به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا در نشست «هویت زنان در نگاه فلاسفه مسلمان» که به همت خانه کتاب و ادبیات ایران با همکاری سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس برگزار شد، فخری ملکی (کارشناس مسئول گروه فلسفه و منطق دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی ) و احمد جولایی (پژوهشگر و استاد دانشگاه) به بیان نظر پرداختند.
در ابتدای این نشست احمد جولایی به بیان مقدمهای در باب هویت زنان در نگاه فلاسفه مسلمان پرداخت؛ در ادامه فخری ملکی به بیان نظرات خود در باب «هویت زنان در نگاه فلاسفه مسلمان» پرداخت و با تاکید بر اهمیت آگاهی انسان در میان سایر موجودات، تصریح کرد: انسان در بین حیوانات به آگاهی خویش، خودآگاه است درحالی که حیوانات آگاهی به عمل خود ندارند.
وی با اشاره به این مطلب که در فلسفه پرسش از چیستی و کیستی و چگونگی است با شروع توضیح از فلسفه سقراط، افلاطون و ارسطو، گفت: اولین فیلسوفی که از ماهیت گفته سقراط بود.
ملکی توضیح داد: سقراط در شهر آتن میگشت و احساس میکرد زمانه برای تربیت خوب جوانان، زمانهای مناسب نیست؛ و جوانان بر اساس رویکرد سوفیسطان به بیراهه رفتهاند و در نتیجه در راستای حل این موضوع انسانها را به تامل در خویشتن دعوت میکرد.
سقراط می گفت؛ ما باید از راه درست را انتخاب کنیم و از عواقب آن کار ترسی به دل راه ندهیم. مرگ هراسی دلیل ندارد چون نمی دانیم مرگ چیست پس زندگی را انتخاب می کنیم و ترسی از پایان نداریم. هویت اصیل از آن کسی است که گوهر انسانیت را در درون خود کشف کند
وی ادامه داد: افلاطون فیلسوف بعدی و متاثر از فلسفه سقراط است و زمانی که حکم اعدام استادش را میشنود بسیار متاثر میشود. تمثیل و استعاره در کار افلاطون بسیار زیاد است و او موجودات زمینی را سایهای از ماهیت موجودات عالم بالا میبیند. بنابراین انسانی که افلاطون بیان میکند دو سطح روح و جسم دارد و بخش عمده انسان را ساحت روح تشکیل میدهد.
این کارشناس فلسفه ادامه داد: تاثیر فلسفه افلاطون در تاریخ فلسفه به قدری است که یکی از اندیشمندان عقیده دارد که کل تاریخ فلسفهگویی حاشیه نویسی بر فلسفه افلاطون است.
وی یادآور شد: افلاطون نفس انسان را به ارابهای تشبیه میکند که ارابهران آن عقل است؛ و اگر عقل در این معادله حاکم باشد فرد به تعالی میرسد و راه درست را میرود. بر اساس این نظر هویت اصیل از آن کسی است که فضائل اخلاقی در وجودش نهادینه شده باشد.
ملکی در انتها به تشریح فلسفه ارسطو به عنوان متاخر سقراط و افلاطون پرداخت و اظهار داشت: نفس در فلسفه ارسطو همان روح هبوط یافته و متعالی است.
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
این کارشناس فلسفه در ادامه به توضیح فلسفه سه اندیشمند مسلمان ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا پرداخت و آراء نظری آنان را در راستای فهم ماهیت انسانی توضیح داد.
ملکی گفت: در فلسفه ابن سینا روح مجرد از ماده و فناناپذیر است و این روح مجرد استعداد کسب علم از طریق عقل را دارد.
وی در ادامه با اشاره به قصیده عینیه ابن سینا چگونگی هبوط روح آدمی از عالم علوی و نزول آن در قفس جسمانی را که از مباحث غامض فلسفی و عرفانی است توضیح داد.
دوگانگی میان جان لطیف و جسم کثیف از موضوعات مورد بحث در بیشتر مکاتب فکری - فلسفی و عرفانی است. در این زمینه ابن سینا با دفاع از نظریه «دوگانگی روح و تن» مانند بسیاری عرفای مسلمان، از پیشگامان تصویر هبوط روح در جسم به صورت نمادین است. قصیده عینیه ابن سینا نیز در بین آثار اندیشمندان مسلمان، در زمره آثاری به شمار می آید که با زبان نمادین به تبیین دوگانگی روان و بدن می پردازد
ملکی در ادامه به بیان آراء سهروردی پرداخت و یادآور شد: سهروردی در تببین نظام هستی و انسان از واژه نور استفاده میکند و مراتب هستی را سرتاسر نور می بیند که در راس آنها نورالنوار قرار دارد. او روح را جنبه نورانی بدن و جسم را جنبه ظلمانی بدن می بیند.
وی ادامه داد: بر اساس فلسفۀ سهروردی مشرق عالم عرفانی و روح انسان متعلق به عالم شرق است که به این جهان هبوط کرده است. آنچه در اندیشه سهروردی مهم است علم حضوری است که اگر انسان واجد آن نباشد واجد هیچ علمی نخواهد بود.
این کارشناس فلسفه با اشاره به شعر مولانا که می گوید: مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم، گفت: در راستای همین بیت می توانیم فلسفه ابن سینا و سهروردی را همانند هم در نظر بگیریم چرا که این دو فیلسوف عقیده دارند که روح مانند کبوتری است که از جای دیگری هبوط کرده و در قفس تن زندانی است.
مادران شاهد تصور عینی زنان بافضیلت هستند
ملکی در ادامه به تشریح فلسفه ملاصدرا پرداخت و گفت: حرکت جوهری در فلسفه ملاصدرا نقشی مهم دارد و ملاصدرا مسائل متعددی را با استناد به همین حرکت جوهری پاسخ می دهند؛ در فلسفه ملاصدرا موجودات ثابت (موجودات ماوراطبیعی) و سیال (موجودات طبیعی و مادی) هستند و در اینجا دیگر رابطه مرغ و قفس منتفی است چرا که روح و نفس همنشین هم هستند.
در توضیح فلسفه ملاصدرا و برای تقریب ذهن می توان از رابطه بین میوه و درخت استفاده کرد. بر این اساس روح وقتی به تامل برسد از جسم جدا می شود و جاویدان است. در این فلسفه روح از لحاظ وجودی بر جسم مقدم است
وی افزود: اتحاد عقل و عاقل و مقعول قاعده ملاصدار است که هرکسی همان چیزی است که می داند، هرچه دانایی شخص بالاتر رود نفس او قوی تر می شود نه این که مانند حکمای قبلی که علم را وزن در نظر می گرفتند. در این مفهوم ملاصدرا وزن افراد را مساوی با آنچه می دانند در نظر می گیرد.
وی ادامه داد: باید با هدف زندگی همراه باشیم و ظرفیت پایان ناپذیر روح را برای رسیدن به جایگاه والای روح درک کنیم. بدانیم که وجودی وابسته داریم و ما موجوداتی وابسته و نه مستقل هستیم.
ملکی در انتها و در جمع بندی نظر فلاسفه مسلمان از تصویر و تصور عینی زن بافضیلت همسران، مادران و خواهران شهدا را نمونهای اعلا خواند و بیان کرد: دختر شهید سلیمانی تمثالی بود از «ما رأیتُ الّا جمیلاً» که زینبوار این عبارت را معنا بخشید که کسی که تسلیم امر خدا باشد حتی در رنج و مصیبت هم جز زیبایی نمیبیند.
وی با اشاره به ازخودگذشتگی و ایثار مادران شاهد تصریح کرد: کدام مادری است که فرزند خود را به قربانگاه بفرستد مگر کسی که بداند روح فناناپذیر است و ما به جایگاه ابدی خواهیم رفت و اینها برای ما درس است.
ملکی دستههای دیگر زنان در مقایسه با زنان بافضیلت را این گونه برشمرد و گفت: دست دوم بانوانی هستند که خنثی زندگی می کنند و آنان به فطرت ثانی وارد نمی شوند و دسته آخر بانوانی هستند که جای تاسف دارند چرا که فریب اندیشه غربی را خورده اند و دائم تلاش می کنند خود را به آن شکل دربیاورند؛ این آدم ها آماج شبیخون فرهنگی قرار گرفته اند و دائما تلاش می کنند تا خود را همرنگ غرب کنند. در مواجه با دسته آخر ما باید این نکته را برایشان مشخص و برجسته سازیم که ما خود حق نیستیم و باید در پناه حق ایمن شویم.
نظر شما