به گزارش خبرنگار معارف ایرنا آیت الله العظمی عبدالله جوادی آملی در مراسم بیست و سومین سالگرد ارتحال علامه محمد تقی جعفری (ره) که مجازی برگزار شد، با بیان این مطلب گفت: اگر کسی به خدا بگوید، من زحمت کشیدم و عالم شدم، همان حرف سنایی است که اگر به بارگاه الهی باریافتی مبادا بگویی من زحمت کشیدم و به علم و جامعه خدمت کردم.
وی افزود: استاد ما محمدحسین فاضل تونی که درس فصوص می داد، بارها می گفت وقتی انسان پیش خدا می رود باید با هدیه برود و چیزی ببرد که آنجا نباشد. آنجا فقر و ضعف نیست و بگوید خدایا ضعف و عجز آورده ام. ریشه این سخن در شعر سنایی است که می گوید اگر می خواهی به بارگاه الهی نزدیک شوی؛ روی گردآلود بر زی او که بر درگاه او/ آب روی خود بری گر آبروی خود بری. (قصیده ۱۸۵)
این مفسر بزرگ قرآن کریم از مرحوم علامه جعفری به عنوان دانشمندی یاد کرد که به گذشته بیش از آینده اعتنا و اهتمام داشت و افزود: بزرگان ما برای تربیت جامعه سه قسم هستند. برخی آینده نگر هستند و می گویند اگر چنین باشد، آینده شما در دنیا بهتر خواهد بود، در برزخ راحت ترید و در قیامت بهشت نصیب شما می شود و اگر کم کاری و کوتاهی کردید و بیراهه رفتید، آینده شما در دنیا ویران خواهد بود، در برزخ در زحمتید و در قیامت دوزخی خواهید بود. یعنی ما را به تلخی و شیرینی آینده بیم و امید می دهند.
وی افزود: برخی به گذشته فکر می کنند که ما گذشته پر افتخاری داشتیم و اگر گذشته را حفظ کنیم، وارث میراث گرانقدر هستیم و آینده ما به خوبی تامین می شود و علامه جعفری از این گروه بود.
جوادی آملی درباره گذشته به آیه ۱۷۲ سوره اعراف و عالم ذر استناد کرد و گفت: علامه سعی داشت گذشته را به یادمان بیاورد. تا آینده را به خوبی تامین کند. قسمت های مهمی از کتابی که در شرح نهج البلاغه و کتاب های دیگر نوشته، این است که گذشته پرافتخار را که روزی میهمان خدا بودیم و در محضر خدا و مخاطب و مستمع خدا بودیم، این صحنه را به یاد بیاوریم. اگر این صحنه را به یاد بیاوریم غیر خدا برای ما بی ارزش است. هیچکس به علم و عبادت خود بسنده نمی کند و هرگز نمی گوید من چند سال زحمت کشیدم که این حرف ها اسلامی سخن گفتن و قارونی فکر کردن است.
وی با اشاره به آیه ۷۸ سوره قصص ادامه داد: قارون می گفت من خودم زحمت کشیدم، علم اقتصاد می دانستم و خودم سرمایه فراهم کردم. آن دانشمند دانشگاهی یا حوزوی که می گوید عمری تلاش کردم و عالم شدم، این اسلامی حرف می زند و قارونی فکر می کند.
مثنوی علامه با رویکرد تطبیقی نوشته شده است
حجت الاسلام سید سلمان صفوی رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن درباره اهمیت شرح و تفسیر مثنوی مولانا توسط علامه جعفری گفت: مثنوی معنوی مولانا مهمترین اثر عرفان اسلامی به زبان هنری است. همین رمز ماندگاری و شهرت مثنوی در شرق و غرب جهان شده است. مثنوی مولانا حامل تعالیم عرفان اسلامی در حوزه عرفان نظری و عملی است. به کارگیری زبان هنری یعنی زبان شعر و داستان برای القای تعالیم عرفان اسلامی ویژگی عمده مثنوی است که آن را از آثار کلاسیک معروف دیگر اسلامی نظیر فصوص الحکم متمایز می کند. فصوص کتابی برای متخصصان عرفان اسلامی است و در میان مردم شناخته شده نیست ولی مثنوی به خاطر زبان هنری و معارف متعالی که در آن مطرح شده، میان مردم شناخته شده است.
وی افزود: مثنوی مولانا نماینده اسلام رحمانی در مقابل تفکر طالبانی است. به همین دلیل امروز هم مثنوی برای انسان و جامعه امروز حامل پیام های نو و موثر و کارساز است.
صفوی ادامه داد: شروح متعددی در ۸۰۰ ساله گذشته برای مثنوی از منظرهای مختلف نوشته شده و به رویکرد عرفانی، رویکرد ادبی، شرح فلسفی و شرح موضوعی اشاره شده ولی تفسیر مثنوی علامه جعفری با رویکرد تطبیقی نوشته شده است. علامه در تفسیر مثنوی کوشش کرده تعالیم مثنوی مولانا را در گفتمان با ادبیات امروز جهان قرار دهد و به ویژه به آثار نویسندگان مشهور روس و انگلیسی و به برخی آرای دانشمندان علوم ریاضی و فیزیک مانند انیشتین اشاره کرده است. همین بکارگیری روش مطالعات تطبیقی اسباب جذابیت بیشتر این متن برای دانشجویان و جوانان شده است.
وی افزود: انسجام مثنوی معنوی یکی دیگر از ویژگی های شرح مثنوی علامه است. اغلب مستشرقین گفته اند که مثنوی فاقد انسجام و انتظام است اما علامه اعتقاد دارد مثنوی دارای انسجام و ابیات در ارتباط با یکدیگر است و داستان های آن در پی القای یک مفهوم کلی است و علامه جعفری در تفسیر خود نشان داد چگونه ابیات با وجود پراکندگی ظاهری در یک انسجام معنایی با یکدیگر است.
صفوی گفت: یکی دیگر از ویژگی های شرح مثنوی علامه جعفری، رویکرد کل نگر آن است. مثنوی شش دفتر دارد و هر دفتر شامل چهار هزار بیت است که معمولا خوانندگان هنگام خواندن ابیات، گم می شوند. علامه کوشش کرده پیام کلی هر داستانی را ارائه کند تا خواننده متوجه مفهوم کلی هر داستانی شود.
اهمیت هویت حوزوی علامه جعفری در شناساندن مثنوی معنوی به جامعه ایران
رئیس آکادمی مطالعات ایرانی لندن گفت: پیش از علامه جعفری، ملاهادی سبزواری فیلسوف بزرگ دوره قاجار شرح مثنوی مولانا را نوشته اما در جوامع اسلامی و جامعه ایرانی برخی حوزویان در مقابل مثنوی موضع منفی داشتند و علامه جعفری با شخصیت برجسته حوزوی، از این ویژگی علمی خود استفاده کرده و با ارائه یک تفسیر معتدل از عرفان اصیل اسلامی در مثنوی، نقش مهمی در شناساندن مثنوی به جامعه حوزوی و شبکه متدینین شد.
بازتعریف افکار مولانا بر اساس قرآن و روایات
وی افزود: علامه جعفری در تفسیر خود، ریشه ها و منابع مطالب مولانا را در آیات و روایات بیان کرده و از طرف دیگر ریشه های آن فکر را در ادبیات عرفانی آثار گذشته نشان داده است.
صفوی درباره روش تفسیر مثنوی علامه گفت: علامه جعفری استشهادات قرآنی مثنوی را با ارجاع به دو هزار و ۸۰۰ آیه قرآن بیان کرده و همچنین ارتباط استشهادات روایی مثنوی را با ارجاع به ۵۰۰ روایت تبیین کرده است.
شرح مبسوط مطالب روان شناسانه، اخلاقی، فلسفی دینی و عرفانی ابیات مثنوی مانند مباحث حرکت و تحول، عشق و عاشق و معشوق، جبر و اختیار، قضا و قدر، فلسه و هدف زندگی، عقل و عاقل و معقول، مساله مرگ، حیرت، خداشناسی، هستی شناسی، انسان شناسی، حقیقت عرفان و مساله تمثیل و تشبیه از دیگر ویژگی های تفسیر مثنوی بود که صفوی به آن اشاره کرد.
وی افزود: علامه ضمن ارائه تفسیر عمومی از هر مجموعه ابیات با یک بخش تعلیمی یا یک داستان به توضیح لغات و مفردات مشکل و مهم مثنوی می پرداخت و تصویری منسجم از جهان بینی عرفانی مولانا در چارچوب مثنوی معنوی و کلیات شمس ارائه می دهد.
شرح مثنوی یک دانشنامه علوم تربیتی است
صفوی اضافه کرد: نشان دادن روابط بینامتنی بین مثنوی معنوی و متفکران قبل از خود مانند سقراط، افلاطون، ارسطو، ابن سینا و برقراری ارتباط مقارنه ای با متفکران بعدی جهان اسلام مانند حافظ و صدرالمتالهین همچنین ادبای اروپایی مانند شکسپیر که به آثار هملت و لیرشاه اشاره شده یا به آثار لئو تولستوی مانند جنگ و صلح یا رستاخیر، هنر چیست، چه باید کرد یا به آثار فئودور داستایوفسکی مانند برادران کرومازوف، جنایات و مکافات، ابله، خانه مردگان، آزردگان، بیچارگان، تسخیرشدگان از دیگر ویژگی های تفسیر مثنوی است.
وی افزود: علامه با روش خاص تفسیری خود کتاب تحقیقی مهمی را در حوزه مثنوی شناسی برای ما به میراث گذاشته است که بیشتر یک دانشنامه علوم تربیتی است که مسائل مهم حوزه انسان شناسی و عرفان نظری و عملی را به زبان امروزی و روان به شکل محققانه بیان کرده است.
مقابله علامه جعفری با تهاجم فرهنگی
غلامرضا اعوانی استاد موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران با اشاره به آیه ۷۶ سوره یوسف گفت: خدا به ما گفته ذوعلم یعنی هر کس بهره ای از علم دارد و هیچ کس علم مطلق ندارد و باید ببینیم هر دانشمند چه بهره ای از علم داشته و چه خدمتی کرده است.
وی افزود: ما جلسات فراوانی با مرحوم علامه جعفری داشتیم. او اهل صدق و اخلاص بود و خدمتی که به اسلام کرده از روی صدق و اخلاص بوده است. او عمری را خالصانه خدمت کرد. او زمانی زندگی می کرده که تهاجم فرهنگی بوده است. یعنی علوم ازطرف دانشگاه ها به ویژه قبل از انقلاب ترویج می شد و تفکر اسلامی به ویژه در دانشگاه ها در حاشیه قرار داشت و علامه سعی کرد با این مساله مقابله کند.
اعوانی با اشاره به تاثیر علامه در دانشگاهیان و قشر جوان گفت: علامه گاهی به دبیرستان می رفت و در دانشگاه ها نیز گاهی برای پزشکان و مهندسان صحبت می کرد. او آثار بسیار متفاوتی دارد. در قبل و بعد از انقلاب که برنامه های اسلامی نوشته می شد، متوجه شدند استادی برای تدریس این برنامه ها ندارند و به دنبال اساتیدی می گشتند که تفکر اسلامی داشته باشند. این آثار علامه همچون آثار علامه طباطبایی و شهید مطهری پاسخی به نیازهایی بوده که قبل از انقلاب و به ویژه بعد از انقلاب وجود داشت ولی علامه جعفری چون در تهران زندگی می کرده اولین گام را برداشت و کتاب هایی را تالیف کرد و ممکن است ایرادهایی هم داشته باشد ولی راه را برای دیگران باز کرد.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم گفت: در ابتدای انقلاب برخی اساتید و اندیشمندان از خارج به ایران می آمدند و متفکرانی همچون رضا داوری اردکانی، مصطفی محقق داماد، غلامحسین دینانی یا بنده با چند متفکر به گفت وگو می نشستیم و همیشه یک طرف گفت و گو علامه جعفری بود که مسائل جدید مانند حقوق بشر یا فلسفه علم را مطرح می کرد.
وی افزود: قبل از انقلاب علامه کارهای مهمی مانند شرح نهج البلاغه را نوشت. در آن زمان توجهی به نهج البلاغه نمی شد ولی همین که در ۲۰ جلد شرح کرد باعث ایجاد علاقه مردم شد. مثنوی مولانا هم خیلی مخالف داشت و حتی برخی کسی که اشعار مثنوی را می خواند، کافر می دانستند ولی می بینیم اولین تفسیر در دوره جدید به همت علامه جعفری نوشته شد که نیاز به جرات و شهامت داشت. علامه به ویژه از نگاه قرآن و روایات مثنوی را نوشت به گونه ای که تفسیر هزار و ۵۰۰ آیه را بیان کرده است.
دنیا به حکمت و فقه ما نیاز دارد
اعوانی افزود: علامه جعفری به افراد دانشمندی که ناشناخته بودند، توجه داشت. علامه سمنانی (محمد صالح حائری مازندرانی) یک علامه به معنای واقعی بود. او اواخر عمر انگلیسی تدریس می کرد. چیتیک ///می گفت از حافظه علامه تعجب می کردم و او علامه سمنانی را معرفی کرد. علامه سمنانی گاهی با برتراند راسل هم مکاتبه می کرد. اشکال ما این است که علمای ما با علمای خارج ارتباطی ندارند و مشغول خودشان هستند درحالی که امروز دنیا نیاز به حکمت و فقه ما دارد.
علامه جعفری نجف و علامه جعفری تهران
منوچهر صدوقی سها پژوهشگر و مدرس حکمت و عرفان اسلامی گفت: گاهی در بیان فضیلت های اندیشمندان، افراط و تفریط هایی صورت می گیرد. پیامبر اکرم (ص) در مناجات به خدا عرض کرد خدایا اشیا را همانگونه که هست به من نشان بده. انسان باید واقع بین باشد و رسالت فلسفه نیز واقع یابی است. شان علم این است که ماده را آنچنان که هست بشناسند تا بتوانند از آن استفاده کنند.
وی افزود: بعضی به تفریط می افتند و شرح مثنوی یا سایر آثار دیگر علامه را واجد اعتبار چندانی نمی دانند ولی من معتقدم ما دو علامه جعفری داریم. یکی علامه جعفری نجف اشرف و دیگری علامه جعفری تهران.
این پژوهشگر عرفان اسلامی گفت: علامه حدود سال ۳۲ از عتبات به ایران بازگشت و در نهایت در حدود سنین ۲۵ یا ۲۶ سالگی در تهران به سخنرانی می پرداخت و تلاش می کرد تا سطح درک مخاطبان را بالا بکشد. اگر کسی می خواهد موقعیت فلسفی علامه را بشناسد باید به سراغ جعفری نجف برود که چهار کتاب تعاون العلم و الدین، ارتباط انسان و جهان در سه جلد، نهایت الادراک الواقعی بین الفلسفه القدیمه و الحدیثه و همچنین مبدا اعلی را نوشته است.
وی تاکید کرد: اگر کسی بخواهد جعفری را به عنوان فیلسوف کلاسیک بشناسد باید به سراغ کتاب هایی برود که علامه در نجف نوشته است.
حیات معقول در نگاه علامه جعفری
سید محسن فاطمی فوق دکترای روانشناسی از دانشگاه هاروارد آمریکا گفت: یکی از ویژگی های برجسته علامه جعفری نگاه وی به انسان و انسان شناسی است. در تفسیر مثنوی معنوی و در شرح نهج البلاغه و در سایر کتاب های وی مانند کتاب های حیات معقول، وجدان و اختیار این نگاه خاص به انسان بسیار روشن است.
وی افزود: بر خلاف نگاه های منحصر به رفتارگرایی در حوزه روانشناسی، علامه با یک منظر جدید به تحلیل پیچیدگی های انسان و تعامل انسان در فضای ارتباط انسان با انسان، انسان با جهان، انسان با طبیعت و انسان با خدا می پردازد. در تفسیر بیت های مختلف و جنبه های گوناگونی که در نگاه مولانا وجود دارد، علامه به تحلیل پیچیدگی های انسان از ابعاد مختلف می پردازد و نگاه وی در حوزه استغنایی انسان و استکمال انسان بالغ، مولفه های مختلف را در کنار مولفه های شناخت شده در فضای شناخته شده در دانش امروز نشان می دهد.
فاطمی اضافه کرد: علامه در زمانی که گفتمان غالب در فضای علوم انسانی بیشتر از آبشخور نگاه های پوزیتویستی (مثبتگرایانه) تغذیه می کرد، نگاهی نقاد و خلاق و غیر پوزیتیوستی در حوزه انسان ارائه می داد. در تحلیل این نگاه نه تنها به ابعاد صوری که در حوزه های مختلف روان شناسی از جمله روان شناسی انسان گرا می پردازد بلکه در کنار موضوعات مربوط به بحث های متعارف در حوزه انسان شناسی به تحلیل و تعریف مولفه هایی می پردازد که در غالب زبان های رایج از معناپذیری خاص برخوردار نیست ولی استوار و خلاق با ارائه برهان های قوی و مستدل از این منظر به یک افق جدید دست پیدا می کند.
وی با اشاره به نگاه جدید علامه به انسان شناسی گفت: در سیستم های روان شناسی وقتی از خودشکوفایی صحبت می شود، امکان این موضوع در پرتو گزاره هایی انجام می شود که این گزاره ها در بسترهای انسان متصل به این جهان بیشتر مفهوم و معنا پیدا می کند. علامه در کنار مولفه های برخاسته از گفتمان این جهانی، پیوند انسان را با یک قلمرو استعلایی در عالم بالا معنا می کند.
این استاد دانشگاه افزود: علامه در این روند، مفاهیمی که به عنوان خود دوم یا خود استعلایی مطرح می کند را در می نوردد و جایگاه جدیدی را برای ماهیت انسان به اصطلاح برخوردار از حیات معقول معرفی می کند. منظور او از حیات معقول با دیگران تفاوت دارد. او معنای عقل را در پرتو قلب و ماهیت متعالی انسان در یک چیدمان جدید معرفی می کند که این چیدمان را با ترازوهای کاملا متفاوتی برای انسان ها ارائه می دهد.
وی افزود: در روان شناسی معنای خلاقیت در تحلیل انسان متعالی در کنار سرگشتگی ها و تنهایی و یاس انسان امروز مطرح می شود و علامه با یک نگاه بدیع و جالب در کنار تنهایی انسان، تفرد او را در پرتو امکان سنجی با حیات معقول مورد توجه قرار می دهد؛ حیاتی که می تواند تنهایی ناشی از استیصال را معنایی جدید ببخشد و به واسطه این معنای جدید، خلاقیت و نوآوری را در پرتو گزینه های انسان برای انسان به شکلی کاملا جدید بیان کند.
علامه جعفری قهرمان جبر و اختیار در تاریخ فلسفه اسلامی است
عبدالله نصری استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی (ره) به جایگاه علامه در تاریخ فلسفه معاصر اشاره کرد و گفت: در عصر حاضر فلسفه ما بیشتر فلسفه صدرایی یا به قول برخی، فلسفه نوصدرایی است و بعد از ملاصدرا فیلسوفان بزرگانی همچون آقاعلی مدرس، هادی سبزواری، ملاعلی زنوزی تا علامه طباطبایی، در این دوره فیلسوفان صدرایی مهمی مثل میرزا مهدی آشتیانی یا شاگردان وی داشتیم.
وی افزود: در نسل جدیدتر مرحوم عصار، محمدتقی آملی، رفیع قزوینی، در نسل بعد که بسیاری از آنان شاگردان علامه طباطبایی بودند مثل شهید مطهری، علامه حسن زاده آملی یا جوادی آملی یا افرادی مثل مرحوم حائری را میبینیم که شاگرد علامه طباطبایی نبوده ولی به حوزه فلسفه صدرایی تعلق دارد.
نصری با طرح این سوال که آیا علامه جعفری نیز در همان فلسفه صدرایی تنفس فکری داشت؟ اظهار داشت: اگر بخواهیم بنیادین سخن بگوییم، پاسخ منفی است. اگر فلسفه ملاصدرا با اصالت وجود آغاز می شود، مباحثی که علامه مطرح می کرد بر اساس این مبنا نیست. وی مباحث خود را از انسان شناسی آغاز کرد. از جهت دیگر بنای وی بر این نبود که حرف های تکراری بزند.
وی افزود: علامه جعفری مباحث جدیدی مانند وجدان و معنای زندگی را طرح می کند. برخی خواستند از فلسفه ملاصدرا معنای زندگی را استخراج کنند در حالی که فلسفه ملاصدرا بیشتر درباره فلسفه آفرینش و مساله سعادت است. معنای زندگی مساله دیگری است و جای طرح استقلالی دارد.
این پژوهشگر فلسفه ادامه داد: علامه جعفری از نخستین کسانی است که به طرح مساله رابطه علم و دین می پردازد. در سال ۱۳۳۶ که کتاب تعاون العلم و الدین منتشر می شود و مساله علم و دین به صورت جدی برای وی مطرح بوده یا بحث نسبت ادبیات با فلسفه که در آثار وی به صورت پراکنده آمده و جا دارد رساله مستقلی نوشته شود.
وی افزود: اگر کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم در تاریخ فلسفه اسلامی یک نقطه عطف است که متاسفانه نه مورد توجه دانشگاه ها بوده و نه حوزه ها، ولی مباحث جلد اول و دوم این کتاب به مباحث معرفت شناسی اختصاص دارد و برای نخستین بار به صورت مستقل در تاریخ فلسفه اسلامی طرح می شود که استمرار چندانی پیدا نمی کند و مباحثی که علامه مطرح می کند با نحوه ورود و خروج به این مباحث با نحوه ورود و خروج علامه طباطبایی و شهید مطهری تفاوت می کند.
این استاد دانشگاه افزود: علامه در طرح مساله جبر و اختیار که شاید بتوان گفت قهرمان این مساله در تاریخ فلسفه اسلامی است نکات مهمی را بیان می کند که از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.
شاگرد علامه جعفری افزود: در عصر ما عرفان ابن عربی چنان تسلطی پیدا می کند که عرفان حوزه خراسان کمتر مورد توجه قرار می گیرد. طرح مباحث علامه جعفری که به مسائل فلسفه عرفان می پردازد، متوجه می شویم این مباحث بسیار متمایز با مباحث دیگران است. دیدگاه های جدیدی مثلا در تحلیل فلسفه تاریخ و عامل محرک تاریخ، دیدگاهی متفاوت با دیگران دارد یا در فلسفه حقوق بشر نکات مهمی را بیان می کند که می توان طرح مساله حقوق بشر را ذکر کرد و مقایسه همین مسائل نشان داد برخی امتیازات مباحث وی در این زمینه چگونه است.
توجه علامه به فلسفه غرب
نصری اضافه کرد: علامه به فلسفه غرب توجه بسیاری داشته است. کتاب ارتباط انسان با جهان که در سن ۳۰ تا ۳۴ سالگی نوشته، می بینیم وی بیش از هزار منبع از آثار فیلسوفان و متفکران غربی را مورد توجه و استفاده قرار می دهد. او از معدود متفکرانی است که به علوم جدید توجه دارد و در آثار وی می توان به مساله عدم قطعیت اشاره کرد که در پاسخ پروفسور عبدالسلام مطرح شده است.
علامه فیلسوف آینده ماست
وی با اشاره به گفت و گوهای علامه با اندیشمندان خارجی گفت: منطق حاکم بر گفت و گوی علامه به گونه ای بود که گفت و گو را به شکلی پیش ببرد که به نتیجه ثمربخشی برسد. او یک فیلسوف مستقل بوده و به دلیل همین استقلال فکری توانسته از فلسفه ملاصدرا فاصله بگیرد البته نه این که با ملاصدرا مخالفت کند بلکه به طرح مسائل جدید با مبانی جدیدتر و مهم تری بپردازد و در قلمروهای گوناگون مطالب متعددی را بیان کرده. معتقدم قدر و شان علامه هنوز شناخته نشده است و علامه فیلسوف آینده ماست.
زندگی سکولار از نگاه علامه، کاریکاتوری از زندگی حقیقی است
محمدرضا اسدی استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی (ره) با طرح بحثی با عنوان جایگاه دین، علم و فلسفه در حیات معقول در مقایسه با جایگاه علم دین و فلسفه در حیات سکولار گفت: علامه دغدغه مسائل روز را داشت و تلاش می کرد نسبت به مسائل روزآمد خود به عنوان یک عالم دینی زمانه شناس بی تفاوت نباشد.
وی افزود: در حیات معقول این سه پرسش که از کجا آمده ایم، برای چه آمده ایم و به کجا می رویم با همکاری دین، علم و فلسفه جواب داده می شود. این پرسش ها در محدوده پاسخگویی علم نیست و نهایت از آغاز هستی مادی خبر می دهد و در علم فیزیک و نجوم گفته می شود که خورشید به تاریکی می گراید و خاموش می شود ولی جهان هستی بسیار فراتر از جهان مادی است. فلسفه می تواند کمک کند و کلیات جهان هستی را توضیح دهد ولی پاسخ به این پرسش که از کجا آمده و به کجا می رود و توضیح جزییات آن در حوصله علم و فلسفه نیست و دین می توان به تفصیل درباره قبل و بعد از دنیا توضیح دهد.
اسدی ادامه داد: در این میان علم و فلسفه می تواند با محوریت دین به بال گشودن حیات انسان کمک کند و علامه معتقد بود حیات معقول دارای سه رکن اساسی علم و دین و فلسفه است. محوریت با دین است. دین می تواند فلسفه را هدایت کند و به فلسفه تذکر دهد حیات بشری بر اصول الهی تکیه کرده و اگر این مبادی در حیات انضمامی انسان لحاظ نشود آن حیات از ارزش واقعی ساقط است.
وی افزود: جایگاه علم و جایگاه فلسفه در هماهنگی با دین در دیدگاه علامه کاملا تعریف شده و حیات معقول همان حیات طیبه است که در آیه ۹۷ سوره نحل یا ۲۴ سوره انفال آمده است و اگر انسان دعوت الهی و پیامبران را اجابت کند، به همان حیات حقیقی یعنی حیات معقول دسترسی پیدا می کند.
این استاد دانشگاه افزود: در حیات سکولار و غیردینی، محوریت با علم و عقل خودآیین و خودفرماست و دین، طفیلی است و محوریت با علم و عقلی است که بریده از وحی و آسمان است. این علم و عقل مدعی تدبیر حیات انسان است. یک خودبسندگی در زندگی سکولار وجود دارد که خریدار حقایق دینی است و علامه به شدت به چنین علم و فلسفه ای انتقاد داشت. وی حتی معتقد بود که نظام فلسفی اسلام محدود به فیلسوف نیست و هیچ فیلسوفی خاتم الحکما و خاتم الفلاسفه نیست و تفکر همچنان جریان دارد تا زمانی که حیات جریان دارد. ولی استاد جعفری از نگاه سکولار به زندگی برحذر می داشت که مبادا کاسه تقاضاهای علمی خود را به مغازه هر علم و فلسفه ای ببریم.
وی تاکید کرد: کسی می تواند شیرینی هستی را به کام بشریت بچشاند که با حقیقت بشریت و حقیقت هستی کاملا آشنایی دارد و دین الهی تحریف نشده از چنین قدرتی برخوردار است. حقایق دینی ترازو و میزان هستند که به انسان شناسی، جهان شناسی، جامعه شناسی و تاریخ شناسی جهت می دهند و تمام مشکل بشر امروز این است که بی جهت است و به هر جهتی حرکت می کند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: البته دین در مواردی هم رخصت داده تا با دریافت های علمی و عقلی خودمان برخی امور را که دین در آن باره ساکت است، بکاویم و به هرچیزی که رسیدیم، حجت است و دین چارچوب های اساسی را برای ما مشخص کرده و با درنظر گرفتن این چارچوب ها باید عقل و فلسفه را به جولان درآوریم.
وی افزود: از دیدگاه علامه جعفری زندگی سکولار به تعبیری کاریکاتوری از زندگی حقیقی است. در زندگی سکولار به حقیقت حیات دسترسی پیدا نمی کنیم و زندگی تکنیکی جدید یک خودبسندگی را به انسان القا می کند و تمام سخن استاد این است که بین حیات سکولار و حیات معقول آن اصول سه گانه حیات معقول یعنی علم، فلسفه و دین باید با محوریت دین حرکت کنیم و مواظب باشیم که مثل حیات سکولار دین را به حاشیه نرانیم.
مروری بر زندگی علامه جعفری
علامه محمدتقی جعفری در سال ۱۳۰۲ در تبریز دیده به جهان گشود و تحصیلات عالیه را در تبریز، تهران، قم و نجف اشرف نزد استادان و فقیهان بزرگ زمان از جمله میرزا مهدی آشتیانی، شیخ محمدرضا تنکابنی و میرزا محمدتقی زرگر تبریزی سپری کرد. از این اندیشمند پرآوازه آثار بسیاری به جا مانده که از مهمترین آنها می توان به شرح و تفسیر بر نهج البلاغه که تاکنون ۲۷ جلد آن به زبان فارسی چاپ شده است، اشاره کرد. اثر نفیس دیگر علامه جعفری مولوی و جهان بینیها محسوب می شود که در زمینه بررسی و مقایسه افکار مولانا با فلسفهها و جهانبینی های شرق و غرب به چاپ رسیده است.
وی از ۱۳۴۰ تا ۱۳۷۷ به منظور تبادل آرا و اندیشهها با شماری از بزرگان علم و فلسفه کشورهای آسیایی، اروپایی و آمریکایی مکاتبه و گفت وگوهایی داشت که از جمله آنها می توان به پروفسور فرانتس روزنتال از آلمان؛ کِنِت آلن لوتر آمریکایی درباره فلسفه و کلام شرق؛ برتراند راسل متفکر و فیلسوف انگلیسی؛ پروفسور روژه گارودی فرانسوی با موضوع شخصیت زن در اسلام؛ پروفسور نجم الدّین بامات از فرانسه در ارتباط با فلسفه اصول و مبانی مکتب اسلام؛ پروفسور محمّد عبدالسلام از پاکستان پیرامون اهمیّت علم و فلسفه؛ پروفسور پیتر فراست از کانادا با موضوع مدیریت و عرفان اسلامی؛ پروفسور ریچارد فریدلی از سوییس با موضوع تفاهم ادیان و وضعیت زنان، جهاد؛ رابین رایت (خبرنگار روزنامه لسآنجلس تایمز) از آمریکا با موضوع مکتب تشیّع در رویارویی با مدرنیته و دموکراسی؛ پروفسور دلی کاستاپولوس یونان درباره چگونگی پیشرفت اسلام، وحدت ادیان، جبر و اختیار؛ کریستنی کاریو از سوییس درباره فلسفه زیبایی؛ پال مارکس و ویلیام سرلیک (اعضای کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد) آمریکا با موضوع حقوق بشر؛ پروفسور فرانسیس لامان از فرانسه با موضوع بررسی دیدگاه های علمی و دینی شرق و غرب؛ پروفسور هیسائه ناکانیشی از ژاپن درباره تمدن شرق و غرب، مقایسه حقوق زن در فرهنگ اسلام و غرب اشاره کرد.
نظر شما