«قدرتهای جهان مطبوعات»؛ واکاوی ایرانِ اواخر پهلوی در روزنامه‌های جهان

تهران- ایرنا- کتاب «قدرتهای جهان مطبوعات» با تمرکز بر بازتاب آخرین سال‌های رژیم شاه در ۱۲ روزنامه بزرگ جهان، نوشته مارتین واکر به ترجمه محمد قائد بعد از قریب دو دهه تجدید چاپ شده و این بار توسط نشر نو به بازار آمده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، مارتین واکر (متولد ۱۹۴۷) روزنامه‌نگار روزنامه گاردین و مسئول دفتر این روزنامه در مسکو و واشنگتن، همچنین خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس و ستون‌نویس روزنامه‌های لس‌انجلس تایمز، مسکوتایمز، مدرس روزنامه‌نگاری در موسسات و دانشگاه‌های مختلف است و به عنوان کارشناس و مفسر خبر نیز در شبکه‌های تلویزیونی سی.ان.ان، بی‌بی.سی و سی.بی.اس نیز ظاهر می‌شود. 

وی ضمن اینکه کتاب‌هایی در زمینه مسائل سیاسی و امور روزنامه‌نگاری نوشته است، نویسنده مجموعه کتاب‌های کارآگاهی برونو نیز هست که تاکنون ۱۶ جلد از آن منتشر شده است. از واکر کتاب‌های انتخابات در ایالات متحده آمریکا (صبح سعادت، ۱۳۸۰) و رویای رییس‌جمهور شدن (فام‌آوند، ۱۳۷۸) نیز به فارسی منتشر شده است.

وی در قدرتهای مطبوعات جهان با زیر عنوان همراه با وقایع‌نگاری یک شکست: بازتاب آخرین سالهای رژیم شاه در دوازده روزنامه بزرگ ابتدا به معرفی ۱۲ روزنامه نسبتا مهم دهه ۷۰ میلادی به نام‌های تایمز، لوموند، دی‌ولت، کوریه‌ره‌ دلّا سرا، پراوادا، الاهرام، آساهی شیمبون، نیویورک تایمز، واشنگتن‌ پست، گلوب اند میل، ایج ملبورن، راند دیلی میل می‌پردازد. روزنامه‌هایی که نه‌تنها در بازار داخلی کشورهای خود بلکه کم‌وبیش با یکدیگر نیز رقابت می‌کنند و ضمن اینکه کار یکدیگر را می‌خوانند روی کار همقطاران‌شان به داوری می‌پردازند. 

واکر البته اشاره می‌کند که به دلیل اشتغال طولانی‌اش در روزنامه گاردین از گنجاندن این روزنامه در فهرست یادشده پرهیز کرده است و تاکید می‌کند: گاردین نخستین روزنامه‌ای بود که دریافت شبهای شعر سالهای ۱۹۷۶ و ۱۹۷۷ در حکم عرض‌اندامی داخلی و روشنفکرانه در برابر حکومت شاه است و امواج نارضایی و غرور فرهنگی در سراسر کشور می‌پراکند. گاردین هرگز نمی‌گذاشت خوانندگانش فراموش کنند که ایران، با همه ارزش بدیهی استراتژیک و اقتصادی‌اش برای غرب، گرفتار دیکتاتوری خودسرانه و بیرحمانه شاه است. (ص. بیست‌ونه) 

وی در معرفی روزنامه‌ها از زمان تاسیس آنها شروع می‌کند و به تغییرات کاری و مدیریتی و راهبرد کلی در آنها نیز می‌پردازد و اوج و فرود اقبال مردمی به این روزنامه‌ها را نیز می‌سنجد و در انتها نمونه‌هایی از یادداشت‌های این روزنامه‌ها را در سال‌های مختلف؛ به‌ویژه در مقاطع مختلف تاریخی مانند استقلال هند، جنگ کره، به قدرت رسیدن کمونیستها در چین، حمله به سوئز و حمله روسیه به مجارستان، حادثه خلیج تونکن و غیره را خلاصه‌وار آورده است.

رویکرد روزنامه‌های جهان نسبت به رژیم پهلوی و وقایع ایران 

اما شاید مهم‌ترین فصل برای خواننده ایرانی فصل «وقایع‌نگاری یک شکست» باشد. نویسنده در این فصل مطالب ۱۲ روزنامه یادشده را در مورد ایران از سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰ خورشیدی)‌ تا زمان سقوط رژیم پهلوی زیر ذره‌بین می‌برد. وی در ابتدای این فصل نوشته است: چیزی به عنوان روایت بیطرفانه رویدادهای ایران در عصر جدید وجود ندارد، اما خوانندگان باید دست‌کم اطلاعاتی کلی از تاریخ اخیر آن در ذهن داشته باشند. (ص. ۴۵۵) واکر سپس روایتی از تاریخ معاصر ایران به دست می‌دهد که از جنگ دوم جهانی و اشغال ایران توسط قوای متفقین شروع می‌شود. 

واکر در ادامه مفصل‌تر و جزئی‌تر به مطالب هر یک از این روزنامه‌ها در سال‌های مختلف می‌پردازد و با بیان مثال‌های متفاوت و بجا رویکرد هر یک از این روزنامه‌ها و روزنامه‌نگاران وابسته به آنها را در ایران برای مخاطب روشن‌تر می‌کند. وی در مورد رویکرد روزنامه تایمز در ایران ابتدا به علاقه لرد تامس صاحب روزنامه به ایران و شخص محمدرضا پهلوی اشاره کرد ولی تاکید دارد نماینده تایمز در ایران در نوشتن گزارش‌ها آزاد بود و برای نمونه «طی سال ۱۹۷۲ (۱۳۵۰)  تایمز ۱۲۹ مطلب درباره ایران منتشر کرده که نوزده‌ تا درباره نفت، سی‌وسه‌تا درباره اقتصاد و هجده‌تا پیرامون خاندان سلطنتی بود. مطالب دیگر ساواک و امنیت داخلی ۱۲، ارتش ۴، دولت ۵، زلزله ۸ و هنر و فرهنگ ایران ۴. (ص. ۴۵۸)

یا جایی دیگر در مورد وضعیت زندانیان سیاسی در ایران و بازتاب آن در روزنامه تایمز در سال‌ ۱۹۷۵ (۱۳۵۳) می‌نویسد: تایمز در رشته مقاله‌های منظمش درباره زندانیان سیاسی در سراسر جهان به توجه دقیق به قربانیان دولت ایران، دولتی که ستایش پرشور لرد چالفونت (وزیر مشاور دولت در امور خلع سلاح و خبرنگار امور دفاعی پیشین تایمز) را برانگیخته بود، ادامه داد. خبرنگار تایمز در مصاحبه‌ای طولانی با اشرف، خواهر شاه، خیلی محکم از او درباره شکنجه پرسید. شاهزاده خانم اعمال شکنجه جسمی را انکار کرد. والاحضرت گفت: راههای پیشرفته‌تری برای دستیابی به حقیقت وجود دارد- تزریق؛ (۷ ژوئن ۱۹۷۶) (ص. ۴۶۱) 

از خلال بررسی‌های نویسنده متوجه می‌شویم مطالب لوموند درباره ایران هیچ‌گاه سرسری و کلی نبوده (۴۶۴)... در آوریل ۱۹۷۰، صفحه‌های لوموند محل مناظره‌ای بین کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران و ژنرال پاکروان، سفیر شاه در پاریس، بر سر کارهای ساواک و موضوع کاربرد برنامه‌ریزی‌شده شکنجه شد (۸ و ۱۶ آوریل ۱۹۷۰) (همان)، اما روزنامه آلمانی دی ولت درباره ایران گاه‌به‌گاه و نامرتب مطلب چاپ می‌کرد و شماره این مطالب در هر سال به آن اندازه نبود که بتوان همانند موارد تایمز، لوموند، نیویورک‌تایمز و واشنگتن‌پست برای آن نیز جدولی فراهم کرد (ص. ۴۷۳)، یا تا سال ۱۹۷۸ مطالب روزنامه ایتالیایی کوریه‌ره دلا سرا درباره ایران خلاصه و آرام بود. به رغم سنت بسیار شخصی و ذهنی بودن که وجه مشخصه روزنامه‌نگاری ایتالیاست گزارشگریهای ایران به سبب اختصار و سادگی جلب توجه می‌کرد. (۴۷۸).

همچنین وی در مورد روزنامه روسی پراودا و رویکردش نسبت به ایران و وقایع آن روزها نوشته است: تا آخرین ماههای پیش از سقوط رژیم شاه، پراودا شرحی منظم یا آگاهی‌دهنده از حوادث ایران به دست خوانندگانش نداد و حتی زمانی که این کار را شروع کرد خیلی سفت و سخت در متن روابط شوروی- آمریکا مطلب می‌نوشت. مدتها طول کشید تا روزنامه‌های غرب دریابند در ایران انقلاب می‌شود؛ خواننده‌های پراودا وضعشان از این بسیار بدتر بود (ص. ۴۸۱)

روزنامه آمریکایی و نسبتا مهم نیویورک‌تایمز نیز یکی دیگر از نشریاتی است که مواضعش را در مورد ایران برررسی کرده است، وی در مورد این روزنامه می‌نویسد: نیویورک تایمز از دیرباز ایران را عرصه کارزار دائمی جنگ سرد می‌دید. سال ۱۹۵۶ گزارشگر آن، سام پوپ بروئر (افسر سابق اطلاعاتی امریکا که ارتباط نزدیکی با سیا داشت) درباره کامیابیهای شاه در مبارزه علیه کمونیسم و مبارزه‌ای بسیار موفق علیه عناصر مترصد براندازی نوشت و اینکه حزب طرفدار شورای ایران منهدم به حساب می‌آید (۲ دسامبر ۱۹۵۶). پنج سال بعد هریسون سالیسبوری همین لحن را در مقاله‌ای طولانی با عنوان نمایشگاه نبرد با سرخها دنبال کرد (۵ نوامبر ۱۹۷۱) (ص. ۴۹۱)

اما این روند به تدریج تغییر کرد و در سال ۱۹۷۲ سای سالزبرگر گزارشگر کهنه‌کار امور خارجی نیویورک تایمز (و یکی از اعضای خانواده صاحب روزنامه) که دنیا را زیر پا گذاشته بود با شاه مصاحبه کرد و مقاله‌ای پرمغز درباره ایران نوشت. سالزبرگر محتاطانه به داوری پرداخت و نوشت: ایران راه بسیار بسیار درازی در پیش دارد تا ظواهر دموکراسی، جنب و جوش و پیشرفت در سراسر مملکت جای خود را به واقعیت این امور بدهد. (۱۱-۹ فوریه ۱۹۷۲) (ص. ۴۹۲)

توجه به ایران و پوشش تحولات آن در روزنامه ژاپنی آساهی شیمبون، زیرتیتر دیگری در این فصل است که واکر طی آن می‌نویسد: نخستین سرمقاله آساهی درباره مشکلات دولت شاه دیر درآمد و حرف تازه هم کم داشت. در اغتشاش کنونی ایران آشفتگیهای اجتماعی ناشی از اصلاحات زوریِ پانزده سال گذشته به چشم می‌خورد. اجرای سیاستی که به نوسازی بر اساس ثروت اولویت می‌دهد، صدای توده‌ها را خفه کرده است. (ص. ۴۸۹)

و اما شکست...

واکر اما در پی این مقدمه مفصل که از تعریف روزنامه‌نگاری و اهمیت آن شروع می‌شود به وضعیت ایران در سده معاصر می‌رسد و سپس از گذرگاه ۱۲ روزنامه معتبر جهان در کشورهای مختلف عبور کرده و در نهایت گزارش‌های این روزنامه‌ها را از اول دهه ۷۰ میلادی در مورد ایران بررسی می‌کند. اما جان کلام در صفحات پایانی و فصل نتیجه‌گیری این کتاب نهفته است، آنجا که وی می‌نویسد: ناامیدکننده، شاید ملایم‌ترین صفتی باشد که بتوان برای نحوه عمل این روزنامه‌های مهم در پرداختن به ماجرای ایران به کار برد. در پاره‌ای موارد، گزارشهای آنها یکسره گمراه‌کننده بود؛ در تمام این موارد، به استثنای لوموند، در اجرای وظیفه اساسی تشریح رویدادهای عمومیِ مطبوعات جهان در انجام کاری سخن می‌گوییم که فلسفه وجودی آنهاست (ص. ۵۱۵)

آنچه واکر به عنوان نقطه ضعف رسانه‌های رسمی جهان بیش از ۴ دهه قبل اشاره می‌کند با وجود تغییرات شدید و سریع در فضای رسانه‌ای همچنان پابرجاست. وی تاکید دارد که «این ناکامی محدود به گزارش‌ رویدادهای ایران نیست. بازتابهای این روند را در جاهای دیگر به‌ویژه کشورهای اسلامی نیز دیده‌ایم. (ص. ۵۱۸) 

وی توجه بیشتر مطبوعات به یک رویداد تک، اعلام یک موضوع، یک ضربه یا ماجرای غافلگیرکننده، ساده بودن، استفاده از منابع دست‌دوم و پیگیر نبودن و نرفتن سراغ منابع معتبری مانند کارشناسان و دانشگاهیان متخصص ایران در دنیای آن روز، نگاه به جامعه ایران از دید غربی‌ها را دلایل این ناکامی می‌داند. 

وی در نهایت نتیجه می‌گیرد: اگر بتوان تمام این کتاب را در یک جمله نتیجه‌گیری و خلاصه کرد این است که روزنامه‌های ما و روزنامه‌نگاران ما به طور سنتی به آزادیها و حقوق قانونی خویش (و بنابراین، با گسترش مفهوم، به حقوقی که جوامع غربی عزیز می‌دارند) بیشتر خدمت کرده‌اند تا به درک خواننده هایمان از جهانی که پیرامون آنهاست. (ص. ۵۲۱)

محمد قائد شرفی (م. قائد)، روزنامه‌نگار، نویسنده، مترجم و ویراستار (۱۳۲۹) و دانش‌آموخته روانشناسی از دانشگاه شیراز، کار نوشتن را از دوران دانشجویی با مجلات مختلفی چون آیندگان، رودکی و نامه‌ پژوهشکده، و نوشتن مقالات روانشناسی و جامعه‌شناسی را آغاز کرد. اولین تجربه‌ ترجمه‌اش در مطبوعات و در سال ۱۳۴۷ بود. این مقاله، مطلبی درباره‌ بیلی وایلدر بود که در مجله‌ ستاره سینما به چاپ رسید.

وی مسیر نوشتن و ترجمه از فارسی به انگلیسی و برعکس را با همکاری با نشریاتی چون ماهنامه‌ صنعت حمل و نقل و مجله فیلم ادامه دادهمچنین او در طول این همکاری فیلم‌نامه‌های ایرانی متعددی را به انگلیسی ترجمه کرد.

دهه‌ هفتاد، سال‌هایی بود که محمد قائد شناخته‌تر شده و از آثار او استقبال بیشتری شده بود. همکاری او با نشریات، تا نوشتن مقاله برای ماهنامه‌ زمان و نیز جامعه‌ سالم، گسترده شد. محمد قائد در این دهه شروع به ترجمه‌ کتاب کرد. ترجمه‌ کتاب‌های ظهور و سقوط قدرت‌های بزرگ، در سال ۱۳۷۰، نخستین مسلمانان اروپا، در سال ۱۳۷۲، ایدئولوژی‌های سیاسی (۱۳۷۵)، تام پین (۱۳۷۶) و رنج و التیام (۱۳۷۷)  از جمله ترجمه‌های او در این دهه است. 

محمد قائد در همین دهه، کتاب عشقی: سیمای نجیب یک آنارشیست (۱۳۷۷) را می‌نویسد؛ کتاب جامعی که به وجوه مختلف شخصیت میرزاده عشقی پرداخته است.

دفترچه خاطرات فراموشی و ظلم، جهل و برزخیان زمین، (نشر نو، ۱۳۹۹) نیز دو اثر دیگر از محمد قائد، هستند که اخیرا و پس از سال‌ها بار دیگر به‌چاپ رسیدند و وی در این دو اثر در قالب جستارنویسی مجموعه‌مقالاتی را به خواننده عرضه کرده است.

قدرتهای جهان مطبوعات اخیرا به همت نشر نو  در ۵۲۶ صفحه تجدیدچاپ شده است.
 

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha