در سومین بخش از وبینار آموزش کودکان مهاجر در دنیای مدرن که «گروه مطالعات جوانان» موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران برگزار کرد، تجربه مدارس خودگردان مهاجران افغانستانی در ایران، از جانب «نادر موسوی» مدیر مدرسه فرهنگ و خانه کودکان آفتاب، تشریح شد.
به گفته موسوی، مدارس خودگردان در ایران که با تغییر سیاستها با موانع متعددی روبرو شده بودند، با همت بسیاری از جوانان و به ویژه بانوان افغانستانی نقش بسیار زیادی در ارتقاء سطح سواد کودکان مهاجر داشته و با تربیت نیروی انسانی متخصص در زمینه آموزش، هویتبخشی، کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه مهاجر و میزبان، جامعهپذیری صحیح و در نهایت آمادهسازی برای بازگشت و شکلگیری تشکلها و سازمانهای اجتماعی و ... گامهای مهمی برداشتند. مشروح سخنان وی در ادامه بخشهای اول و دوم وبینار را در ادامه میخوانیم:
نگاهی به تجارب مدارس خودگردان
مدارس خودگردان مدارسی که به دست تحصیلکردگان مهاجر افغانستانی و بویژه بانوان در یک اتاق از خانهشان، منازل مسکونی اجارهای، مساجد و ... تشکیل میشد. فعالیت این مدارس از همان نخستین روزهای مهاجرت به ایران در دهه ۶۰ آغاز و با وضع قوانین مهاجرتی و محدودیت تردد و محرومیت کودکان مهاجر از نامنویسی در مدارس، شکل جدیتری به خود گرفت و در دهه ۷۰ و ۸۰ به اوج خود رسید, چرا که با وضع قوانین محدود کننده و همچنین سختگیری در دادن مدارک اقامتی به مهاجرین و خانوادههایی که با بحران جنگهای داخلی و طالبان، تازه به ایران میآمدند بسیاری از کودکان از رفتن به مدرسه محروم شدند. بدین ترتیب مدارس فوق در این ایام و از سوی بسیاری از معلمان افغانستانی که تازه به ایران مهاجرت کرده بودند و همچنین تحصیلکردگانی که درحال اخذ دیپلم و در سالهای آخر دبیرستان بودند شکل گرفت. نظام آموزشی اکثریت این مدارس نیز مبتنی بر همان کتابهای درسی ایران بود که در کنار آن تاریخ و جغرافیای افغانستان هم تدریس میشد.
اگرچه شماری از این مدارس در آغاز کار در دفاتر احزاب جهادی فعالیت داشتند اما با اوجگیری بحران مهاجرت و آمدن مهاجرین بیشتر و به دنبال آن افزایش تعداد کودکانی که نمیتوانستد در مدارس دولتی نامنویسی کنند و همچنین پراکندگی این کودکان در مناطق حاشیه شهر و روستاهای دور افتاده، با حضور بسیاری از بانوان و بویژه دخترانی که خود سالهای آخر دبیرستان و آغازین دانشگاه را میگذراندند، در هر منطقهای که شماری از کودکان بازمانده از تحصیل حضور داشت، یک مدرسه راه اندازی شد. حضور بانوان در این حوزه به قدری جدی بود که بنابر تجارب به دست آمده از حدود ۴۰۰ مدرسه خودگردان در سال ۱۳۸۵، سیصد مورد آن به دست بانوان اداره میشد. به گفته موسوی، مدارس خودگردان مهاجرین را میتوان مستقلترین و کارآمدترین نهادی دانست که از سوی خود مهاجرین تاسیس شده و فعالیت آنها به دور از هرگونه خط کشیهای قومی و مذهبی و نژادی بوده است.
دانش آموزان مدارس خودگردان چه کسانی هستند؟
دانشآموزان این مدارس نیز غالبا از کودکانی بودند که خانوادههای آنان نتوانسته بود مجوز اقامت در ایران را گرفته و لذا فاقد هرگونه مدرک اقامتی برای ورود به مدارس دولتی بودند. خانوادهای این کودکان نیز اغلب در استانی غیر از استان صدور مدرک صادرهشان اقامت داشته و متاسفانه سن آنها از کلاسی که باید در آن حضور میداشتند، فراتر رفته بود. لذا در بسیاری از موارد به خاطر تکمیل شدن ظرفیت مدارس دولتی نامنویسی هم نشده بودند. این در حالی بود که کودکانِ دارای مشکلات هویتی و ملیتی، تمایل زیادی به درس خواندن در این مدارس داشتند.
مدارس خودگردان طبیعتاً در هر شهر و روستا و منطقهای که خانوادههای مهاجر حضور داشتند و کودکشان نتوانسته بود وارد مدارس رسمی و دولتی شوند، توسط یک مهاجر دیگر و در موارد زیادی توسط یکی از تحصیلکردگان مهاجر یا ایرانی و بومی همان منطقه در خانه خودش و یا اجازه یک خانه مسکونی یا هر فضای موجود دیگری با حداقل امکانات شکل گرفته بود. بدین ترتیب در شهرهایی مانند تهران، قم، مشهد، اصفهان، کرج، کرمان و ... که تراکم مهاجرین بیشتر بود شمار این مدارس هم زیادتر بود و امکانات و شکل و شمایل بیشتری به مدارس دولتی و رسمی پیدا کرده بودند.
مدارس خودگردان؛ کارکردهایی در خور و نقشی مهجور
اگرچه در فلسفه شکلگیری مدارس خودگردان، آموزش کودکان مهاجر بازمانده از تحصیل دارای محوریت بوده است، اما با پدید آمدن این مدارس کارکردهای بسیار دیگری هم پدیدار شدند که در ابتدا مورد انتظار نبود. با توجه به اینکه اکثریت مهاجرین تحصیل کرده جایی برای کنار هم آمدن و یافتن همدیگر و سایر فعالیتهای فرهنگی نداشتند این مدارس به عنوان مرکز و «نخ نباتی» عمل کرد تا مهاجرین هم فکر، همدیگر را بیابند و از دل این مدارس سازمانها و نهادهای بسیاری مانند شوراهای مدارس سرپرستی مدارس خودگردان، گروههای هم فکر برای چاپ و تالیف کتب درسی، انتشار مجله، گروهها و تیمهای ورزشی و هنری و ...و حتی فامیلی، بیرون آمد که بعدها برای مهاجرین فعالیت میکردند. مضاف بر اینکه شرایط برای بانوان مهاجر و برای فعالیتهای فرهنگی و آموزشی فراهم شده و زمینه ورود کودکان مهاجر به مدارس دولتی هم ایجاد شد.
تربیت نیروی انسانی متخصص در زمینه آموزش، هویتبخشی، کاهش آسیبهای اجتماعی جامعه مهاجر و میزبان، جامعهپذیری صحیح و در نهایت آمادهسازی برای بازگشت و شکلگیری تشکلها و سازمانهای اجتماعی و در نهایت ورود به عرصه تالیف کتب درسی و انتشار نشریات ویژه کودکان مهاجر نیز از جمله کارکردهایی بود که با وجود مهجور ماندن در عرصه اجتماعی، در این مدارس ظهور پیدا کرد.
فراز و فرود فعالیت مدارس خودگردان در دو دهه اخیر
اوج فعالیت مدارس خودگردان در سالهای آغازین دهههای هشتاد و در سالهای ۸۲ و ۸۳ و ۸۴ بود که مهاجرین ناچار بودند برای نام نویسی کودکانشان در مدارس دولتی کارت آمایش خود را تحویل داده و برگه خروج بگیرند. در همین زمان بسیاری از مهاجرین از ترس اخراج کارت خود را تحویل نداده و لذا فرزندانشان را در مدارس خودگردان ثبت نام کردند. درست در آن سالها شمار مدارس خودگردان به حدود چهارصد مدرسه ثبت شده در دفتر نمایندگی وزارت معارف واقع در سفارت افغانستان در تهران رسید که شمار زیادی شاید در حدود صد مدرسه دیگر هم بدون ثبت در هیچ نهاد رسمی، مشغول آموزش کودکان بازمانده از تحصیل بودند.
در سالهای اخیر و اکنون تسلط دوباره طالبان بر افغانستان و شکلگیری بحران مهاجرتی دیگری که موج آن آرام آرام به ایران هم خواهد رسید، یکی از نیازها و ضرورتهای اصلی آموزش کودکان مهاجر، آشنایی بسیاری از این کودکان با سیستم آموزشی ایران و همچنین موانع حضور آنان در مدارس دولتی و رسمی مدارس خودگردان است. با این وجود تحصیلکردگان مهاجر که هم با نظام آموزشی ایران آشنایی دارند و هم با فرهنگ و تفاوت گویش و نظام آموزشی افغانستان آشنا هستند میتوانند به عنوان بازوی کمکی برای آموزش و پرورش ایران عمل کرده و مانع محرومیت از تحصیل این کودکان شده و شرایط آموزش آنان را تا فراهم شدن شرایط و امکانات مناسب آنان به مدارس دولتی به دوش گرفته و مانند «پلی» زمینه ورود آسانتر این کودکان را به مدارس دولتی و رسمی را فراهم کنند.
نظر شما