در ادامه این یادداشت که در ۲۵ بهمن به قلم امیرحسین ثابتی پژوهشگر سیاسی، منتشر شده است، میخوانیم: چهار سال قبل جان بولتون مشاور وقت رئیس جمهور امریکا رسماً اعلام کرد که «ایرانیها نمیتوانند ۴۰ سالگی انقلاب خود را جشن بگیرند.» منظور او واضح بود. بولتون اعتقاد داشت که کار جمهوری اسلامی ایران تمام است و بعد از تحریمهای فلجکننده امریکا علیه ایران که در دوره اوباما آغاز شد، این بار فشار حداکثری ترامپ کار جمهوری اسلامی ایران را تمام خواهد کرد.
این فقط نظر شخصی بولتون نبود، آرشیو رسانههای غربی در همین چند سال گذشته نشان میدهد که این گزاره «باور» بسیاری از غربیها درباره سرنوشت جمهوری اسلامی ایران بود که این بار دیگر کار تمام است و تحریمهای فلجکننده و فشارهای حداکثری علیه ایران -از اوباما تا ترامپ- باعث فروپاشی جمهوری اسلامی خواهد شد. آنها به قدری به این گزاره مطمئن بودند که حتی از بیان آن در رسانهها نیز ابایی نداشتند.
فشارهای امریکا در دهه اخیر باعث مشکلات مالی و معیشتی متعددی برای مردم ایران شد اما امریکاییها را به هدف اصلیشان نرساند. هدف اصلی آنها همانطور که بارها و بارها نیز توسط مقامات امریکایی اعلام شده است «فروپاشی جمهوری اسلامی ایران» بود. هرچند برخی از امریکاییها یک پله پایینتر از فروپاشی جمهوری اسلامی، «تغییر رفتار ایران» را نیز از اهداف اصلی تحریمها بیان میکردند و سوگمندانه باید گفت که در دولت قبل در عرصه هستهای تا حدی این اتفاق رخ داد اما امروز در پایان سال ۱۴۰۰ در این عرصه نیز ورق به نفع ایران برگشته و ایران در عرصه هستهای نیز مسیری را طی میکند که خواست امریکاییها نقطه مقابل آن است و دیگر خبری از تغییر رفتار ایران نیست.
پس از تجربه تلخ برجام که منجر به تضعیف توانمندیها و زیرساختهای هستهای ایران و همزمان افزایش تحریمها علیه ایران شد، امروز ایران در مسیر جدیدی پا گذاشته است. گذشت زمان به نفع ایران است و سانتریفیوژها و مواد غنی شده ایران روز به روز افزایش مییابد اما در مقابل، امریکاییها عملاً ابزار بیشتری برای اعمال تحریم و فشار علیه جمهوری اسلامی ایران ندارند. این نه ادعای مخالفان امریکا یا مقامات رسمی جمهوری اسلامی ایران بلکه اعتراف صریح و تاریخی مقامات امریکایی است. از جمله ند پرایس سخنگوی کاخ سفید که حدود دو هفته قبل در نشست خبری خویش اعلام کرد: «واقعیت این است که دولت قبلی واشنگتن برای ما مجموعهای از گزینههای وحشتناک باقی گذاشت. کارزار فشار حداکثری (علیه ایران) یک شکست مفتضحانه بود و هرآنچه در آن وعده داده شده بود، خلافش اتفاق افتاد.»
این البته تنها اعتراف امریکاییها نسبت به بی نتیجه بودن فشار حداکثری علیه ایران نیست. دقیقاً چند روز پس از سخنان سخنگوی کاخ سفید، کریس مورفی سناتور امریکایی نیز درتوئیتی اعلام کرد: «ایالات متحده از تحریمهای فشار حداکثری علیه ایران چیزی به دست نیاورد. در حقیقت همه چیز بدتر شد.»
چرا امریکاییها صراحتاً اعلام میکنند که در پروژههای تحریمها و فشارهای حداکثری علیه ایران شکست خوردهاند؟ پاسخ روشن است. علیرغم گذشت یک دهه از تحریمهای فلجکننده اوباما و پس از آن فشار حداکثری ترامپ علیه ایران، جمهوری اسلامی فرو نپاشید و اصلیترین هدف امریکاییها محقق نشد. اما علاوه بر آن، در خردادماه ۱۴۰۰ اتفاق مهمی رخ داد که حتی اهداف فرعیتر امریکاییها مثل «تغییر رفتار ایران» نیز به نتیجه نرسید. زیرا تا قبل از انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم در ایران، بخشی از اندیشکدهها و جامعه نخبگانی امریکاییها بسیار امیدوار بودند که در انتخابات ۱۴۰۰ ایران، همچنان جریان سیاسی نزدیک به دولت روحانی پیروز انتخابات شود تا از طریق مذاکره و همزمان فشار حداکثری، زمینه امتیازگیری از ایران فراهم باشد. در واقع امریکاییها آماده بودند تا بتوانند با تحمیل برجام ۲، برجام ۳ و... پروژه «تغییر رفتار ایران» را ادامه دهند و اگر با برجام ۱ این اتفاق در حوزه صنعت هستهای رخ داد، با برجامهای بعدی این اتفاق را در سایر حوزهها مانند توان نظامی و دفاعی ایران، رفتار منطقهای ایران و... پیگیری کنند اما عدم استقبال مردم ایران از چهرههای منتسب به جریان غربگرا در انتخابات و رأی بالای آیتالله رئیسی نشان داد که اراده مردم اینبار بر طی مسیر دیگری است.
اما چه اتفاقاتی در شش ماه گذشته و دوره آغاز به کار دولت جدید رخ داده که باعث شده تا امریکاییها به صراحت اعلام کنند کمپین فشار حداکثری علیه ایران با یک شکست مفتضحانه روبهرو شده؟
اول آنکه دیگر در میان دولتمردان ایران سخنی از اشتیاق برای پذیرش برجام ۲ و ۳ نیست و مهمتر از آن اینکه در عمل نیز اداره کشور به برجام گره نخورده است. در ماههای گذشته ایران توانست معضل واردات واکسن به کشور را که تا همین چند ماه پیش به برجام و FATF گره زده میشد حل کند، همزمان بدون برجام و FATF به عضویت سازمان همکاری شانگهای درآید و فروش نفت خود را نیز به عدد قابل توجه نزدیک به یک و نیم میلیون بشکه در روز برساند. در واقع در شرایطی که امریکاییها اعلام کرده بودند فروش نفت ایران را به صفر خواهند رساند اما ایران امروز نه تنها نزدیک به یک و نیم میلیون بشکه نفت خویش را «به قیمت روز» میفروشد، بلکه پول آن را نیز وارد کشور میکند و به گفته سعید جلیلی نماینده رهبر انقلاب در شورای عالی امنیت ملی کارمزد بسیار کمتری در مقایسه با دورهای که برجام اجرا میشد، میپردازد. همزمان اجرای سند همکاری ۲۵ ساله با چین، سفر موفق رئیس جمهور به روسیه و انعقاد برخی تفاهمهای اقتصادی- تجاری و آغاز عملیات اجرایی ۴۸ پروژه بزرگ صنعتی در کشور به ارزش ۵۰۰ هزار میلیارد تومان نشان از آن دارد که نه تنها فروپاشی جمهوری اسلامی در اثر تحریمهای امریکا یک خیالبافی بود، بلکه تغییر رفتار ایران در اثر فشارهای حداکثری دیگر گزینه در دسترسی برای امریکاییها نخواهد بود.
مجموع این موفقیتها به خوبی آشکار میکند که چرا امروز امریکاییها بیش از هر زمان دیگری بر شکست پروژه تحریمهای حداکثری معترف هستند و از سوی دیگر بر تعیین زمان و ضربالاجل برای به نتیجه رسیدن مذاکرات هستهای پافشاری میکنند. زیرا آنچه با گذشت زمان در حال رخ دادن است، پیشرفت برنامه هستهای ایران و کم اثر شدن تحریمهای امریکاست و اساساً نقطه پایان تحریمهای امریکا نه با مذاکره و توافق بلکه با کماثر شدن آنها در عرصه واقعیت است. این نکتهای بسیار مهم و راهبردی است که ریچارد نفیو طراح تحریمهای علیه ایران در دولت اوباما در گفتوگو با بی بی سی در ژوئن ۲۰۱۹ نسبت به آن هشدار داده بود که اساساً دیگر جایی برای تحریم بیشتر علیه ایران وجود ندارد چون تمام تحریمهای مؤثر علیه ایران تا امروز اجرا شده است: «تحریمهایی که امروز (در دولت ترامپ) علیه ایران اعمال میشود تحریمهایی هستند که در گذشته (در دولت اوباما) هم اعمال شده بودند و این نکته خاصی را درباره دولت ترامپ میرساند و اینکه بیش از این نهادها و شرکتها و افرادی نیستند که بتوان آنها را تحریم کرد. اصلاً دیگر جایی نمانده که در ایران تحریم نشده باشد.»
با این اوصاف بدیهی است که امریکاییها دیگر امکانی برای اعمال فشار بیشتر و تحریمهای حداکثری علیه ایران ندارند زیرا هر آنچه را تاکنون میتوانستند، انجام دادند. این یک واقعیت راهبردی است که اگر امروز امریکاییها میتوانستند فشار و تحریم بیشتری علیه ایران اعمال کنند حتماً این کار را میکردند کمااینکه مجموع تحریمهایی که آنها تا به امروز علیه ایران انجام دادهاند بیشتر از مجموع تحریمهایی بوده که تاکنون علیه روسیه، ترکیه، سوریه، عراق، کره شمالی، ونزوئلا و چند کشور دیگر اعمال کردهاند. این اعتراف بسیاری از امریکاییها از جمله ریچارد نفیو است که «در طول تاریخ هیچ کشوری مانند ایران این حجم از تحریم و فشار را به خود ندیده است» و حتی کشوری مثل سوریه که در سالهای گذشته بارها و بارها خاک آن مورد تعرض گروههای تکفیری و کشورهای غربی قرار گرفت نیز هیچگاه «بانک مرکزی»اش مورد تحریم قرار نگرفت.
آینده چگونه خواهد بود؟ بی تردید غرب و بخصوص امریکاییها تحت هیچ شرایطی حاضر نیستند در جنگ اقتصادی تمام عیار علیه ملت ایران، از تحریمها که ابزار اصلی و سلاح آنها در این جنگ است دست بکشند و چنین امتیازی را با مذاکره به هیچ کشوری از جمله ایران نخواهند داد، بلکه تنها زمانی عقبنشینی خواهند کرد که به «ادامه بی اثر شدن تحریمها» مطمئن شوند. روندی که به نظر میرسد آغاز شده و انشاءلله با ادامه مقاومت ملت ایران ثمرات آن روشن خواهد شد. در این میان مسئولان نیز طبیعتاً باید با اصرار و پافشاری بر حفاظت از منافع ملی، ثمره مقاومت ملت ایران را به بهترین نحو ممکن برداشت کنند تا در آینده امریکا مجبور به صرف نظر از ابزار تحریم و فشار شود و از کارآمدی آن برای همیشه قطع امید کند.
نظر شما