به گزارش ایرنا، همسرش مقنی بود، سالها بود که با این کار امور زندگی خود را می گذراند، چند سالی از ازدواجش با زنی پاکدامن و خودساخته می گذشت و ثمره زندگی آنها یک دختر به نام کشور و پسری به نام بهاءالدین بود.
دخترش سه سال داشت و با شیرین زبانی های خود، قند در دل پدر و مادر آب می کرد و پسرشان هم ۶ ماه داشت و هنوز از شیره جان مادر سیراب می شد؛ زندگیشان اگرچه با سختی و نداری همراه بود ولی روزگار را با مدارا و همدلی سپری میکردند، «فاطمه» و «شاهمحمد» زبانزد وفاداری و دلبستگی به هم بودند.
«شاه محمد» روزی برای کندن چاه در سپاه حسینآباد از توابع دیواندره رفت، گروهکها آن روزها دندان ظلمشان را برای آزار و اذیت مردم بیشتر از همیشه تیز کرده بودند حتی نمی توانستند کوچکترین همکاری مردم با نیروهای سپاه و بسیج را ببینند و برای همین وقتی فهمیدند که «شاهمحمد» دارد برای امور عمرانی سپاه کمک می کند او را دستگیر کردند و این آغازی شد برای داستان دلدادگی و وفاداری فاطمه به همسرش شاید این بار به جای فرهاد، شیرین داستان کوهکن شود.
چندباری با فرزندشان به دیدار همسرش رفت، گروهکها هربار وحشی تر از قبل این زن بی پناه را با شکنجه و اذیت شوهرش آزار می دادند، آخرین بار هفتم شهریور ۱۳۶۳ بود که وقتی جسم نحیف و شکنجه شده همسرش را دید فریاد آزادیخواهی سرداد و هنوز پژواک این صدا از کوههای کردستان مرتعش است.
زندان "دولتو" (منطقه ای کوهستانی در دیواندره) وعده گاه ملاقاتی برای این شیرزن با همسرش شده بود و گروهکهای معاند از اینکه این زن تا این اندازه به همسرش وفادار است، خشمگین بودند، با اینکه می دانستند که وضعیت زندگی آنها اصلا خوب نیست از او خواستند تا ۲۰۰ هزار تومان به گروهکها بدهد تا همسرش را آزاد کنند و بعد از آن فاطمه مردانه برای آزادی مرد زندگیش به تکاپو افتاد.
او همه آنچه که داشتند را فروخت و برای آزادی همسرش به گروهکها داد ولی بازهم خبری از آزادی همسرش نبود، در همین رفت و آمدها بالاخره گروهکها از پایمردی این زن به ستوه آمده و او را بعد از یک ماه سختترین شکنجه ها، به شهادت رسانده و در کوههای بهاروند در نزدیکی روستای نرگسله، دفن کردند تا فاطمه راز سر به مهر کوههای کردستان شود و ۳۷ سال بعد به دیدار دخترش بیاید، دختری که حالا ۴۰ ساله است.
مادر کشور، مادر ایران
اولش ناراحت بودم و هیچ جوره آرام نمی شدم، دلتنگ روزهایی بودم که سایه مادر بر سرم نبود ولی وقتی با او همراه شدم و استقبال مردم تهران، قم و مشهد را دیدم فهمیدم که اگرچه دوران کودکی را بدون خانواده و سایه پدر و مادر بزرگ شدم ولی حالا خانواده ای به بزرگی همه ایران دارد و الان خوشحالم که فریاد آزادی خواهی مادرم در دل کوهها نهفته نماند.
"کشور محمودی" (تنها دختر شهیده فاطمه اسدی) که حالا خودش مادر چهار کودک است، از روزهایی می گوید که آغوش مادر پناهگاهی برای خستگی ها و دلتنگی هایش نبود و چقدر چشم انتظاری برای در آغوش کشیدن پیکر مادر برایش سخت بود.
او که همراه مادرش به پابوس امام هشتم رفته بود، این روزها دارد تدارک می بیند که آخرین وداع با مادرش سرزمین مجاهدتهای خاموش داشته باشد و مادر را به خواهر غریب الغربا، بی بی هاجر خاتون در سنندج بسپارد.
کشور می گوید: هرچند همه ما خدا را داریم ولی وقتی دلسوزی های مادرانه نباشد، زندگی خیلی سخت می شود مخصوصا برای دختری که بخواهد بدون مادر تشکیل زندگی دهد و بدون حضور گرم او کودکانش را بزرگ کند.
وی ظلمی را که گروهکها به او و برادرش داشته اند را هیچگاه از یاد نمی برد و اضافه می کند: آنها نه تنها هیچ بویی از معرفت که هیچ بویی از انسانیت هم نبرده اند چرا که مادر من زن بی دفاعی بود که تنها جرم او دفاع از پدرم بود ولی آنها همین اندازه از غیرت یک زن کرد را هم تحمل نداشتند.
وی تنها خاطره خود را آوایی مبهم از مادر می داند که هنوز در گوشش می پیچید و چشمهای معصومی که در فراق پدر دریایی متلاطم از اشک و دلتنگی می شد.
کشور می گوید: ظلم و ستم چشم بصیرت گروهکهای کوردل را بسته است و تمام شجاعت آنها در ظلم به زنی بی پناه بود که هیچ تهدیدی برای آنها به شمار نمی رفت ولی الان یک تنه دنیای را بیدار کرد.
او ادامه می دهد: مادر من یک زن روستایی کُرد ایرانی بود که با تمام شقاوت از او می خواهند قبرش را بکند و سپس با تیرباران پیکرش، او را با دستانی بسته دفن می کنند و حالا باید پلیس بین الملل و سازمان های مدعی دفاع از حقوق بشر فریاد دادخواهی من را بشنوند و نگذارند که خون مادر مظلومم بر زمین بماند.
کشور ذره ذره خاک ایران را رنگین از خون شهدایی می داند که مظلومانه جان دادند تا کشورمان به دست نااهلان و نامحرمان نیفتند و حالا از همه می خواهد تا پاسدار خون آنها باشند.
انگار شهادت رسمی برای این خانواده است و پدر کشور هم که سه سال بعد از شهادت همسرش از زندان آزاد شد، امسال به عنوان شهید مدافع سلامت به دیدار حق شتافت.
تفحصی از جنس فاطمی
تفحص آنها این بار فرق داشت، مثل همیشه نبود، مدتی بود که مردم منطقه از زنی دلیر سخن می گفتند که ۳۷ سال قبل برای آزدی همسرش رفت ولی برنگشت.
مثل همیشه با توسل و دعا کارشان را آغاز کردند، این بار به دنبال همسری وفادار بودند که انگار کوههای سر به فلک کشیده چهل چشمه نیز تاب سر به مهر نگهداشتن او را نداشتند.
انگار این رسم فاطمی هاست که نشانی از خود نداشته باشند مانند بانوی بی نشان بقیع...
از مسولان فرماندهی قرارگاه کمیته مفقودین شمال غرب کشور است و سالهای جنگ و جهاد، عمرش را در جبههها گذارند و بعد از آن راهیِ راهی شد که با پیدا کردن پیکر مطهر شهدا، خانواده هایشان را از چشم به راهی نجات دهد.
حاج اسماعیل اسفندیاری، تفحص این بار را متفاوت از همه آنهایی می داند که تا به حال دیده است، زنی با لباس کردی که هنوز آثار و بقایای لباسش پیداست و تنها به جرم وفاداری به همسرش به شهادت می رسد آن هم با دستان بسته و بی دفاع.
او می گوید: تفحص فقط پیدا شدن یک پیکر نیست، اسناد جنگی است که در آن چهره دشمن را بهتر نشان می دهد تا در گذر زمان چهره دشمن تطهیر نشود.
این عضو کمیته مفقودین شمال غرب کشور کشتن را تنها هنر دشمنان و گروهکها نمی داند و می گوید: آنها جنون جاهلانه کشتن داشتند ولی کسی فکرش را هم نمی تواند بکند که زنی را به خاطر طلب آزادی همسرش اینگونه با بی رحمی تمام بکشی و بعد ادعای آزدی و کمک به کُردها را هم داشته باشی، مگر این خواهر ما کُرد نبود؟
اسفندیاری به بیانات رهبر معظم انقلاب درباره مظلوم خواندن شهدای سرزمین مجاهدتهای خاموش اشاره کرده و اضافه می کند: سالها است که کمیته مفقودین اقدام به شناسایی شهدایی کرده است که به دست شقیترین افراد ضدانقلاب به شهادت ر سیدهاند و تفحص شهیده فاطمه اسدی یکی از تفحص های خاص بود چرا که داستان رشادت و ایستادگی این شهیده بزرگوار به مانند استخوان شکسته در گلو بود و مردم این دیار سالها است خواستار بیان حقیقت در این باره بودند.
وی می گوید: از شهریور ۱۳۹۹ تفحص شهدای کردستان در دستور کار کمیته مفقودین قرار گرفت و همین که از جنایات ضدانقلاب نسبت به شهیده فاطمه اسدی از زبان مرم آگاه شدیم به ارتفاعات چهل چشمه رفتیم و کار جستجو را آغاز کردیم و بعد از چهار روز توانستیم پیکر این شهیده بزرگوار را در حالی پیدا کنیم که با دستان بسته دفن شده بود.
شهید فاطمه اسدی فرزند علی و آمنه در ۱۱ مرداد سال ۱۳۳۹ در روستای باقرآباد از توابع شهرستان دیواندره در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد و سال ۱۳۶۳ توسط گروهکهای ضدانقلاب به شهادت رسید و پیکر مطهر این بانوی شهید پس از تفحص در ۱۷ آبان، به تهران منتقل و پس از اقامه نماز جمعه تهران، در جمع نمازگزاران تشییع شد.
علاوه بر برگزاری مراسم وداع با این شهیده در شهرهای مقدس مشهد و قم، روز شنبه ۲۲ آبان نیز در معراج شهدای تهران با حضور عموم مردم، نسبت به مقام این شهیده ادای احترام شد.
پیکر این بانوی شهید در مضجع منور رضوی و خواهر بزرگوارشان حضرت فاطمه معصومه (س) طواف داده شد و امروز پس از تشییع در کرمانشاه از طریق زمینی به استان کردستان منتقل شد و قرار است روز سه شنبه ۲۵ آبان همزمان با سالروز وفات حضرت فاطمه معصومه (س) در جوار مرقد بی بی هاجر خاتون (س) خواهر امام رضا (ع) در سنندج، آرام گیرد.
نظر شما