روایت خبرنگار ایرنا از حضور در ورزشگاه آزادی برای پوشش دیدار حساس تیم های ملی ایران و کرهجنوبی با نگاهی متفاوت به شرایط حاکم در ورزشگاه و سکوت در سکوهای خالی را در زیر می خوانید:
حوالی ساعت ۱۵ سه شنبه بود که به خیابان منتهی به درِ غربی و اصلی ورزشگاه آزادی رسیدیم. ۱۲۰ دقیقه تا شروع مسابقه باقی مانده بود. خبری از ترافیک، صدای بوق ماشین ها و حرکات مارپیچ موتورها نبود. کسی پرچم نمیفروخت و جلوی ورودی توقفگاه های خودرو (پارکینگها) وسیله نقلیهای دیده نمیشد. انتظار داشتیم دیرتر به ورزشگاه برسیم اما پایتخت پرترافیک هم مانعِ رسیدن زودتر از موعدمان نشد.
تنها ۹۰ دقیقه تا آغاز بازی ایران و کره جنوبی زمان باقی بود. اوج هیجان برای دیداری کلاسیک و تماشایی که برای هشتمین بار به میزبانی تهران در شُرف برگزاری بود. به سمت جایگاه خبرنگاران حرکت کردیم. تماشای سکوهای خالی شوکه کننده بود. کنار زمین همان التهاب همیشگی بود اما انگار کسی کلید بیصدای کنترل تلویزیون را فشار داده بود. صدایی در کار نبود.
در ورزشگاه شاهد سمفونی سکوت بودیم. در شرایط عادی باید شاهد پر شدن صندلیهای اندک باقی مانده میبودیم؛ مردمی که خود را خیلی زودتر به ورزشگاه رسانده بودند. عدهای در حال گپ و گفت و تحلیل مسابقه بودند و تعدادی دیگر مشغول سر دادن شعار. انرژی زیادی که صرف میشد و گاهی در هنگام برگزاری مسابقه از شدتش کاسته میشد. دست فروشهایی که بستنی، تخمه، ساندویچ و آب معدنی میفروختند و هر چند ثانیه یک بار به طرف صدایی که آنها را خطاب قرار داده بود روانه میشدند و جنس مورد نظر را دست به دست میکردند تا به صاحبش برسد.
اما در عمل با سکوتی مرگبار روبرو بودیم. حتی پرچم زیبای پهن شده روبروی جایگاه ویژه نیز نتوانسته بود خلاء نبود مردم را پر کند. کُمیت ماجرا میلنگید و حساسیت مسابقه هم با این عدم حضور، به یک باره فروکش کرد. موزیکهای خوانندههای پرطرفدار برای صندلیهای بدون تماشاگر پخش میشد.
بازی شروع شد. کرهایها این بار نگرانی جو ورزشگاه آزادی را نداشتند و با فراغ بال به سمت دروازه ما یورش آوردند. چند بازیکن کرهای نیمکت نشین که روی سکوها نشسته بودند هر چند دقیقه یک بار نفرات داخل زمین را تشویق میکردند و تنها صدایی که به گوش ما می رسید همین بود. نیمه نخست گلی در بر نداشت.
کره ی جنوبی در ابتدای ۴۵ دقیقه دوم به گل رسید. به احتمال، اگر تماشاگران هم بودند شاهد سکوت میبودیم و این تنها وجه اشتراک مسابقه بدون تماشاگر و با تماشاگر است، حداقل برای تیم میزبان. چند دقیقهای گذشت و ایران کم کم به سمت دروازه کره آمد. حضور مردم در استادیوم میتوانست روحیه بچهها را برای ایجاد فشار بیشتر دوچندان کند. سرانجام به گل رسیدیم ولی تنها جایگاه خبرنگاران بود که از شدت شادی روی هوا رفت. با این همه، بازیکنان داخل زمین صدای ما را نشنیدند. در ادامه می توانست جو ورزشگاه برای کرهایها وحشتناک شود اما نشد. بازی با نتیجه یک بر یک به پایان سید.
بعد از پایان بازی به کنار زمین رفتم. نگاهی به ورزشگاه (استادیوم) زیبا و بزرگ آزادی انداختم. نخستین بار بود که بعد از شیوع ویروس کرونا به ورزشگاه میآمدم و سخت پشیمان بودم. تماشای این آزادیِ سوت و کور، آن هم در یک مسابقه رسمی و اینقدر حساس در اصل (اصلا) چیزی نبود که بخواهم روزی تجربهاش کنم. بله، این ما هستیم که به مکانها هویت و اعتبار میبخشیم. ما هستیم که خاطره میسازیم وگرنه ورزشگاهی به بزرگی و عظمت آزادی هم بدون حضور هوادار، بزرگی خود را از دست می دهد و به سازهای عادی و فقط بزرگ تبدیل میشود.
به امید پاک شدن ویروس کرونا از صفحه روزگار و جمع شدن دوباره ی شهروندان در ورزشگاه آزادی تهران برای تماشای بازی تیم ملی فوتبال ایران.
نظر شما