واقعیت غیرقابل انکار درباره حوادث تاریخی این است که هر اندازه فاصله زمانی با حوادث تاریخی زیاد میشود، شخصیتهای اثرگذار در حوادث، از شکل عینی به شکل ذهنی درمیآیند. در واقع از شکل محسوس به شکل معقول تغییر ماهیت میدهند و این باعث دخل و تصرف در شخصیتهای واقعی تاریخساز میشود. برای مثال با گذشت سالها از حوادثی همچون مقاومت مردانه دلیران تنگستان یا قیام جنگل، ما با شکل ذهنی رییسعلی دلواری و میرزا کوچکخان جنگلی مواجه هستیم.
با گذر از سالهای جنگ تحمیلی، شخصیتهای بزرگی همچون فرماندهان شهیدمان، به شکل ذهنیشان در بین نسل جوان شناخته میشوند.
جوانان ما حق دارند در بین شخصیتهای حاضر و همروزگار خود چنان شخصیتهای بیبدیلی را مطالبه کنند. یکی از خوشبختیهای همه ما در دهههای اخیر، امکان تحقق این مطالبه بهحق با وجود شخصیت برجستهای است که اتفاقاً از تربیتشدگان مکتب امام و اسلام و رشد یافته در بستر دفاع مقدس بودند.
همچنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) فرمودند؛ ملت ایران داشتههای فرهنگی، معنوی، انقلابی و ارزشهای خود را در سردار شهید حاج قاسم سلیمانی متبلور و مجسم میدید.
بخشی از فرماندهان و کارکنان غیرتمند نهاجا در طول سالهای دفاع مقدس از حرم آلالله و پشتیبانی از جبهه مقاومت، فرصت و مجال همشانگی با ایشان در سنگرهای محور مقاومت را داشته و از خصایص برجسته ایشان درک نزدیک و ویژهای دارند.
اگر از ویژگیهای عمومی فداکاری، نوعدوستی و خصلتهای والای معنویت و اخلاص و پرهیز از تظاهر، شجاعت کمنظیر و درایت و ذکاوت فرماندهی ایشان بگذریم، ویژگی بارز و شاخص آن شهید عزیز تمسک به سیره و مشی امام خمینی (ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) و التزام عملی به انقلاب بود و «انقلابیگری» خط قرمز تصمیم و اقدام او بود.
شهید حاج قاسم سلیمانی مرد اقدام بهموقع بود. این خصلت برجسته از بصیرت سرچشمه میگیرد. همین اقدام بهموقع در جبهه مقاومت باعث شد جهان او را بهعنوان فرمانده بزرگ مبارزه با تروریسم بشناسد و قلمداد کند. مردم و ملت در ادبیات و اعتقادات ایشان دایره محدود و مختصری نداشت. او مصداق اعتقاد قلبی به این فراز از عهدنامه امام علی (ع) به مالک اشتر بود که مردم از دو گروه خارج نیستند یا در دین با تو برادرند یا در آفرینش با تو برابر. همین اعتقاد باعث میشود اینچنین مومنانه در خط مقدم مبارزه با تروریسم مجاهدت کند.
این تفکر، از سردار سلیمانی نمونه بارز «اشداء علیالکفار و رحماء بینهم» ساخته بود و دایره رحماء بینهم برای مکتب سلیمانی محدود به مرزهای ایران نمیشود، بلکه شهروندان تحت محاصره فوعه و کفریا، اهالی شیعه، سنی و مسیحی سوریه و عراق برای او از دایره این دو گروه خارج نبودند؛ یا در آفرینش با او برابرند یا در دین برادرند.
شهید سلیمانی در یک اسم، یک عنوان نظامی، ذیل درجه و سلسله مراتب نظامی قابل تعریف نیست. به همین دلیل فرماندهی معظم کل قوا (مدظلهالعالی) از وی بهعنوان قلمرو اندیشه یعنی «مکتب سلیمانی» یاد میکنند؛ مردی که میشد به عینه در مجاهدتش، در درایتش، در مردمداریاش، در ولایتمداریاش، در دلسوزیاش، لشکری از خوبان را یکجا دید؛ «بابایی» ها، «صیاد شیرازی» ها، «چمران» ها، «همت» ها و «باکری» ها و «کاظمی» ها و «طهرانی مقدم» ها را.
امیدوارم بتوانیم در بازخوانی اندیشه و نهادینهسازی تفکر ایشان در خودمان بهویژه در جامعه سیاسی و مدیریتی کشور عزیزمان برای پرهیز از جناحبندیها و بهمنظور انجام خدمت جهادی و بیمنت، موفق باشیم و مورد شفاعت آن شهید آبرومند قرار گیریم.
نظر شما