به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا،به مناسبت بیستم مهرماه، روز بزرگداشت خواجه حافظ شیرازی، به همت انجمن آثار و مفاخر فرهنگی نشست پاسداشت این شاعر و غزلسرای برجسته ایرانی شب گذشته در فضای مجازی با حضور محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، حسن بلخاری رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، کاووس حسن لی استاد ادبیات دانشگاه شیراز، حسن انوری چهره ماندگار زبان و ادبیات فارسی، بهاءالدین خرمشاهی مترجم و حافظ پژوه،محمد بقایی ماکان نویسنده، مترجم و استاد ادبیات فارسی و سید نجمی حسن زیدی دانشیار دانشکده دولتی آموزشی کراچیِ پاکستان برگزار شد.
حافظ؛ فاعلیت و خلاقیت انسان
حسن بلخاری در این نشست اظهار کرد: یکی از مفاهیم مهم در اندیشه جناب حافظ، بحثی است که ایشان در باب علم الجمال یا استحسان یا به تعبیر فرنگی آن استتیک یا زیباشناسی دارند. حافظ بنا به روایت معززی که محتمل محمد گل اندام در نخستین دیوان جمع شده از اشعار ایشان آورده او را چنین نامیده است: «و بی تکلف مخلص این کلمات و متخصص این مقدمات، ذات ملک سماوات، مولانا الاعظم الشهید و السعید، مفخر العلما، استاد الادبا، معدن لطائف روحانیه، مخزن المعارف الصبحانیه، شمس المله و الدین، محمد الحافظ شیرازی...» یا مثلا در ادامه می گوید که «اما به واسطه محافظت درس قرآن و ملازمت بر تقوا و احسان و بحث کشاف و مفتاح و مطالعه مطالع و مصباح و تحصیل قوانین ادب و تجسس دواوین عرب، به جمع اشتات غزلیات نپرداخت... » بعد می گوید «من چنین کاری را انجام دادم و این غزلیات پراکنده را جمع آوری کردم».
مقصودم اشاره به این جایگاه بی بدیل و بلند حضرت حافظ در مسئله عرفان ، حکمت و نکات قرآنیه است که به تعبیرخودش، هیچ کس در عالم چون من نتوانست لطائف حکمی و نکات قرآنی را جمع کند... بربنیاد این معنا و مبنا می توان در دیوان او سراغ برخی از مفاهیم بسیار مطرح در حوزه حکمت و عرفان اسلامی را گرفت و جست و جو کرد. یکی از این مباحث بربنیاد غزلی است که بحث علم الجمال را مطرح کرده و می گوید: منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن/منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن.
رییس انجمن مفاخر افزود: ما در بحث «استتیک» یا زیبایی شناسی با یک سوال بسیار بنیادی از نخستین تاملات در باب زیبایی تا به امروز روبرو هستیم. از نخستین تاملاتی که جناب افلاطون در برخی از رساله های خود مثل «هیپیاس بزرگ» با عنوان زیبا چیست؟ شروع کرد تا به امروز که متفکران مختلف در حوزه زیبایی، حقیقت و ماهیت آن مطالب بسیار گفته اند و نوشته اند.
بلخاری ادامه داد: اصولا در فلسفه هنر بحث زیبایی شناسی یا زیباشناسی یکی از بنیادی ترین مباحث است. در حوزه علم الجمال یا زیبایی شناسی یک سوال بسیار بنیادین وجود دارد که بارها در مباحث مختلف به آن اشاره کرده ام؛ اینکه زیبایی یک کیفیت نفسانی مستتر در نفس و از جمله خواص جوهری و ذاتی نفس است یا اینکه مجموعه عوامل یا عناصری است خارج از نفس و ذهن، در حوزه اعیان و امور واقع؟! به عبارتی زیبایی امری است که از ذهن اندیشنده یا به قول فلاسفه غربی «سوبژه» ظاهر و صادر می شود؛ یا نه، یکسری از عوامل و عناصر مشخص مثل تقارن، توازن و هارمونی در جهان، خارج است بر بنیاد، مثلا تناسب طلایی که اگر اینها را یک جا قرار بدهید زیبایی حاصل می شود.
در وجه دوم، زیبایی «ابژکتیو» است. یعنی به امور عینی و صفت امور عینی مثل هارمونی برمی گردد. در موضع اول سوژه محور است. لذا، این سوال بنیادین در حوزه زیبایی همچنان وجود دارد که زیبایی یک امر ذهنی و متعلق به نفس و یک کیفیت نفسانی است یا یک امری عینی و متعلق به عناصر واقعی یا عینی است.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: بیت اول غزلی که خواندم به صورت بسیار صریح اشاره می کند که نگاه زیبایی و زیبانگر حضرت حافظ یک نگاه کاملا درونی است. بنا به این معنا ازنظر او زیبایی یا حسن نگری یا جمال و جلال نگری، اولا و با ذات ساطع از حضرت جان و حضرت دل است. بنابراین امری کاملا سوژه محور است؛ امری ذهنی و درونی و یا همان کیفیت نفسانی است.
درحقیقت سوژه محوری حضرت حافظ، یکی از خصوصیات ممتاز نگره عرفانیِ عرفا است. به همین دلیل است که برخی عرفا، انا الحق، « سبحانی ما اعظم شانی» و «لیس فی جبتی الا الله» می گویند. نکته دوم، استفاده از این معنا در رسیدن به یک تئوری فوق العاده ناب است. یا تعبیر ناب از سابژکتیویته زیبایی شناسی حافظ . یک امر ویژه که اتفاقا فوق العاده با سوژه محوری در غرب متفاوت است.
او تأکید کرد: در حقیقت بنیاد غزل حافظ که مطلع آن را قرائت کردم سوژه محوری یا اعتقاد به فاعلیت و خلاقیت انسان است. مثل همان مفهوم عمیقی که مثلا در اگزیستانسیالیسم وجود دارد که شخص به دنبال تحقق اگزیستانس خودش باید باشد. اینجا جناب حافظ، فاعلیت و خلاقیت انسان را در متن این غزل فریاد می کند و به نحوی به این فاعلیت انسان که هستی را به انقیاد او درمی آورد، ایمان و اعتقاد دارد. اگر از این منظر به این غزل بنگریم، به مثابه تبیین و بیانی بلند از برای اعتقاد حضرت حافظ به سوژه محوری و به فاعلیت و خلاقیت حضرت انسان خواهد بود.
فوق العاده مهم است که حافظ این مصرع را با «منم» شروع می کند: «منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن...» البته سابژکتیویته ای که در متن این شعر و این غزل وجود دارد، متفاوت با کژیتوی دکارت است اما هر دو دراینکه این «من» می تواند یک «من» آغازگر بنیادگر باشد مشترکند. بنابراین «منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن/ منم که دیده نیالودم به بد دیدن» همان سابژکتیویته خاص در حوزه زیبایی و علم الجمال است که به آن اشاره کردم.
استاد دانشگاه تهران تصریح کرد: در ادامه این غزل شاهدیم که این «من» فاعل اندیشنده خلاق، چنان با هستی که جلوه جلال و جمال حق است درهم می آمیزد که نوعی سوژه گی مغروق در ابژه یعنی هستی و بعد ابژه جاری در روح سوژه یا آن فعالیت حاصل می شود. به عبارتی مرز میان ناظر و منظور برداشته می شود. این مرز فارق است و این هنگامی ممکن است که شخص سوبژه در نوعی دیالوگ با عالم؛ در عین حال که به سوبژگی خودش ایمان دارد خود را ابژه یک حقیقت بزرگ می پندارد و که آن ابژه خداست. بنابراین وقتی از سوژه محوری در اندیشه حافظ صحبت می کنیم منظور سوژه خودمختار و خود بنیاد نیست. بلکه منظور آن فاعلیتی است که در عین اقرار و فریاد رسای این فاعلیت، خود را حقیقت ابژه یک سوبژه حقیقی می داند. این فوق العاده مهم است و همین یک نگره ویژه زیباشناسی را در قلمرو عرفان ما ایجاد می کند.
گزارشی از فعالیتهای موسسه حافظ شناسی
درادامه کاووس حسن لی به ایراد سخن پرداخت و گفت: مرکز حافظ شناسی نهادی مستقل، غیردولتی و فرهنگی و علمی است که به منظور تقویت و گسترش فعالیت های مربوط به حافظ و توسعه پژوهش های تخصصی در پیوند با زندگی و شعر و اندیشه حافظ در سال ۱۳۷۵ شمسی در شیراز تاسیس شد و با استقرار در حافظیه فعالیت خود را آغاز کرد.
در این مرکز با توجه به اهدافی که از قبل پیش بینی شده است مجموعه ای از اسناد و نسخ چاپی، خطی، ترجمه ها و شرح ها، کتاب های تحریری درباره حافظ ، سخنرانی ها و مقالات و همه اسنادی که به نوعی به حافظ پیوند دارد گردآوری، طبقه بندی، دسته بندی و به حافظ پژوهان ارائه می شود. این فقط مقدمات فعالیت های مرکز حافظ شناسی است. در این مرکز فعالیت های متنوعی در حال انجام است. برگزاری برنامه های علمی روز حافظ ، اعطای نشان درجه یک حافظ شناسی به حافظ پژوهان برجسته در سراسر جهان، انتخاب کتاب سال حافظ و اعطای جایزه به مولفین ، پذیرش پژوهشگر پسا دکتری، نشست های ماهانه علمی، انتشار مجله تخصصی حافظ شناسی، انتشار نشریه عمومی آیینه دار و ... از جمله فعالیت هایی است که در مرکز حافظ شناسی در حال اجرا است.
حسن لی ادامه داد: مرکز حافظ شناسی بیشتر فعالیتش در حوزه علمی است و البته گسترش حافظ در ذهن و ضمیر جامعه، یکی دیگر از برنامه های مرکز حافظ شناسی نیز برگزاری کلاس های آزاد حافظ شناسی است، ایجاد کرسی پژوهشی حافظ و دوره پسا دکتری و فرصت های مطالعاتی است.
استاد دانشگاه شیراز تأکید کرد: به مرکز حافظ شناسی از سوی بنیاد علمی ایران کرسی پژوهشی داده شد و از همان زمان پژوهشگران پسا دکتری جذب شدند. همین حالا هم چند نفر در چند موضوع، طرح های پسا دکتری خود را ارائه می دهند. اگر کسانی شرایط این پسا دکتری را داشته باشند؛ همان شرایطی که صندوق حمایت از پژوهشگران کشور دارد و طرحشان را به مرکز حافظ شناسی ارائه بدهند و در شورای پژوهشی مرکز تصویب شود، می توانند از حقوق مادی و معنوی این طرح ها برخوردار باشند و طرح پسا دکتری را در مرکز حافظ شناسی بگذرانند.
حافظ؛ نشانه هویت ملی ایرانیان
چهارمین سخنران این نشست حسن انوری بود. او گفت: حافظ مردمی ترین شاعر ایران است. هیچ شاعری به اندازه حافظ به میان مردم راه پیدا نکرده است. وقتی که شما روزنامه ها را می خوانید، می بینید که شعری از حافظ در آن ها درج شده است. روزنامه همشهری هر روز در صفحه آخر یک شعری از حافظ چاپ می کند. رادیو را که روشن می کنید با شعر حافظ برخورد می کنید. از اینها بالاتر وقتی که در خیابان، درچهارراه پشت چراغ قرمز می ایستید، شعر حافظ به صورت فال به شما عرضه می شود.
شعر حافظ در حدی است که در هفت سین نوروز دیوان حافظ در کنار قرآن مجید گذاشته می شود. این توفیق برای هیچ کدام از شعرای زبان فارسی دست نداده است. صحبت سر این است که این محبوبیت و مقبولیت از کجا سرچشمه می گیرد؛ در واقع از اینکه حافظ به آخرین درجه شاعرانگی دست پیدا کرده است.
انوری ادامه داد: محمد گل اندام هم درس و رفیق حافظ که بعد از مرگ او اشعارش را جمع کرده است، در مقدمه ای که بر دیوان او نوشته می گوید: «هر درّ و گوهر که در طرف دکّان جوهری طبیعت موجود بود از بهر زیب و زینت دوشیزگان خلوت سرای ضمیرش در سلک نظم کشیده»؛ حال این سخن که با استعاره و کنایه بیان شده و فهمش برای ما امروز اندکی مشکل است، به چه معناست؟ این همان چیزی است که حافظ شناسان امروز به آن رسیده اند. حافظ در عالم هنر به درجه ای از شاعرانگی دست پیدا کرده است که بالاتر از آن ممکن نیست. یا به جایی در عالم هنر رسیده که نوع انسان به بالاتر از آن نمی تواند برسد. این بزرگ ترین ویژگی حافظ است و خود او هم بر این واقف بوده و چندبار براین مسئله اشاره کرده است:
صبحدم از عرش می آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می کنند
یا در جای دیگر می گوید:
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
باز در جای دیگر می گوید:
نه هر کو نقش نظمی زد کلامش دلپذیر افتد
تذرو طرفه من گیرم که چالاک است شاهینم
عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی تأکید کرد: در واقع آن چه که قدما نیروی شاعری و قریحه شاعری می نامیدند و حافظ پژوهان امروز شاعرانگی می نامند، حافظ آن را با کلمه «شاهین» بیان کرده است؛ چالاک است شاهینم... یعنی نیروی شاعرانه من به حدی است که نکته های تازه را به شعر در می آورد. ازاین جهت حافظ بزرگ ترین شاعر ایران از جهت بما هو شعر است. وگرنه ما فردوسی، مولوی و سعدی را هم داریم. این چهار شاعر در کنار هم، شعرای اربعه ادب ایران اند و به قول یکی از بزرگان نشانه هویت ملی ایران هستند. ولی در میان این چهار نفر از نظر آنچه که ما می گوییم بما هو شعر، یعنی شهر محض، حافظ در درجه اول است.
معنا و مضمون در شعر حافظ
درادامه این برنامه بهاء الدین خرمشاهی به ایراد سخن پرداخت و گفت: به عنوان کسی که سال های زیادی را صرف حافظ پژوهی کرده ام همچنان تحقیق می کنم و همچنان هم بیت دشواری را به کمک حافظ شناسان یا حافظ پژوهان دیگر می شناسم و بهتر می فهمم و بازخوانی می کنم. بازخوانی بهتر است از بسیار خوانی.
در مقاله ای نوشته بودم قدما با چند کتاب مثلا ۵۰ کتاب به بار می نشستند. ما با کتاب خانه های عریض و طویل و با این انقلاب دیجیتال و امکاناتی که داریم دیر به بار می نشینیم و برخی هم اصلا به بار نمی نشینیم.
او در ادامه سخنان خود گفت: در این مجال به بیان فرق مضمون و معنا در شعر حافظ خواهم پرداخت. این دو امر تا مرز نقطه مقابل پیش می روند. اشعاری از حافظ را می خوانم و مضمون و معنا در آن را توضیح می دهم: خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت/ به قصد جان من زار ناتوان انداخت/ نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود/ زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت.
بیت اول مطلع غزل، مضمون است. اما بیت دوم معنای ژرفی را بیان می کند: نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود... می خواهد بگوید آفرینش عاشقانه است. چنانکه می گوید: عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد...وقتی: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد... می گوید: نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود.. که محبت و عشق سابقه و قدمت و تقدم داشتند. زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت.... می گوید محبت یک امری نیست که شاعران این زمانه مطرح کرده و یا رواج داده باشند. یا می گوید: ... به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد... یعنی نرگس خواست جلوه فروشی کند اما چشم تو غوغا کرد. آشوب کرد که نرگس نادانِ ناتوان چه می خواهی پیشِ چشم یارم که جلوه گری می کنی! این هم مضمون شاعرانه ای است که زیبا هم ادا شده است.
خرمشاهی ادامه داد: حافظ می گوید: شراب خورده و خوی کرده می روی به چمن/ که آبِ رویِ تو آتش در ارغوان انداخت که هم باز مضمون و کلیشه های شعری شاعرانه و عاشقانه است. یا وقتی می گوید: من از ورع می و مطرب ندیدمی زین پیش/ هوای مغبچگانم در این و آن انداخت اینجا به معنا اشاره دارد به عشق ، عرفان و رندی و خمریه سرایی؛ شاید حافظ جزو بزرگ ترین هایی باشد که خمریه سرایی کرده است. این معنا است و طنز هم دارد. می گوید من لب به می نزده بودم اما هوای مغبچگان چنان دل از دست می برد که من را به این کار گرایش می دهد.
او در ادامه بیت دیگری را خواند و گفت: حافظ می گوید: کنون به آب می لعل خرقه میشویم/ نصیب ازل از خود نمیتوان انداخت عرفا بیشتر اهل جبر اند. حافظ هم اهل جبر و هم اهل اختیار است. البته گاهی جبر غلبه پیدا می کند. اینجا که جبراست می گوید، کنون به آب می لعل خرقه میشویم؛ مصرع دوم هم معنا دارد. نصیبه یعنی همان نصیب و قسمت و قضا و قدر؛ که باز معنا است.
او تأکید کرد: وقتی شعری از حافظ وسعدی و.. رامطالعه کردید، دو وجهی مضمون و معنا در خاطرتان باشد و این دو را از هم جدا کنید. البته غلبه با «معنا» ست که دیوان حافظ این اهمیت و شمول را پیدا کرده است؛ اگر غلبه با «مضمون» بود کلیشه سرایی، هجران، وصال، غصه از تنهایی و شب هجران و گلایه از فقر و .. بود و به جایی نمی رسید.
خرمشاهی در پایان گفت: حافظ در حقیقت معانی بزرگ و شامخ را از فرهنگ ایرانی - اسلامی گرفته و اندیشه های خود را بر آن مزید کرده است و این دیوان را به ما داده است که شاید زیباترین پدیده ای باشد که یک ایرانی پدید آورده است.
در ادامه این نشست محمد بقائی ماکان سخنرانی کرد و گفت: تو را چنان که تویی هر نظر کجا بیند/ به قدر دانش خود هرکسی کند ادراک... حافظ بین همه مردم به قول معروف از عارف تا عامی رواج پیدا کرده است و هرکسی به قدر دانش خود از سروده های او لذت می برد. این گسترش آوازه حافظ تنها شامل قلمرو زبان فارسی نمی شود، بلکه در خارج از این محدوده هم طرفداران و ستایندگان بسیاری دارد. از جمله می توان از برجسته ترین شاعران و اندیشمندان و حتی سیاستمدارانی که شیفته شعر او هستند نیز نام برد.
به رغم اینکه ترجمه بخش قابل توجهی از ظرافت و ملاحت شعر حافظ را از بین می برد؛ با اینهمه شعر او در دل های بسیاری از اهل ادب در خارج از محدوده زبان فارسی رسوخ کرده است که یکی از برجسته ترین این افراد گوته است که می توان او را یکی از غول های تاریخ تفکر بشری نامید.
بقائی ماکان افزود: گوته در جمله ای خطاب به حافظ می گوید: «کاش من کوچک ترین شاگرد مکتب تو بودم». این جمله را زمانی می شود به درستی فهم کرد که قیاسی بین گوته با یک اندیشمند پرآوازه دیگر صورت بگیرد و آن هم علامه اقبال لاهوری است. گفته اند تا سال ۱۹۸۷ میلادی چیزی حدود ۱۸ هزار کتاب، رساله و پایان نامه و مقاله درباره اقبال نوشته شده است؛ یک چنین شخصیت برجسته ای در قیاس خودش با گوته می گوید که من زمانی به محدودیت فکر خودم پی بردم که با گستردگی افکار او آشنا شدم. بعد مقایسه کنید با گوته که که در قیاس خودش با حافظ آن عبارت خاص را بیان میکند؛ لذا می توانیم پی ببریم که حافظ در چه مرتبه والایی جا دارد. اینکه گفت: هرکس به قدر دانش خود کند ادراک... این ادراک در گوته به قدر دانشش آنقدر بوده است که توانسته حافظ را چنان فهم کند که به رغم اینکه زیبایی های کلامی او در ترجمه برایش از دست رفته بود، اما چنین سخنی را بیان می کند.
این استاد زبان و ادبیات فارسی گفت: کسانی که در مجلس انس حافظ می نشینند هرکدام به قدر دانش خودشان از شعرش بهره می برند و نکته هایی را در غزل ها و سروده های او کشف می کنند؛ گرچه به طور قطع با هم اختلاف نظر دارند اما در واقع به قول خود حافظ: چون میر مجلس رند شیراز است... کنار هم قرار می گیرند و به سروده های حافظ با اشتیاق گوش می کنند.
در مجموع دیدگاه هایی که حافظ شناسان درباره این شخصیت و شعر او بیان کرده اند با هم متفاوت است. یعنی این تفاوت نه تنها در بین عامه مردم بلکه در بین کسانی که عنوان حافظ شناس دارند نیز به چشم می خورد. به طوری که می بینیم از یک غزل و یک بیت برداشت های مختلفی حاصل می شود؛ اما آنچه که مهم است نباید برداشت ها طوری باشد که مفهوم و مقصود اصلی حافظ با توجه به موارد مشابهی که در دیوان او ذکر می شود از دست برود و از سر تساهل و ساده انگاری خیلی از ابیات و اصطلاحات او را عرفانی بدانند و به سادگی از کنار مفاهیم اصلی و معانی عمیق و ایهام های ظریفی که او در ابیات و اصطلاحات به کار برده است، بگذرند.
حافظ؛ مطلوب عام و خاص
سخنران پایانی این نشست سید نجمی حسن زیدی بود. او طی سخنانی گفت: باعث افتخار من است که در این روز عزیز درباره شاعر گرانقدر ایرانی، حافظ شیرازی سخن بگویم.حافظ عندلیب دلفریب انجمن سخنوری، بلبل چمن نکته پروری، مرکز فصاحت و بلاغت، شاعر دل آگاه و شاعر مکاشفه و رند فرزانه شیراز است.
این تنها حافظ شیرازی بوده است که در زمینه سرایش غزل در میان اکثر شاعران زبان فارسی اینگونه درخشید. بیگمان هیچکس توفیق آن را نداشته است که به اندازه حافظ مطلوب نظر عام و خاص قرار بگیرد.
دانشیار دانشکده دولتی آموزشی کراچیِ پاکستان تأکید کرد: تاکنون کسی نتوانسته است که اسرار محبوبیت خواجه شیراز یا همان لسان الغیب را به خوبی آشکار کند و هر کسی از ظن خود یار این شاعر گرانقدر شده است.
حافظ دوران دانش اندوزی را در شیراز گذراند و جز یک سفر کوتاه به یزد و جزیره هرمز باقی عمر خود را در زادگاهش به سر برد تا اینکه چشم از جهان فروبست. او از علوم قرآنی و تفسیر و فلسفه و کلام بهره بسیار داشت و در شاعری خود نیز از قرآن کریم بسیار متاثر بود و الهام گرفت؛ همچنین از اشعار او برمی آید که حافظ قرآن کریم نیز بوده است.
نظر شما