۱۱ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۴۵
کد خبر: 84597428
T T
۲ نفر

برچسب‌ها

بصیرت قرآنی در شخصیت سردار سلیمانی

۱۱ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۴۵
کد خبر: 84597428
بصیرت قرآنی در شخصیت سردار سلیمانی

ایلام - ایرنا - با مروری بر شخصیت و اقدامات سردار سلیمانی متوجه خواهیم شد که تمامی تلاش وی در مسیر اهداف انقلاب باخلوص نیت به معنای خاص کلمه و بصیرت بر گرفته از کلام نورانی وحی بوده است.

به گزارش ایرنا، قرآن به‌ عنوان کلام الهی و معجزه پیامبر(ص) در بسیاری از آیات، خود را کتاب صاحب هدایت برای پرهیزگاران (بقره: ۲؛ مائده: ۴۶)، عموم مردم (بقره: ۱۸۵) و ایمان آورندگان (اعراف: ۵۲) معرفی می‌کند.

قرآن این هدایت‌گری را منحصر در خود نمی‌داند، بلکه سایر کتب آسمانی را در این مهم تشریک می‌کند، قرآن کریم نه‌تنها خود را هادی می‌خواند، بلکه پا از این نیز فراتر نهاده و خویشتن را هدایت‌کننده به راه و طریقه‌ای می‌شناساند که "استوارترین" راه و روش است.

کارکرد هدایت انسان در همه آیات و سوره‌های قرآن وجود دارد؛ در برخی به صراحت و به صورت مستقیم او را به انجام کاری یا پروراندن اندیشه‌ای فرا می‌خواند و در برخی با رمزگذاری در داستان‌های گذشتگان و تمرکز بر آن بخش از حوادث مهم گذشته، به دنبال رمزگشایی مفاهیم و معانی آن از سوی مخاطبش است تا انسان موردنظر خود ساخته شود؛ چراکه ایجاد و ساخت جامعه آرمانی با ساخت انسان آغاز می‌شود.

قرآن از جمله کتاب‌هایی است که به تمثیل بیشترین بها و جایگاه را داده؛ وَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ (ابراهیم: ۲۵) « خداوند برای مردم‏ مثل‌‏ها می‌‏زند شاید متذکّر شوند و پند گیرند)».. وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (حشر: ۲۱) «و این‌ها مثال‌هایی است که برای مردم می‏‌زنیم تا در آن بیاندیشند».

این تمثیل‌ها و مثل‌ها همان‌گونه که خود قرآن درباره فلسفه وجودی آن‌ها در لابه‌لای آیات خود می‌گوید برای تحریک و تشویق انسان‌ها به تفکر و تأمل است. قرآن با تمثیل‌ها، مفاهیم انتزاعی را ملموس‌تر و قابل‌ فهم می‌کند. 

همین اسلوب و تمثیل‌گرایی در تفهیم مسائل انتزاعی قرآن، مورد توجه و تقلید ابنا بشر قرار گرفته که یکی از آن‌ها مولانا جلال‌الدین رومی در مثنوی معنوی است.

سلیمان نبی 

یکی از داستان‌های قرآنی داستان حضرت سلیمان (ع) و سرگذشت اوست، این پیامبر الهی برای ترویج یکتاپرستی و عدالت در بین بنی‌اسرائیل و سایر اقوام مبعوث شده بود و بنا به گفته قرآن امکانات خارق‌العاده‌ای از حکمت و علم، فهم زبان حیوانات و تسخیر باد برای تحقق این اهداف در اختیار او قرار گرفته بود.

یکی از مهم‌ترین بخش‌های سرگذشت او ایمان آوردن و خداپرست شدن بلقیس، ملکه پادشاهی سبأ بعد از خورشیدپرستی او و همه مردمان تحت حکومت اوست، تحقق این امر میسر نبود مگر با عمل مخلصانه هدهد سلیمان. بهتر است داستان را از زبان خود قرآن بشنویم.

«به دستور سلیمان، سربازان و لشکریانش از جنیان، انسان‌ها و پرندگان در حالی‌که به صف می‌شدند، جمع شدند ... سلیمان به پرندگان سر کشید و گفت: من چرا هدهد را نمی‌بینم؟ نکند جزو غایبان بوده. به خدا قسم او را مجازات سختی خواهم داد یا اینکه ذبحش خواهم کرد مگر اینکه برای غیبتش دلیل موجهی بیاورد.

طولی نکشید که هدهد برگشت و به سلیمان گفت به چیزی که تو از آن اطلاع نداری، اشراف و اطلاع پیدا کردم و از سبأ خبر موثقی آورده‌ام. زنی را یافتم که بر مردمان سبأ حکومت می‌کند و از همه چیز و امکانات برخوردار بود و تخت پادشاهی بزرگی دارد.

دریافتم که او و قومش برای خورشید و نه برای خداوند سجده می‌کند و شیطان این‌گونه کارهایشان را برای آن‌ها آراسته و از راه درست آن‌ها را بازداشته و به دنبال هدایت نیستند، سلیمان گفت: بررسی خواهیم کرد که راست می‌گویی یا اینکه دروغ‌گو هستی. این نامه مرا ببر و به سمت آن‌ها بینداز. سپس به‌دور از چشم آن‌ها زیر نظرشان داشته باش که چه واکنشی نشان خواهند داشت ...» (النمل: ۱۷ الی ۲۸).

در این داستان، با شخصیت اصلی داستان که همان حضرت سلیمان روبه‌رو هستیم که رسالت الهی بر گردن دارد و با شخصیت‌های فرعی احاطه شده و از تعبیر قرآن (جنوده) پیداست که تحت امر او بوده و سرباز پیامبر الهی هستند.

آنچه که در شخصیت سرباز برای فرمانده و حاکم مهم و موردنظر است، در درجه اول اخلاص اوست؛ اخلاصی که او را از نظر تحقق هدف مطلوب همسنگ فرمانده قرار دهد و او با تمام قوا و تحت هر شرایطی با اِشرافیت، برای محقق شدن تلاش می‌کند.

حضرت سلیمان به دنبال اجرای دستور الهی بوده که همان دعوت مردم به عدالت و یکتاپرستی است و از همه امکانات موجود از جمله نیروهای تحت امر خود استفاده می‌کند. از طرفی در بین نیروها و سربازان تحت امر او فردی است که از روی اخلاص در همین مسیر حرکت کرده و اهتمامی به این هدف نشان می‌دهد که اگر بیشتر از اهتمام فرمانده نباشد کمتر نیست.

او بی‌آنکه دستوری به او داده شود، مسافت‌های زیادی را طی می‌کند تا اطلاعات جمع کند و آن را در اختیار دستگاه حکومت الهی قرار دهد بدون اینکه دستوری به او صادر شود و آیات بیانگر بی‌اطلاعی پیامبر است.

این همان خلوص نیت است که هر سربازی و مسوولی در هر مقام و جایگاهی که باشد، بدان نیاز دارد و این حس و وظیفه در آحاد یک جامعه از حاکم تا رعیت و فرمانده تا سرباز برای تحقق آرمان‌ها و اهدافی که برای تحقق آن‌ها دورهم اجتماع کرده‌اند، ایجاد شود.

اگر همه در یک جامعه مدنی به وظایف خود عمل کنند و بدون اینکه آمر و ناهی باشد و با درایت و شناخت کامل خود برای رفع کمبودها و به ثمر رسیدن اهداف کوشش کنند، آن جامعه بطور قطع یکی از جوامع پیشرو در علم و قدرت خواهد بود.

کافی است به تاریخ بنی‌اسرائیل مراجعه و صحت این مدعا مشخص شود که چگونه یک فرد در قامت پیامبر همه قبایل بنی‌اسرائیل با هر اختلاف و اندیشه دورهم جمع و متحد کند به‌گونه‌ای امروزه بنی‌صهیون به تاریخ و حکومت او و پدرشان، حضرت داود (ع) برای مطامع استعماری خود با افتخار استناد و آنها از پادشاهان بزرگ «اسرائیل بزرگ» می‌دانند.

داستان دیالوگ‌وار سلیمان نبی و هدهد در قرآن صرفاً برای سرگرمی نازل نشده است که اگر این‌طور بود باید در الهی و هادی بودن آن تشکیک می‌کرد، ولی هدف از این داستان، ارائه الگوی حکومتی و مدیریتی برای جوامع و نوع ارتباط حاکم و رعیت و فرمانده کل قوا و سربازان تحت امر اوست.

اینکه همه برای مدینه فاضله و آرمان‌شهر موردنظر باید تلاش خالصانه داشته باشند، مخاطب این داستان چه اصحاب رسول خدا باشد چه مقام دولتی یا نظامی در هر عصر ً با خواندن این داستان و سرگذشت قرآنی سلیمان نبی بین خود و شخصیت‌های مخلص او از هدهد گرفته تا جانشینش، «آصف بن برخیا» که با علم خود، خرق عادت کرد، تشابه می‌بیند و این تشابه منجر به هم‌ذات پنداری شده و در نتیجه با شخصیت داستان یکی می‌شود و از اینجا همانندسازی بین آن دو آغاز می‌شود.

او می‌کوشد ارزش‌ها و ویژگی‌های شخصیتی شخصیت الگو و اسوه را در خود درونی سازی کند. از این‌رو، حس مفید بودن، انگیزه ادامه دادن و امید در او ایجاد و با تجسم داستان و شخصیت اصلی آن، محرک لازم در او برای ادامه مسیر تا رسیدن به هدف ایجاد می‌شود و پیش خود می‌گوید: «من هم می‌توانم».

قرآن حساسیت زیادی در استفاده از تعابیر و کلمات دارد. در این کتاب جای بصر را رؤیت نمی‌گیرد کما اینکه امرأة نمی‌تواند زوجه باشد. امثال این موارد در قرآن زیاد است. بصیرت و یا نظر و احاطه در قرآن صرف دیدن (رؤیت) عادی نیست و با کنکاش و دقت و تعقل همراه است و احاطه هدهد در داستان همان بصیرت و اشراف کامل است و همین ویژگی او را به سمت تصمیم‌گیری معقول و درست سوق می‌دهد و می‌تواند به تعبیر رهبر معظم انقلاب، آتش به اختیار باشد یعنی خلوص نیت توأم با اشراف کامل که این مهم و ویژگی میسر نمی‌شود مگر به علم و قوه بصیرت با درک وسیع.

سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه انقلاب اسلامی که امروز در آستانه سالگرد شهادت او و همرزمان ایرانی و عراقی او به دست آمریکایی هستیم، یکی از نیروهایی است که به اذعان دوست و دشمن شخصیتی بود که با خلوص نیت و درک کامل از شرایط کشور و منطقه برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی ایران تلاش کرد و در این مأموریت همانند هدهد سلیمان و بازوی او در تحقق رسالت بود و رسالت موردنظر این انقلاب تا حدود زیادی به رسالت انبیاء الهی از جمله تحقق عدالت و دفاع از مظلوم در برابر ظالم و کمک به مستضعفان بود.

​​​​​​حاج قاسم و حرکت در مسیر اهداف انقلاب 

یکی از تحولات مهمی که با پیروزی انقلاب اسلامی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی محقق شد، حضور و مشارکت طیف‌های مختلف مردمی در عرصه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بود که پیش‌تر این عرصه‌ها و حوزه‌ها در دست گروهی محدود قرار داشت که با قدرت و حاکمیت نزدیک و یا بخشی از آن بود. از آنجاییکه این انقلاب با تلاش‌های مردم و رهبری امام خمینی (ره) محقق شده بود، مردم خود را صاحب انقلاب و حافظ آن می‌دانستند. ازاین‌رو باید شرایط و زمینه‌های رشد این مردم و انقلاب اسلامی مهیا می‌شد تا این فرآیند به تکامل برسد. 

بی‌شک امنیت اولین مؤلفه و اساس پیشرفت جوامع بشری است. برای همین، با این گفتمان انقلاب که مردم خود صاحب انقلاب بوده و باید خود نیز نگهبان و پاسدار آن باشند، بنابراین نیروهای بسیج و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد و هم‌اکنون تبدیل به یکی از راهبردهای اصلی نظام که همان «امنیت خریدنی یا وارداتی نیست»، تبدیل‌شده است.

موفقیت‌های این نیروها که از بین مردم و اقشار مختلف جامعه فارغ از هرگونه رنگ، زبان و آیین بودند، مورد توجه دیگران قرار گرفت و به مرحله الگوبرداری از آنها در سایر کشورها منجر شد.

با آغاز بحران سوریه و تشکیل گروه‌های تروریستی و مسلح در این کشور و ناتوانی نیروهای مسلح سوریه در برابر سیل حملات این گروه‌ها که روز به‌ روز با حمایت‌های مالی و تسلیحاتی حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی تهاجمی‌تر شده و قدرت می‌گرفتند، ایده تشکیل نهاد نظامی مردمی برای کمک به نیروهای مسلح سوریه شکل گرفت و بی‌شک نقش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به‌عنوان فرمانده میدانی که از نزدیک، شاهد کاستی‌ها و نیازها بود، در کنار سایر فرماندهان در این امر غیرقابل کتمان است.

نیروهای مردمی برای حفظ امنیت در سوریه در قالب کمیته‌های دفاع مردمی شکل گرفت و این نیروها نقش بسیار مهمی در تحقق امنیت و ثبات در خیلی از مناطق این کشور داشتند چه مناطقی که آلوده به تروریسم نبود و چه مناطقی که به اشغال تروریست‌ها درآمده بود و بعد از مجاهدت‌های فراوان نیروهای ارتش سوریه و متحدان آن آزادشده بودند. 

وجود این نیروها در کنار ارتش و واگذاری امنیت مناطق پشت جبهه به این نیروها که متناسب با جمعیت این مناطق از نظر ترکیب قومی و دینی از بین اهالی همین مناطق به‌صورت داوطلبانه انتخاب می‌شدند، باعث شد، نیروهای سوریه خیالشان از پشت جبهه راحت شده و تمامی توان نظامی، تسلیحاتی و انسانی خود را بر خط مقدم جبهه متمرکز کند و برآیند آن، شروع پیشروی‌های میدانی آن‌ها، آنهم بعد چند سال عقب‌نشینی و واگذاری مناطق به دشمن بود.

نفس این امر نیز در یمن و عراق اتفاق افتاد؛ یمنی‌ها خود کمیته‌های مردمی را با الگوبرداری از نیروهای مردمی ایران و سوریه تشکیل دادند و در کنار نیروهای مسلح یمن که بازمانده از نظام سابق بود و بطور طبیعی در بین آنها اختلاف نظراتی در برخی مسائل پیدا می‌شود. 

در عین حفظ انسجام داخلی، نبرد را در جبهه‌ها با دشمن متجاوز که از هر نظر مجهز و توانمند بود، پیش بردند و نتیجه آن تثبیت انقلاب مردمی و دستاوردهای آن در یمن شد که همان حضور مردم در عرصه‌های مختلف بود.

بااین‌حال، عراق در مقایسه با یمن به دلیل همجواری با ایران و وجود مشترکات دینی، فرهنگی و تاریخی زیاد و با توجه به بحرانی‌تر بودن شرایط این کشور در سایه ظهور گروه تروریستی قدرتمند و تهاجمی وضعیت متفاوتی داشت و هرگونه تعلل و تأخیر در مقابله با داعش، عرصه را برای کار تنگ‌تر و شرایط را سخت‌تر می‌کرد و بیم آن می‌رفت که با سقوط کامل عراق، نام این کشور برای همیشه از روی نقشه حذف شده و به‌جای آن دولت تروریستی با نام «دولت اسلامی در عراق و شام» تشکیل شود که اتفاقاً جدیت بیشتری در مقایسه با دولتمردان آن روز و امروز عراق برای حکومت داشتند.

فروپاشی ارتش عراق بعد از حمله آمریکا به این کشور که عمداً از سوی متجاوزان هدفمندانه پیگیری شده بود، باعث شد داعش سال ۲۰۱۴ با تعداد قلیلی عناصر خود در مدت کوتاهی بخش‌های بزرگی را به اشغال درآورد و به نزدیکی شهرهای مهم اربیل و بغداد رسید. اینجا بود که ایران با احساس خطر جدی و با این اصل که امنیت همسایه امنیت من و امنیت من امنیت همسایه است، ورود کرد و با نقش‌آفرینی سردار سلیمانی در پایه‌گذاری و تشکیل بسیج مردمی (الحشد الشعبی) که با فتوای آیت‌الله سیستانی مبنی بر جهاد کفایی در برابر تروریسم زمینه آن ایجاد شده بود، ایده و راهبرد «امنیت باید داخلی و به دست خود محقق شود»، خطر بزرگ داعش دفع شد.

سردار شهید با تجربه سال‌های متمادی و اشراف کامل بر منطقه و ملزومات و شرایط آن، به کشور بحران‌زده عراق در بازیابی امنیت آن کمک کرد، حضور میدانی او در جبهه‌ها و حتی خط مقدم و ارتباط و تماس‌های فیزیکی از نزدیک در این امر بسیار تأثیرگذار بود و باعث شد بسیج مردمی به‌سرعت متناسب با نیاز مناطق تشکیل شود؛ لذا بعد از آن بود که بسیج مردمی برخی با تبلیغات سوء سعی در فرقه‌ای نشان دادن آن و وابستگی آن به جریان خاصی نشان دهند، تحت عنوان‌هایی مانند بسیج ترکمن‌ها، بسیج مسیحیان و بسیج ایزدی‌ها و حتی بسیج کردها شکل بگیرد.

همه این اقدامات در راستای این شعار و هدف بود که امنیت و آرامش باید از سوی کسانیکه متعلق به آن منطقه و جغرافیا هستند، محقق شود و این ایده و تحقق عملی آن در عراق درست برعکس نقشه آمریکا در این کشور بود؛ چراکه با تضعیف نیروهای مسلح، تحقق امنیت و آرامش را به حضور خود و ادامه اشغالگری‌شان در این کشور عربی گره‌ زده بودند ولی موفقیت‌های الحشد الشعبی با تأکید بر هدف مشترک فارغ از هر رنگ و زبان و آیین، همه اقدامات و رؤیاهای آن‌ها را نقش بر آب کرد؛ چراکه آنتی‌تز قوی در برابر تز آمریکایی‌ها در عراق بود.

آمریکایی‌هایی هم‌اکنون نیز با همین ایدئولوژی در حال دوشیدن کشورهای عربی خلیج‌فارس با کمک دیو سازی از ایران و ایران‌هراسی است؛ فارغ از اینکه امنیت همان‌گونه که گفتمان منطقه‌ای ایران بر آن تأکید دارد، نه خریدنی است و نه قابل‌مذاکره و چانه‌زنی بر سر آن بلکه بیش از هر چیزی متکی‌به‌خود و نه غیر است.

در یک‌کلام، سردار شهید با تحقق عملی این گفتمان، مانع از تحقق اطماع و نقشه‌های آمریکا در منطقه شد و بر بطلان آنها صحه گذاشت و آنها را مجبور کرد در عراقی که روزگاری بیش از ۲۵ هزار نیرو و کارمند داشتند، به ۲ هزار و ۵۰۰ نفر برساند و بطور قطع این تعداد نیز در سال‌های آتی کمتر خواهد شد لذا طبیعی است که آمریکا برای نجات خود و گفتمان‌های تحمیلی غلط، آنجا که توان مقابله فکری و عملی ندارد، به دنبال حذف فیزیکی مجریان گفتمان ضد گفتمان خود شوند ولی غافل از اینکه این گفتمان و راهبرد معلول امروز و منحصر در یک فرد یا چند شخص نیست بلکه برآیند یک انقلاب و یک جریان تاریخی در منطقه ایران است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha