۲۴ ساعته خود بگویند.

به گزارش ایرنا، دارایی‌هایشان در عمق یک قلم می‌گنجد و روز و شب‌هایشان به وسعت اتفاقات ریز و درشت اطرافشان می‌گذرد. حتی اگر بخواهند، نمی‌توانند ندانند. محکومند به دانستن جزئیاتی که برای زنده ماندن امید جامعه هیچ‌گاه بازگو نمی‌شود. دانستنی‌هایشان همواره امیدوار کننده نیست اما خودشان امیدوارند و پرانرژی.
خبرنگاران به قلب پرتپش و اضطراب شبانه‌روزی عادت دارند. از نظر آنان، درد و درمان یکی‌ است و آن هم در کار خلاصه می‌شود؛ می‌گویند: "دردم از کار است و درمان نیز هم."
آنان نه متعلق به خانواده و نه متعلق به خود، بلکه متعلق به مردم و جامعه هستند. نه چیزی از چشمشان دور می‌ماند و نه چبزی را فراموش می‌کنند. سربازان قلم به دست و طلایه‌داران جنگ نرم امروز که با قلم‌فرسایی فرسوده می‌شوند.

در هفدهم مرداد ماه سال ۱۳۷۷، محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی، به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزار شریف افغانستان به دست طالبان به شهادت رسیدند. به همین مناسبت، شورای فرهنگ عمومی، هفدهم مرداد ماه هر سال را به عنوان «روز خبرنگار» نامگذاری کرده است.

ایرنا سمنان در آستانه این روز جمعی از خبرنگاران توانای استان را جهت مصاحبه و گفت و گوی دوستانه دعوت کرد.

مریم نعمتی خبرنگار صدا وسیمای مرکز سمنان، مسعود محقق عکاس خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) استان سمنان، مرتضی دهرویه خبرنگار روزنامه پیام سمنان و حسین نورانیان خبرنگار خبرگزاری صدا و سیمای سمنان مهمانان این نشست بودند.

چند سال است در حرفه خبرنگاری مشغول به کار هستید؟

دهرویه: من از سال ۷۱ در روزنامه پیام سمنان شروع به کار کردم. از دوران نوجوانی به این کار علاقه‌مند بودم و هر هفته شنبه مجله «دنیای ورزش» را می‌خریدم، به مدرسه می‌بردم و با دوستانم می‌خواندم. به طوری که همگی به خواندن آن عادت کرده بودیم. در واقع علاقه من به این کار از مجله دنیای وررش آغاز شد. همچنین هفت سال است که سرپرست خبرگزاری خبرآنلاین استان سمنان را برعهده دارم.

نعمتی: من از سال ۷۳ در عرصه خبر فعال شدم. کارمند رسمی صدا و سیما مرکز سمنان هستم و از همان ابتدای استخدام در واحد خبر فعالیت داشتم و اکنون به سال‌های پایانی فعالیت رسمی نزدیک می شوم.

محقق: سال ۸۵ در باشگاه خبرنگاران جوان مشهد دوره آموزشی گذراندم و کار خبرنگاری و عکاسی خبری را آغاز کردم. نزدیک به ۲ سال آنجا فعالیت کردم و بعد از آن به سمنان برگشتم. از سال ۸۹ با فعالیت در خبرگزاری ایسنا و ایکنا وابسته به جهاد دانشگاهی کارم را در سمنان آغاز کردم.

نورانیان: خبرنگاری را از دوران دانش‌آموزی در خبرگزاری پانا آغاز کردم. سال ۷۸، درحالی که هنوز دانش آموز بودم وارد باشگاه خبرنگاران جوان تهران شدم. ۲ سال دوره آموزشی گذراندم و از همان زمان مسیر تحصیلم به سمت رسانه و خبرنگاری تغییر کرد. سال ۷۹ واد رادیو مرکز سمنان شدم، از اواخر سال ۸۰ به باشگاه خبرنگاران جوان سمنان پیوستم و سپس سال ۸۳ جذب معاونت خبر صدا و سیمای مرکز سمنان شدم و تا امروز همچنان در این عرصه فعالیت دارم. اکنون هجدهمین سال فعالیت من در حوزه خبر است.

بزرگترین مشکلات خبرنگاران به ویژه در استان سمنان چیست؟

نورانیان: طیف وسیعی از مشکلات برای خبرنگاران وجود دارد که نمی شود در چند دقیقه خلاصه کرد اما می‌توان گفت اکنون رسانه‌ها به سمت فعالیت تخصصی‌تر حرکت کرده‌اند و نیاز به نیروی متخصص متعهد و علاقه‌مند بیش از پیش شده است. نیروهای جوان و علاقه‌مند و با استعداد وجود دارد که وارد فضای خبرنگاری می‌شوند اما به دلیل مسائل معیشتی نیمه راه از کار جدا می شوند. به عبارتی سطح درآمد فعالان خبر به ویژه در استان سمنان پایین است. شاید اگر افراد خارج از رسانه بشنوند که حق‌الزحمه یک محتوای خبری پر زحمت بین ۱۰ تا ۲۰ هزار تومان است، برای آنان باور پذیر نباشد.

از طرفی فعالیت رسانه‌ها به سمت تخصص‌گرایی رفته اما در حوزه آموزش آن طور که لازم است نسبت به گذشته اقدام جدی نمی‌شود. در نتیجه الان سن جمعیت رسانه نگاران استان بالا رفته است و خبرنگار متخصص جوان کم داریم. این افراد اکنون باید نیرو تربیت کنند اما درحال فعالیت خبری هستند و این چالش در چند سال آینده به  شدت گریبان فضای خبری استان را می‌گیرد.

غم جامعه در دل و خنده بر لب مقابل دوربین
حسین نورانیان خبرنگار خبرگزاری صدا و سیمای سمنان

محقق: درست است که رسانه‌ها به سمت تخصصی شدن پیش می‌روند اما عکاسان خبری بیشتر با این چالش روبه رو هستند که هیچ نگاه تخصصی به عکس و چند رسانه‌ای در بیشتر رسانه‌ها وجود ندارد و بیشتر رسانه‌ها، به ویژه مطبوعات و روزنامه ها به همان شکل تک بعدی و سنتی به کار خود ادامه می‌دهند. درمجموع با پر رنگ شدن فضای مجازی، نگاه تخصصی به عکس از توجه‌ها خارج شد زیرا  هر فرد گوشی تلفن همراه در دست داشت خود را عکاس و خبرنگار پنداشت.

همچنین عکاسان خبری علاوه بر امنیت شغلی پایین، مشکلات معیشتی و نداشتن بیمه، با تجهیزات شخصی گران قیمت خود کار می‌کنند که حمل آن به دلیل آسیب پذیری بسیار دلهره‌آور است.

نعمتی: چالش امروز فضای خبری استان سمنان، ورود بدون آموزش افراد بی‌تخصص با هدف سرگرمی یا شهرت و مورد توجه قرار گرفتن است و این ضعف ناشی از برنامه‌ریزی ضعیف مسئولان این حوزه است. هم دوره‌های ما حتی بعد از سال‌ها تجربه و فعالیت خبری همچنان در دوره های آموزشی شرکت می کردند اما الان سال هاست هیچ آموزش جدی برای خبرنگاران جوان استان برگزار نشده است.

باید بیطرفی و شم خبری متقاضیان ورود به فضای خبری سنجیده شود تا این اطمینان ایجاد شود که می‌توان کار مهم خبرنگاری را به آنان سپرد؛ اما چنین اتفاقی نمی‌افتد و این یک تهدید بزرگ است. همانطور که آقای نورانیان گفت، خبرنگاران خبره اکنون سن بالا هستند و به نظر من اکنون تیتراژ پایانی خبرنگاران متخصص در استان سمنان است.

دهرویه: با این حقوق و مزایای پایین، اگر عشق به کار نباشد قطعا همگی از حوزه خبر فرار می‌کردیم. مهمترین مشکل خبرنگاران مطبوعات، دغدغه امنیت شغلی است. این چالش، حریت، آزاداندیشی و مطالبه‌گری خبرنگاران را تحت تاثیر قرار می‌دهد و این آسیب بزرگی است. 

علاوه بر این، اکنون دنیای مجازی باعث می شود دروغ و راست از هم مشخص نباشد؛ بنابراین نقش خبرنگاران خیلی مهم است اما هر انسان بی‌تخصصی خبرنگاری می‌کند و این برای آگاهی مردم و جلوگیری از شایعات خیلی خطرناک است.

دغدغه های معیشتی بیمه ای و عصبی کار خبرنگاری بر شما چه تاثیری داشته است؟

محقق: همانطور که گفتم، حمل تجهیزات گران قیمت اضطراب به همراه دارد. همچنین همواره قبل از رفتن به برنامه خبری این دلهره وجود دارد که اگر مانع ورود عکاسان به برنامه شوند باید چه کنیم؟ در حادثه قطار که آذر ماه چند سال گذشته پیش آمد یا در حادثه ریزش معدن طزره دامغان که به تازگی روی داد، این استرس‌ها وجود داشت. برای عکاسی از حادثه معدن طزره از سه روز قبل مدام درحال هماهنگی بودم اما روز چهارم با استرس رفتم و نگران بودم په اتفاقی می افتد. بیشتر وقت‌ها به ویژه در سفر مقامات مهم کشوری، همه با ما برخورد نامطلوب دارند حتی راننده مسئول کشوری که شاید چنین حقی نداشته باشد.

آن قدر نقطه ضعف در سیستم‌ برخی ادارات وجود دارد که به هبچ عنوان نمی‌گذارند کسی با نگاه خاص وارد شود و عکاسی کند و مدام نگران نقد شدن هستند.

غم جامعه در دل و خنده بر لب مقابل دوربین
مریم نعمتی خبرنگار صدا وسیمای مرکز سمنان

محقق ادامه می دهد که به یاد دارم روزی در سفر یکی از مسوولان کشوری بعد از پایان یک برنامه زودتر از بقیه با خودروی شخصی خودم حرکت کردم که قبل از باقی افراد به برنامه  بعدی برسم زیرا این از الزامات کار عکاسی خبری است اما تیم حفاظت راه من را بست و تا همه رد نشدند به من اجازه رفتن نداد و آن روز من خیلی استرس کشیدم. زیرا اگر عکاسان از ثبت یک لحظه جا بمانند، تا مدت‌ها این ناراحتی وجود دارد که چرا این اتفاق افتاد.

دهرویه: استرس کار بر شخص ما تاثیر ندارد و یا دارد و متوجه نمی‌شویم اما در فضای خانواده بسیار تاثیرگذار است زیرا مدام با ما در ارتباط هستند و اضطراب ما به آنان منتقل می‌شود.

(کمی فکر کرد و ادامه داد) حرفی که به ذهنم رسید به سوال شما مربوط نیست اما چرا باید ما خبرنگاران این قدر به سختی و با تشریفات یک مسئول را ملاقات کنیم؟ پست و مقام نباید باعث دوری از مردم شود زیرا این کار در دین اسلام پسندیده نیست و از طرفی باعث بی اعتمادی مردم به مسئولان می‌شود.

چه شد که وارد عرصه خبرنگاری شدید؟

نعمتی: بعد از دبیرستان آزمون استخدامی صداوسیما مانند کنکور برگزار شد و من با دیپلم فرهنگ و ادب در این آزمون شرکت کردم و به عنوان گویندگی و گزارشگری قبول و استخدام شدم.

در دوران دبیرستان بهتر از همکلاسی‌هایم می نوشتم و این زمینه را در صدا و سیما پرورش دادم. راز پیشرفتم در این بود که از همان ابتدا اعتماد به نفس کاذب نداشتم و مدام از باسابقه ترها یاد می گرفتم. بهترین محصولات خبری آنان را انتخاب می کردم و سعی می کردم به آن سطح برسم؛ و این گونه در نهایت خبرنگار شدم.

محقق: من یادم است دوره راهنمایی یا ابتدایی بودم و روز عید مبعث خانم نعمتی از من مصاحبه گرفت. (همه خندیدند)

نورانیان: (با خنده) خانم نعمتی آن قدر هم سن و سال بالایی ندارد.

نعمتی: عصای من کو؟ (همه حاضران می خندند)

محقق: تمام کارهای فرهنگی و هنری فقط با عشق و علاقه آغاز می شود. من هم به دلیل عشق و علاقه وارد عکاسی خبری شدم. دوران دانشجویی در مشهد گوشی تلفن همراه قدیمی داشتم از حرم امام رضا(ع) عکس‌های خاص می‌گرفتم، نماهنگ درست می‌کردم و متن می نوشتم. همین علاقه باعث شد وارد باشگاه خبرنگاران مشهد شوم و دوره آموزشی بگذرانم. اکنون نیز اگر عشق نباشد نمی‌شود کار را ادامه داد.

نورانیان: (سخن خود را با هیجان آغاز کرد) می‌خواهم خاطره‌ای بگویم که تا به حال جایی تعریف نکرده‌ام. دوران ابتدایی در یک اردوی دانش‌آموزی بودیم. من بین دوستانم اهل ورزش نبودم و کار نوشتن را بهتر انجام می دادم. مربی ورزش ما آقای «شمس‌الدین» از من پرسید که چه کاری بلدم گفتم من خوب نوشتن را بلدم. گفت برای این توانایی در این اردو کاری نداریم. یک ضبط صوت به من داد و گفت برو با دیگران حرف بزن و صدایشان را ضبط کن این کار همان «خبرنگاری» است. پرسیدم از که گفت و گو بگیرم؟ به بنر روی دیوار که نوشته بود: «مقدم وزیر محترم آموزش و پرورش آقای مظفر را گرامی می داریم.» اشاره کرد و گفت از آقای مظفر مصاحبه بگیر. رفتم و با پرس و جو مکان رسیدن وزیر را پیدا کردم. زمانی که وزیر رسید و از ماشین پیاده شد من با سرعت پریدم جلو و با او مصاحبه کردم او هم با گرمی جواب من را داد. این اولین تجربه من از خبرنگاری بود و به این کار علاقه مند شدم.

دهرویه: وقتی دبیرستان بودم طرحی تحت عنوان طرح کاد برگزار می‌شد که در آن موظف بودیم در کنار درس حرفه‌ای فرا بگیریم. من علاقه داشتم زنگ ورزش فوتبال بازی کنم. مسئول امور تربیتی مدرسه من را با اصرار فرستاد که کاری یاد بگیرم. فردای آن روز باید گزارش می‌خواندم اما تهیه نکرده بودم و از روی دفتر سفید بداهه گزارش خودم را خواندم. و همانجا فهمیدم توانایی خبرنگاری دارم. بعد از جبهه شغل‌های زیادی امتحان کردم اما در نهایت به خبرنگاری برگشتم.

نعمتی: بله همینطور است. خبر آدم را دنبال خود می‌کشاند با اینکه هیچ ویژگی مثبت و خاصی ندارد.

غم جامعه در دل و خنده بر لب مقابل دوربین
مسعود محقق عکاس خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) استان سمنان

بزرگترین مشکل شبانه‌روزی بودن کار خبرنگاری چیست؟

نعمتی: (با خنده گفت) من دوست دارم یک بار با خیال راحت درخت توت را بتکانم و توت بخورم. اما به دلیل شغلم هیچ وقت نتوانستم. ما هیچ وقت و هیچ جا نمی‌توانیم با خیال راحت در مراسم های شادی و یا غم شرکت کنیم. اما وقتی بعد از مراسم گزارش خود را می‌بینیم لذت می بریم. در این کار وسوسه ذاتی آدم را دنبال خود می‌کشاند.

دهرویه: ۹۰ درصد پنجشنبه و جمعه‌ها را در زمین فوتبال و ورزشگاه‌ها بودم. حتی یک بار با خانواده  رفتیم جنگل ابر و در بهترین ساعت گفتم: باید برگردیم زیرا باید صفحه ورزشی روزنامه را ببندم و اینجا تلفن همراه من آنتن ندارد.

نورانیان: خانواده های خبری و افرادی که در رسانه ازدواج می‌کنند زندگی جالبی دارند؛ تمام زندگیشان خبر است. گاهی من و همسرم فکر می کنیم به اینکه درباره چیزی جز خبر حرف نمی زنیم. تصمیمات زندگیمان در رابطه با خبر است و سفرها و میهمانی ها بر این اساس برنامه ریزی می شود.

(با خنده گفت) در میان اقوام و خانواده خیلی پیش می‌آید که فرصت شرکت در مراسم را نداشته باشیم از این رو دیگر اقوام ما را در میهمانی‌ها دعوت نمی‌کنند.

محقق: وقتی زن و شوهر هر دو خبرنگار و پرمشغله باشند همدیگر را بیشتر درک می کنند، بهتر درک می کنند. اما همسر من که خبرنگار نیست تحمل این فضا که در تعطیلات کنارش نیستم برایش سخت‌تر است. دخترم بسیار علاقه‌مند است با او وقت بگذرانم اما معمولا در تعطیلات مشغول کارهستم. آرزو دارم روزی بتوانم راهپیمایی ۲۲ بهمن را با خانواده شرکت کنم اما نمی توانم. حتی گاهی سیزده به در مشغول کار بودم و خانواده تنها ماندند.

طوری پیش رفته که اگر گاهی فرصت داشته باشم و به خانواده پیشنهاد بدم به تفریح برویم، این تصور ایجاد می‌شود که با هدف عکاسی چنین پیشنهادی داده‌ام. (درحالی که می‌خندید ادامه داد) همسر من به دوربینم می‌گوید «هوو» و هنگام بیرون رفتن می‌گوید این هوو را همراه خودت نیاور. (همگی به این شوخی خندیدند)

دهرویه: همسر من اهل گرگان است. خیلی کم می‌توانم به خانواده او سر بزنیم. خانواده همسرم از من می‌پرسند این همه کار می کنی در نهایت حقوق دندان گیری هم داری؟ (هگمی تایید کردند که چنین سوالی را از جانب اقوام تجربه کرده‌اند.)

نعمتی: تصور جامعه این است که ما حقوق زیادی داریم اما حقیقت این نیست و ما تنها به خاطر عشق به کار این همه سختی را تحمل می‌کنیم.

محقق: ما عکاس‌ها زمان بیشتری برای یک مراسم صرف می‌کنیم. از انصاف نگذریم همسرم همیشه با من همراه بوده است و اگر همراهی نمی‌کرد تا الان کارم را رها کرده بودم.

نعمتی: اگر همسران خبرنگارها همراهی نکنند زندگی‌هایشان پابرجا نمی‌ماند.

بعد از یک روز سخت و پر اضطراب کاری چگونه آرام می‌شوید؟

نعمتی: بعد از یک روز سخت کاری تنها چیزی که باعث رضایت خاطر و رفع خستگی می‌شود، کیفیت خوب کار و بازتاب آن در شبکه‌ها و فضای مجازی است و وقتی نتیجه خوب کارم را ببینم خستگی‌ام از بین می رود. گاهی پیش آمده در سفرهای مهم اتفاقات بدی افتاده است. برای مثال تصویر خراب شده یا صدا ندارد. بعد از چنین اتفاقی حتی تا چند ماه حال خبرنگار بد است. تصویربرداران صدا و سیما کار بسیار حساسی دارند و اگر یک لحظه را از دست بدهند در تمام کار مشکل ایجاد می شود.

نورانیان: از زحمات تصویربرداران صدا و سیمای سمنان آقای دوست‌محمدی، مِلحی، اسماعیلی و قوشچی به خاطر همکاری خوب در این سال ها سپاسگزارم. آن‌ها چشم بینای ما در برنامه‌های خبری هستند.

غم جامعه در دل و خنده بر لب مقابل دوربین
مرتضی دهرویه خبرنگار روزنامه پیام سمنان

تا به حال شده خواب برنامه‌های خبری خودتان را ببینی؟ اصلا خواب راحت دارید؟

نورانیان: (با خنده گفت) یک خاطره جالب از خواب دارم. من تا به حال ۲ بار با ۲ تصویربردار متفاوت درمعدن زغال‌سنگ دامغان بودم. مرتبه دوم، شب قبل از برنامه تصویربردار با من تماس گرفت  و گفت نکند در این معدن بمیریم؟ من به شوخی گفتم اگر بمیریم چه گزارش پر بازدیدی می شود! شب که خوابیدم خواب دیدم در معدن زغال‌سنگ محبوس شدیم و در حال حبس گزارش می گرفتیم. خیلی وحشتناک بود.

صبح نزدیک معدن که بودم همسرم تمس گرفت و گفت خواب دیدم در معدن حبس شدی؛ مواظب خودت باش. واقعا در ذهنم شکل گرفته بود که قرار است حبس شوم و در معدن هر سنگی تکان می‌خورد می‌ترسیدم (همه خندیدند) . (ناگهان حس نورانیان تغییر کرد و گفت ) یاد و خاطره تمام کسانی که به تلخی در معدن جان باختند گرامی باد.

نعمتی: صدها خواب تاکنون با موضوع کار دیده‌ام. مثل اینکه به موقع به استودیو نرسیدم و گویندگی دیر شده است و یا خواب می‌دیدم با چادر نماز و دمپایی و لباس خانه به استودیو خبر رفته بودم.

(با خنده ادامه داد) البته این کابوس یک بار به حقیقت پیوست. شب بود و مهمان داشتم با لباس مهمانی در حال تعارف چای بودم چهار دقیقه به خبر ۲۳ مانده بود که تلفن همراهم زنگ خورد. همانجا سینی را رها کردم و یادم آمد باید به استودیو بروم. یک مقنعه و چادر سرم کردم و با همان لباس مهمانی به استودیو خبر رفتم. با ۳۰ ثانیه تاخیر رسیدم و همین که بر صندلی نشستم تصویرم روی آنتن رفت و من با نفس سوخته و استرس خبر ساعت ۲۳ را گفتم.

دهرویه: من هم خیلی خواب واضح می بینم به طوری که وقتی بعدا برای خبر به آن مکان می‌روم حس می کنم قبلا آنجا بوده‌ام.

محقق: بارها پیش آمده شب قبل از رفتن به برخی برنامه‌های خبری از استرس خوابم نمی‌برد. مثل اینکه روزی قرار بود برای اولین بار به وادی السلام(قبرستان سمنان) بروم و از دفن بیماران کرونایی عکس بگیرم. از چند شب قبل خوابم نمی برد. ذهنم مشغول بود. تصاویر را در ذهنم مجسم می کردم. حتی بعد از عکاسی، همین حالت ادامه داشت زیرا عکس‌هایی گرفتم که برخی از آن‌ها قابلیت انتشار نداشت و آن تصاویر غمناک تا مدت ها در ذهنم باقی ماند.

(سوال مستقیم از نعمتی): آیا جنسیت شما در کارتان محدودیت ایجاد نکرده است؟

بله گاها پیش آمده اما بسیار به ندرت بوده است. یاد دارم یک سال مسابقات صخره‌نوردی در۲ جمعه متوالی برگزار شد. هفته‌ مسابقات آقایان جمعه شیفت من بود و هفته بعد مسابقات خانم‌ها شیفت آقای نورانیان بود. برای من حضور در مسابقات مردانه مشکلی ندارم و می‌روم. چند روز بعد امام جمعه وقت سمنان آیت‌الله شاهچراغی اعتراض کرد و گفت: نمی شود صداوسیما خبرنگاران خود را جا به جا کند و با جنسیت درست به برنامه‌های ورزشی بفرستد؟

رویای شما تهیه کدام خبر یا زدن چه تیتری است؟

دهرویه:رویای من این است روزی تیتر بزنم که «تیم فوتبال سمنان لیگ برتری شد».و یا وقتی ورزشکاران کشورمان در المپیک مدال می گیرند، آرزو می‌کنم کاش روزی خبر قهرمانی ورزشکاران سمنانی در المپیک را کار کنم.

نعمتی: الان مدت‌هاست هیچ شادی حقیقی در جامعه وجود ندارد. هیچ لبی واقعی نمی خندد. من به عنوان یک خبرنگار و یک شهروند، دوست دارم روزی خبر بزنم که «امروز امنیت سلامت به جامعه و شادی به دل‌های مردم بازگشت».

محقق: رویای عکاسی زیادی در سر دارم. این روزها وقتی از یک حادثه عکس می‌گیرم حس می کنم از ۲ سال پیش اتفاق خوبی در این شهر نیفتاده و مدام از کرونا، سیل، زلزله، ریزش معدن و تصادف عکس گرفتم. دلم می خواهد کرونا تمام شود و اتفاقات خوبی بیفتد تا از چهره بدون ماسک و خندان مردم عکس بگیرم.

نورانیان: جوانانی در استان سمنان داریم که به خاطر امنیتی و نظامی بودن کارشان، جلوی دوربین نمی‌آیند  اما ما خبرنگاران آنان را می شناسیم. آنان افرادی متخصص و نخبه هستند که در خط مقدم علم قدم برمی‌دارند و در حوزه هوافضا و موشک فعالیت دارند. ما اجازه گفت و گو و پخش تصاویر آنان را نداریم. اما یکی از رویاهای من این است این جوانان ارزشمند و خوش چهره که در مناطق سخت و بد آب و هوا تلاش می‌کنند را به مردم معرفی کنم.

موافق هستید فرزندتان خبرنگار شود؟

نعمتی: یک دختر ۲۴ ساله و یک پسر ۱۵ ساله دارم. فرزندان من اعلام کردند که حتی با درآمد میلیاردی وارد حوزه خبر نمی‌شوند. زیرا از نزدیک سختی‌های آن را دیده‌اند.

۱۷ آبان سال ۸۵ مقام معظم رهبری به سمنان آمدند. آخر شهریور پسرم متولد شده بود اما نیروی سازمان کم بود و گفتند من هم باید به اداره بروم. من مشغول کار بودم و هر ۲ ساعت یکبار خانواده پسرم را می‌آوردند جلوی اداره به او شیر می دادم و می‌بردند. یعنی حتی نتوانستم از مرخصی زایمانم استفاده کنم. البته گله‌مند نیستم چون روزهای قشنگی بود. همگی  ایستاده بودیم تا بهترین خبر را پوشش دهیم. همکارمان خانم مخلصی که اکنون بازنشسته شده است، متن‌های زیبا و وزینی می‌نوشت. من باید حداقل ۱۰ بار از روی متن  می‌خواندم که اشتباه نخوانم درحالی که همیشه بداهه جلوی دوربین می روم. تا چند سال بعد ۱۷ آبان را خاطره بازی می کردیم و می‌نوشتیم و مصاحبه می گرفتیم. همه با جان و دل آمده بودیم برای پوشش خبر.

دهرویه: ۲ پسر دارم اولی ۲۰ ساله است و  به مربی گری علاقه دارد دومی ۱۴ ساله است او بیشتر به خبرنگاری علاقه دارد اما من به هیچ کدام اجبار نکردم و خودشان راهشان را انتخاب می‌کنند.

نورانیان: فرزند اولم امیرعلی ۱۰ ساله است چهارسال است که علاقه شدید به خبر دارد و  وارد فعالیت رادیو و اجرا شده است و همکاران صدا و سیما معلمانه با او تمرین می کنند. من و همسرم هم دوست داریم وارد این فضا شود. دخترم حدودا یک سال و نیم است و مشخص نیست علاقه اش چیست.

محقق: دختر من ۶ ساله‌ است. من هم با به دنیا آمدن دخترم نتوانستم از مرخصی زایمانم بیشتراز یک روز استفاده کنم (خنده زیادی در فضا پیچید)

نورانیان: آقایان هم بعد از تولد فرزندشان مرخصی زایمان دارند.

محقق: دخترم خودش دوربین را کار می گذارد از خودش فیلم می گیرد. به کار تصویر برداری و ساخت چند رسانه‌ای علاقه دارد و من هم از علایقش حمایت می کنم.

نعمتی: من یادم است دختر آقای محقق ۱۰ مرداد روز جهانی شیرمادر متولدشده بود و من در حال تهیه گزارش در بیمارستان بودم که متوجه حضور ایشان و خانواده شدم و با آن‌ها مصاحبه کردم از این رو هیچ گاه تولد فرزند ایشان از یادم نمی رود.

محقق: خاطره خوبی بود فیلمش هم درخانه داریم. من و خانواده پشت تصویر پلاتو خانم نعمتی بودیم و دخترم شیر می‌خورد. همسرم گفت اینجا هم خبرنگاران را آورده‌ای و وارد بازی خبر شدی؟  (خنده)

غم جامعه در دل و خنده بر لب مقابل دوربین

خبرنگاران چقدر باید جان سخت باشند؟

نورانیان: خیلی زیاد. من بارها آقای دهرویه را دیدم کنار زمین فوتبال ساحلی کل بازی را دور زمین راه می رود و می دود.

گاهی که بعد از کار به خانه می‌روم خیلی احساس خستگی می‌کنم و نگران می‌شوم نکند بیمار باشم. اینجور مواقع خانم نعمتی حکم پزشک خانوادگی ما را دارد (خنده حضار) با او تماس می گیرم و می گویم چرا بی حالم؟ او از  برنامه‌های خبری و روز می پرسد و می گوید با این حجم کار مشخص است که باید بی حال باشی. یعنی خودم یادم می رود چرا خسته ام. مثلا روزهای راهپیمایی بین میدان سعدی و امام(ره) دوستان خبرنگار چون می خواهند تصویر و گزارش بگیرند بارها بین اول و آخر صف می‌دوند. حتی خانم نعمتی از ماشین بالا می‌پرد و گزارش می گیرد.

نعمتی: به یادم دارم یک بار خواستم پلاتو بخوانم از خانمی که کنارم بود خواستم کیف من را نگهدارد. آن قدر درگیر کار شدم که یادم رفت و ناگهان متوجه شدم آن خانم نیست. چند دقیقه بعد  از همان بلندگو که شعار می دادند اعلام کردند خانم نعمتی کیف شما اینجاست. (همگی خندیدند) به هر حال خبرنگاران باید بینهایت جان سخت باشند و از سختی‌های کار خسته نشوند.

نورانیان: در حادثه قطار، ما با هلیکوپتر اورژانس و با لباس هلال احمر سر صحنه رفتیم. روی جعبه هایی که در هلیکوپتر بود نشستیم. آذرماه بود هوا سرد بود. بی مقدمه به ما گفتند اگر سردتان است جعبه را باز کنید. من ابتدا فکر کردم لباس یا پتو است. از جعبه یک چیز سیاه رنگ درآوردم فکر کردم کاپشن یا گرم کن است. زیپ را باز کردم اما دیدم یکسره است. پرسیدم این چیست؟ گفتند این کیسه جسد است برو داخل گرم می شوی. ما هم پوشیدیم و گرم شدیم (همه خندیدند)

وقتی حرکت کردیم آقای اسماعیلی همکارمان با لهجه مازندرانی گفت چرا این هلیکوپتر انقد تلوتلو می خورد؟ کمک خلبان گفت نترسید چیزی نیست استاندارد پرواز با این هلیکوپتر سه هزار سو است اما ما تا الان چهارهزار و ۴۰۰ سو پریده‌ایم. ما بیشتر استرس گرفتیم.

محقق: عکاسان خبری و خبرنگاران گذشته از اینکه باید مسیر زیاد طی کنند و از نظر فیزیکی جان سخت باشند، با این وضعیت پاسخگویی مسئولین باید اعصاب آهنین هم داشته باشند و خود را به آب و آتش بزنند.

نعمتی: خبرنگاری خیلی شغل زیان آوری است.

نورانیان: ما خبرنگاران بعد از برخی برنامه‌ها خبرهایی داریم که قابلیت انتشار ندارد اما در جمع خودمان می‌نشینیم و با هم صحبت کنیم و افسوس می‌خوریم.

دهرویه: در کار خبرنگاری خستگی معنا ندارد. سال گذشته سه باز از من به عنوان خبرنگار شکایت شد. خانواده اذیت می شوند اما من خسته نمی‌شوم. گاهی برای گزارش بین مردم می‌رویم. مردم می‌گویند شما دروغگو هستید اما بعد که گزارش صحبت‌ها و مشکلات مردم منتقل و یا مشکلی حل می شود از خوشحالی مردم خوشحال می شویم.

محقق: جان سختی ما می تواند مشکلات مردم را حل کند.

گزارش تصویری مرتبط با این نشست را اینجا ببینید.

گفت و گو از: محمد جهانگیریان - آتنا نائینی نژاد

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha