بی صدا حلزون، نامی است که کنجکاوی کافی را برای ترغیب مخاطب به تماشای یک فیلم متفاوت اجتماعی بر میانگیزد. باید پذیرفت که همراه کردن مخاطب در تماشای فیلمی با مضمون زندگی ناشنوایان آن هم در واسط (مدیوم) سینما کار دشواری است که بهرنگ دزفولی زاده، به عنوان اولین تجربه بلند سینمایی با نمره قبولی از عهده آن برآمده و مخاطب در پی باز شدن گره فیلمنامه تا لحظه موعود همراه روایت است.
در گام مضمون، فیلم نگاه عمیق و قابل ستایشی دارد، فیلمساز به سراغ بخشی از انسانها در یک جامعه رفته که به دلیل کم توانی و یا ناتوانی در شنوایی با شرایط سختی دست و پنجه نرم میکنند. تلفیق این محدودیتها با دشواریهای بیشتری مانند شرایط پیچیده شغلی و همچنین عدم درک متقابل در زندگی مشترک نهایتأ به خلق یک شخصیت زنِ قهرمان (پرتاگونیست) کم شنوا منتهی میشود که نشان از دغدغههای اجتماعی فیلمساز دارد.
فیلمنامه فیلم نوشته محمدرضا رهگذر، خبر از طرح موضوعی جدید برای ساخت یک فیلم در برههای از زمان میدهد که بسیاری از آثار اجتماعی در این سالها رونوشتهای درجه چندمی از چند فیلم خوب و فیلمسازان مولف سینمای ایران بوده، اما در بی صدا حلزون نویسنده با طرح موضوعی متفاوت زاویه دید خود را به سمت اقلیتی از جامعه معطوف میکند بدون اینکه هراسی از گیشه یا علاقه مخاطب به ایجاد خرده پیرنگهای بی فرجام داشته باشد.
علیرغم نگاه قابل تقدیر فیلمنامه و فیلمساز در خلق بی صدا حلزون، پرسش بزرگ در چگونگی روایت است، به نظر میرسد با وجود پیروی روایت در خلق سرانجامی برای پیرنگ اصلی فیلم مخاطب درگیری کافی با جزئیات و مشکلات درونی این شخصیتها پیدا نمیکنند و عملا دو شخصیت صاحب آتلیه با بازی مهران احمدی و همسرناشنوا با بازی محسن کیایی تا حدی سطحی باقی میمانند و قوام کافی را در همراه ساختن مخاطب با بحران درونی و ذهنی خود ارائه نمیدهند.
در باب کارگردانی اما بی صدا حلزون تجربه قابل قبولی برای یک فیلمساز اول است، بهرنگ دزفولی زاده با سالها سابقه در عکاسی حرفهای به خصوص عکاسی پشت صحنه سینما و ساخت چند فیلم کوتاه تمام تجربه خود را برای قصه گویی بصری در ابعاد بزرگتر به کار گرفته که نقطه عطف آن در ارائه بازی واقع بینانه هر دو بازیگر و بازنمایی دو شخصیت ناشنوا آشکار است.
هرچند که تکنیک کارگردانی و تحقیق فیلمساز در زندگی افراد ناشنوا و کم شنوا تاثیر بسیاری در بازنمایی واقع بینانه شخصیتها در این فیلم دارد، نمی توانیم از نقطه قوت فیلم که بازی توانمند هانیه توسلی است بگذریم. بی شک او در شکل دهی به این شخصیت روی لبه تیغ راه میرود چرا که با اندکی زیاده روی یا کم کاری شخصیتی کاملا غیر واقعی به مخاطب القا میشود اما هانیه توسلی به خوبی این شخصیت را زندگی کرده است.
همچنین علیرغم تجربه فیلمساز در مقام عکاس طی سالیان گذشته خبری از قابهای زیبا یا به اصطلاح سکانسهای قاب عکسی در این فیلم نیست، به نظر می رسد کارگردان به فراخور آشفتگی زندگی این شخصیت تعمدا قصد ندارد که توان خود در ارائه قابهای زیبا را به رخ بکشد و از هرگونه تغییر مسیر دوربین خود به سوی سانتیمانتالیزم پرهیز میکند.
در مجموع بی صدا حلزون یک فیلم انسان گرا با دغدغههای عمیق است که از منظر روایت بیشتر در قالب فیلمهای تلویزیونی باقی میماند که البته نقطه شروع خوبی برای معرفی یک فیلمساز جوان به سینمای ایران است.
نظر شما