به گزارش ایرنا، بیست و سوم بهمنماه در تاریخ استان ایلام یک روز تاریخی به شماری میرود، روزی که رژیم بعث عراق در آن یکی از جنایات جنگی را رقم زد؛ جنایتی که نمونه آن در دنیای ورزش کمتر دیده میشود. سال ۱۳۶۵ و در آن روز در حالی مسابقه دوستانه بین تیمهای منتخب فوتبال چوار و منتخب جوانان ایلام برگزار میشد که هواپیمای عراقی زمین فوتبال را بمباران کرد و منجر به شهادت ۱۵ نفر و مجروحیت دهها فوتبالیست و تماشاگر شد. این بازی در ساعت ۱۴:۳۰ دقیقه شروع شد و حدود ساعت ۱۵:۴۵ دقیقه به خاک و خون کشیده شد.
روز شنبه بیست و سوم سال ۱۴۰۰ و همزمان با ۳۵ سالگی آن حادثه در همان ساعت (۱۵:۴۰)، گروه ورزش ایرنا، میزبان شماری از بازماندگان این حادثه بود. در این نشست علیرضا عباسی (برادر شهید علی عباسی)، مصطفی نعمتی عضو تیم منتخب جوانان ایلام و زننده آخرین کرنر بازی، پدر شهید عبدالرزاق مهدیه از تیم منتخب جوانان ایلام، علی قیطاسی (علی پروین چوار) از تیم منتخب چوار، محمدرضا رضایتی برادر داور مسابقه، فرشاد پورنوروز و علیرضا مداحی از تیم منتخب جوانان ایلام و حجت هاشمبیگی رییس هیات مدیره باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای چوار ۶۵ ایلام حضور داشتند.
حاضران در این نشست خبری با اشاره به تاکید مقام معظم رهبری در بازنمایی ابعاد مختلف حادثه زمین فوتبال چوار اعلام کردند: این یک جنایت بزرگ بود که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران توسط رژیم جنایتکار بعث به ثبت رسید که موجب شهادت جوانانی شد که در اوج جنگ و مشکلات آن دوره برای ایجاد روحیه نشاط و همدلی فوتبال بازی میکردند.
متن کامل این نشست خبری در زیر آمده است؛
نعمتی: داستان زمین فوتبال چوار کهنه نمیشود
مصطفی نعمتی عضو تیم منتخب جوانان ایلام در این نشست گفت: نفرات تیم منتخب جوانان ایلام برای حضور در مسابقات قهرمانی کشور در مشهد مشخص شده بود اما به خاطر بمباران و جنگ، مردم در خارج از شهر بودند و ما نیز به دلیل بمباران در خارج از ایلام بودیم. تمرینات تیم در زمینهای خاکی در روستاها و با مربیگری آقای گهرسودی برگزار میشد. به دلیل نامناسب بودن زمینهای فوتبال در روستاها، مقرر شد تا در چوار تمرین کنیم. بخش چوار در آن زمان امکانات خوبی داشت و شهید «حسین هزاوه» بخشدار این منطقه زمین را آماده کرده بود و تیم منتخب را تشکیل داد و پیشنهاد این دیدار از سوی آن شهید بزرگوار بود که به مناسبت ۲۲ بهمن برگزار شود. او موسس تیم خیبرخرم آباد بود.
وی ادامه داد: زمین چوار بیرون از محیط شهری و خاکی بود و قرار بود بازی در آن انجام شود اما متاسفانه اتفاقی در دقیقه ۵۵ رخ داد که در نهایت به تراژدی تبدیل شد. شکل و شمایل آن زمین کاملا عوض شده و اکنون تبدیل به چمن مصنوعی شده است. برای بیان مظلومیت این حادثه باید تمام ساختار آن واقعه حفظ میشد. در آن روز خبری از رسانهها نبود تا عکسی از آن جنایت ثبت کند. در آن حادثه ۱۵ شهید و دهها جانباز و مجروح دادیم. مسابقه در ساعت حدود ۱۴:۳۰ دقیقه شروع شد و در ابتدای نیمه دوم شاهد حضور هواپیمای شناسایی بودیم که با توجه به تکرار بمبارانها میدانستیم اتفاقی رخ نخواهد داد اما به یکباره همه چیز تغییر کرد و مجبور به پناه گرفتن شدیم.
نعمتی بیان داشتک بمباران در دقیقه ۵۵ بازی آغاز شد. بازیکنان تیم منتخب جوانان ایلام برای زدن کرنر در هجده قدم چوار جمع شده بودند. به آسمان نگاه کردم که پنج شئی سیاه دیده شد و به یکباره همه جا تاریک شد. چیزی دیده نمیشد و تا چند دقیقه متوجه چیزی نبودم. دوستانم را دیدم که زخمی یا شهید شده بودند. بمب به صورت دقیق بر روی زمین ریخته شد و یکی از بمبها دقیقا به محوطه هجده قدم چوار فرو آمد که باعث شهادت بسیاری از جوانان شد. بمباران کاملا عمدی بود. دید خلبان در زمان بمباران کامل بود و او در ارتفاع پایین پرواز کرد و تجمع بازیکنان را در هجده قدم تیم منتخب چوار دید. شیوه آمدن هواپیمای عراقی و بمباران آن نشان از آن دارد که این اتفاق برنامهریزی شده بود و احتمال دارد منافقین در گرا دادن به عراقیها نقش داشته باشند. چند روز قبل شهید هزاوه که از پاسداران بود متوجه چند نفوذی شدند و حتی رد آنان تا مناطق گرمسیری ایلام (مرز) گرفته بود اما نتوانستند به آنان دست پیدا کنند. بمبهایی که در این حادثه استفاده شد بسیار خطرناک و سوزنده بود و همه جا را سیاه کرد.
حادثه چوار هیچگاه کهنه نخواهد شد بلکه نشانی از یک جنایت جنگی در ورزش به شمار میرود. بمب بعد از رسیدن به زمین به صورت چتری منفجر و در نهایت موجب پرپر شدن جوانان شد.
قیطاسی: فقط خواب رفیقانم را میدیدم
علی قیطاسی عضو تیم منتخب چوار نیز در این نشست با بیان اینکه شنیدن خاطرات زمین چوار برای وی بعد از ۳۵ سال هنوز تازگی دارد گفت: تمام مطالبی که دوستان درباره من و شهدا مطرح کردند، برایم جالب است. چرا که من مدتها بعد از آن بمباران در کما بودم و بسیاری فکر کردند که شهید شدم. کسی باور نداشت که زنده باشم و حتی نخستین پزشکی که مرا جراحی کرد و بعد از مدتها فهمید زنده هستم تعجب کرده بود و ۱۰ کیلومتر پای پیاده خودش را به خانه ما رساند. تا نزدیک سه ماه از سرنوشت دوستانم خبر نداشتم و تنها خواب آنان را میدیدم. در بیمارستان شریعتی و بقیهالله بستری بودم تا در نهایت پزشکان توانستند من را درمان کنند اما آثار آن بمباران هنوز در بدنم وجود دارد.
او که به «علی پروین» چوار معروف بود درباره این لقب گفت: ۱۸ ساله بودم و در وسط زمین بازی میکردم و شوتزن بودم، اما حادثه چوار فوتبال را به کامم تلخ کرد. خلبانی عراقی از روی حسادت بمب را بر زمین فوتبال ریخت چون مردم ما با وجود جنگ روحیه خوبی داشتند و این رمز پیروزی ایران بود. صدامیان انتقام شکست در جبههها را با بمباران جبران میکردند. هنور و بعد از گذشت بیش از سه دهه زمانی که از نحوه شهادت دوستانم مطلبی میشنوم جگرم کباب میشود. من هیچ چیزی از بمباران به یاد ندارم و تنها خاطرم مربوط به پیش از بازی و تا دقیقه ۵۵ است.
قیطاسی بیان داشت: قدمگاه شهدا همیشه مقدس است اما اگر کسی از نزدیک زمین فوتبال چوار را ببیند متوجه خواهد شد این زمین شرایط مناسبی ندارد باید جای پر کشیدن جوانان ایلامی در میدان فوتبال تبدیل به بخشی از اهداف اردوهای راهیان نور تبدیل شود.
رضایتی: خلبان هواپیما هلندی بود
محمدرضا رضایتی برادر داور آن مسابقه نیز گفت: نوع بمباران و شیوه گرا دادن به هواپیمای عراقی نشان از آن دارد که نفوذیها در این جریان نقش داشتند. همچنان که دوستان گفتند شهید هزاوه متوجه نفوذی شده و ۲ نفر از منافقین منطقه را شناسایی و البته بعدا فرار کرده بودند. اینکه گفته میشود خلبان برای بمباران کرمانشاه رفته اما موفق نشده درست نیست. بمباران از ارتفاع کم بود و توسط خلبان استیجاری انجام شد. او هلندی بود و اکنون در فرانسه راننده تاکسی است. اگر بمباران چوار در کشور دیگر بود اکنون خبر آن گوش مردم را کَر میکرد.
وی تصریح کرد: فوتبال نماد دوستی است. زمین فوتبال محیطش مشخص است و ۲۳ نفر در آن حضور داشتند. شیوه ریزش بمبها بر روی زمین فوتبال نشان میدهد کاملا عمدی بود. در سال ۱۳۶۵ ما در بن بست رسانهای بودیم که نتوانستیم به درستی پیام خود را به جهانیان برسانیم. تاکید آیتالله رییسی رییس جمهور مردمی کشورمان بر این است که این حادثه باید در بُعد رسانهای تقویت شود و رسانههای رسمی کشور میتوانند در جهانی کردن آن نقش مهمی داشته باشند. نباید واقعه چوار به راحتی فراموش شود تا کنون با دست خالی تلاشهای زیادی انجام شده است و این تلاشها در آستانه به ثمر نشستن است.
رضایتی درباره شدت بمباران زمین فوتبال چوار تصریح کرد: شدت انفجار بمبها در حدی بود که شناسایی بازیکنان ۲ تیم سخت شد و بعد از ۴۸ ساعت تنها توسط مادران یا خانواده آنان شناسایی شد. بسیاری از شهدا در میدان سر نداشتند.
هاشم بیگی: اینفانتینو جانباز چواری را بغل کرد
حجت هاشمبیگی رییس هیات مدیره باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای چوار ۶۵ ایلام نیز در این نشست گفت: سال ۱۳۸۶ برای نخستین بار تصمیم گرفتم که واقعیت زمین خاکی چوار را به مردم ایلام و ایران انتقال دهم. زمانی که به مدیرکل یکی ادارات ایلام رجوع کردم هیچ اطلاعاتی به جز یک عکس نداشت و با بیان اینکه سالها از آن واقعه میگذرد به نوعی من را ناامید کرد. در زمان بمباران هفت سال داشتم و این موجب شده بود تا حوادث آن همچنان در ذهنم باشد. حتی در مدرسه کاغذ دیواریها را با این موضوع طراحی کردم و در دانشگاه اصفهان نیز یک نشریه بود که مطالبی در آن چاپ کردم. تصمیم من برای زنده نگه داشتن این حادثه جدی بود و بعد از ۱۴ سال، اکنون تلاشهای من و سایر دوستان بُعد ملی پیدا کرده است. البته در این راه سختیهای زیادی متحمل شدیم و حتی با نامهربانی و ناملایمتیهایی هم مواجه بودیم. مقام معظم رهبری در دیدار با دستاندرکاران کنگره سه هزار شهید ایلامی هوشمندانه به این حادثه اشاره کردند. وقتی که میبینم مقام معظم رهبری دستور رسیدگی به این موضوع و بیان ابعاد مختلف آن حادثه را دادند نه تنها از کارم پشیمان نیستم بلکه احساس میکنم دنیای جدیدی پیش روی من و سایر دوستان باز شده است.
هاشم بیگی با بیان اینکه شهدا از بستگان و همشهریانم بودند، خاطر نشان کرد: من کارم را به خاطر رابطه سببی و نسبی انجام ندادم بلکه کارم دلی بود. برای رساندن پیام شهدای چوار از تلاش دست برنداشتم. هیچ نهادی به ما در این زمینه کمک نکرد؛ با این کار پای پیشکسوتانی مانند محمدرضا مهدوی، فرشاد پیوس، محمد نوازی، پرویز برومند، بهروز رهبریفرد و محمدرضا حیدریان به چوار باز شد. حتی همایون بهزادی به چوار آمد و این آغاز راه بود. در تهران هم کار ما راحت نبود و حتی برای دیدن سپ بلاتر نیز ترفند خاصی به کار گفتم تا به او نزدیک شوم. مجله ترجمه شده با لگوی فیفا را به او دادم و او نیز با دیدن این لگو جزوه را گرفت و این آغاز راه مکاتبات بود.
وی ادامه داد: با کمک «محمدرضا ساکت» توانستیم «جیووانی اینفانتینو» را ملاقات کنیم. در آن دیدار برای اینفانتینو حادثه چوار را توضیح دادم و او سراپا گوش بود. علی قیطاسی را که معرفی کردم، وی را بغل کرد. بعد از آن ملاقات، ما فکر کردیم نمادین بود اما بعد از مراسم فدراسیون فوتبال، رییس فیفا ما را فراخواند و به گرمی ما را پذیرفت. من پیراهن باشگاه، عکس شهدا و جزوه حاوی این حادثه را به «مارکو فان باستن» و اینفانتینو دادم و این آغازی بر کار جهانی شدن ما بود. بعد از آن نیز برنامه حضور در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه در دستور کار قرار گرفت و سختیهای زیادی را برای تامین هزینه تحمل کردیم ولی در نهایت توانستیم در این تورنمنت حضور پیدا کنیم.
پورنوروز: نام من به عنوان اولین شهید اعلام شد
«فرشاد پورنوروز» یکی از اعضای تیم جوانان ایلام بود که در نشست خبری ایرنا حضور داشت. وی گفت: یادآوری آن خاطرات هم تلخ است و هم شیرین؛ حدود ۱۱۰ روز به خاطر جراحت آن بمباران در بستر بودم البته نام من به عنوان اولین شهید ثبت شده بود زیرا به دلیل جراحت شدید پا، زودتر به ایلام اعزام شده بودم و توسط یک پزشک به نام دکتر سینک جراحی شدم. قسمت من شهادت نبود.
وی ادامه داد: در آن روز شهیدان مهدیه و رضایتی، میهمان من بودند. زمانی که پدر و مادرم به سردخانه میروند با نام من، به عنوان شهید برمیخورند و گریه و زاری میکنند. بعدها متوجه شدند که من شهید نشدم. عمل من از ساعت ۱۰ تا ۸ شب ادامه داشت و بعد از ۱۲ روز مرخص شدم. اکنون نیز انتظاری نداریم و تنها به دنبال شناساندن این حادثه به جهانیان هستیم.
مداحی: خلبان هواپیما کاملا معلوم بود
علیرضا مداحی عضو تیم جوانان ایلام نیز خاطر نشان کرد: بعد از مسابقات باشگاههای ایلام، تیمی جوانان استان برای حضور در مسابقات قهرمانی کشور در مشهد انتخاب شد. بمباران در آن زمان مانع انجام تمرینات بود. ما در جنگلهای بلوط در سیاه چادر زندگی میکردیم که با چوار سه کیلومتر فاصله داشت. قرار بود که ۲۸ بهمن به مشهد برویم اما ۲۳ بهمن به این حادثه روبرو شدیم. تیم ایلام ۲ بر یک جلو بود و قرار بود کرنر را بر روی دروازه چوار ارسال کنیم. من عقبتر بودم و زمانی هواپیما از «تنگ حمام» (منطقهای در ایلام) بالا آمد متوجه شدم و به سمت دیگر زمین رفتم.
مداحی ادامه داد: ارتفاع بسیار کم بود و خلبان کاملا مشخص بود. من فریاد زدم فرار کنید. در حین فرار بودم که متوجه پسر شهید حسین هزاوه (علی) شدم که او را با خودم به سمت دیگر بردم و در نقطهای دراز کشیدم و بچه را بغل کردم. او را نشناختم اما نجاتش دادم. صدای انفجار مهیب بود و موجب موج گرفتگی شد. دود و بوی گوگرد و گرد و خاک همه جا را پوشانده بود. هواپیما که از عراق آمد بعد از بمباران در نزدیکی کوه اسماعیلخان دور زد و به عراق برگشت. بعد از آن به زمین برگشتم و جسدهایی را دیدم که تصور آن سخت بود و نمیتوانم به راحتی آن را بیان کنم. مردم در آن روز با هر وسیلهای خود را به زمین خاکی فوتبال رساندند.
وی عنوان کرد: پیش از بازی داور مسابقه لباسی از من گرفت و بعد از بمباران من تکههایی از این لباس را دیدم. بعد از چند دقیقه بیهوش شدم. یکی از آشنایان من را به خانه رساند. تا ۴۸ ساعت هیچکس را نشناختم و بعد از آن توانستم خانواده خودم را بیاد آورم. من در زیر چادرهای عشایری و آورگان درمان شدم.
وی با گلایه از مسوولان ایلامی در نامگذاری معابر این استان گفت: در ایلام هیچ جایی به نام شهدای چوار نیست و در ایلام سالن ورزشی ساختند و نام آن عدالت شد. آیا عدالت این نیست که نام جوانان پرپر شده بر روی آن نهاده شود؟
نظر شما