حاجعلی رزم آرا متولد ۱۰ فروردین ۱۲۸۰ شمسی در تهران مصادف با عید قربان به دنیا آمد و به همین مناسبت، پدر که از افسران تحصلیکرده قزاق بود نام حاجعلی را برای او برگزید. حاجعلی ابتدا به مکتبخانه و سپس به مدارس مختلفی از جمله دارالفنون رفت ولی سرانجام وارد مدرسه نظام مشیرالدوله و کار نظامی گری شد. حاجعلی در سرکوب طرفداران میرزا کوچک خان جنگلی نقش داشت. او سپس به فرانسه رفت و در رشته پیاده نظام از دانشگاه نظامی سن سیر فارغ التحصیل شد.
رزم آرا پس از بازگشت به ایران به درجه سرگردی ترفیع یافت و با نشان دادن توانایی و استعداد خود در نظامی گری به درجه سرهنگی رسید. مدتی بعد با انورالملوک هدایت خواهر صادق هدایت نویسنده ایرانی ازدواج کرد. صادق هدایت اما هیچ گاه میانه خوبی با شوهر خواهر خود نداشت.
۶ سال خدمت در درجه سرهنگی او را به درجه سرتیپی و عضویت در شورای عالی جنگ رساند. پس از تبعید رضاخان و بازنشسته شدن یاران پیر او، زمینه برای روی کار آمدن افسران جوانتر فراهم شد و رزم آرا به ریاست لشکر آمادگاه تعلیماتی ارتش رسید.
سال ۱۳۲۳ به درجه سرلشکری رسید و یک سال بعد و پس از خروج نیروهای ارتش سرخ از ایران به ریاست ستاد ارتش رسید. ۴ سال بعد شاه درجه سپهبدی را به حاجعلی اعطا کرد و او چهارمین شخصی شد که در تاریخ ایران موفق به دریافت این عنوان شد.
اما او به این درجه راضی نبود. چرا که همه شخصیت نظامی او را با رضاخان مقایسه می کردند. او با دخالت در انتخابات مجلس توانست تعدادی از طرفداران خود را روانه پارلمان کند. تیرماه ۱۳۲۹ مجلس رای به نخست وزیری رزم آرا داد و شاه که از وجود رقیبی مقتدر در کنار خود واهمه داشت به ناچار با پیشنهاد مجلس موافقت کرد.
رزم آرا درصدد بود قرارداد الحاقی نفت معروف به گس-گلشاییان را در مجلس به تصویب برساند اما مخالفت شدید نمایندگان جبهه ملی موجب پس گرفتن این لایحه شد.
محمد مصدق نماینده وقت مجلس در نطق خود علیه رزم آرا و قرارداد گس-گلشائیان چنین گفت:«خدا شاهد است اگر ما را بکشند، پارچه پارچه کنند زیر بار حکومت این جور اشخاص نمی رویم و خون می ریزیم و کشته می شویم. اگر شما نظامی هستید من از شما نظامی ترم و همین جا شما را می کشم.»
استدلال رزم آرا اما چنین بود: «ما توان فنی در اختیار گرفتن کامل صنعت نفت را نداریم و باید به افزایش سهم ایران از سود حاصل، به پنجاه درصد رضایت دهیم.»
همین موجب شد که در داخل جوی بسیار منفی علیه رزم آرا ایجاد شود و نام او به عنوان خائن به ملت سر زبان ها بیفتد. رزم آرا دشمنان بسیاری پیدا کرد؛ از فدائیان اسلام گرفته تا ملیون و حتی دربار.
ترور در مجلس ختم
۱۶ اسفند ۱۳۲۹ رزم آرا که برای شرکت در مجلس ختم آیت الله فیض به مسجدشاه رفته بود هنگام خروج، مورد اصابت چند گلوله قرار گرفته و به قتل رسید. طراح و ضارب این ترور، ظاهرا گروه فدائیان اسلام و خلیل طهماسبی بوده اند اما نصرت الله امینی رییس دفتر ویژه نخست وزیری در دوران محمد مصدق روایتی متفاوت از این ترور دارد: آنچه برایم مسلم است شاه از ترور او بدش نیامد چرا که رزم آرا قصد کودتا علیه شاه را داشت. البته به تحقیق این برای خود من هم مثل روز روشن است که رزم آرا چنین برنامه ای داشت.
آن روزها دکتر مظفر بقایی در مجلس متحصن شده بود و شروع به مبارزه شدید علیه رزم آرا کرده بود. بعد از ترور رزم آرا روزی در خانه بقایی نشسته بودیم.من آن موقع با بقایی نزدیک بودم اما بعد که ضد مصدق شد رابطه ام را با او قطع کردم. مردی که از نزدیکان رزم آرا بود هم آنجا بود و مطلبی را نقل کرد.
آن مرد اینطور گفت: رزم آرا سه شنبه ها بعدازظهر برخی از بستگان و نزدیکان را در خانه اش جمع می کرد و برای آنها میتینگ می گذاشت. اما این جلسات خیلی محرمانه بود. سه شنبه عصر من سر زده به خانه رزم آرا رفتم و دیدم مشغول سخنرانی برای آشنایانش است. چون خیلی با این آدم( رزم آرا) نزدیک بودم مرا هم دعوت کرد بنشینم. دیدم صحبت پیرامون این است که پس فردا یعنی پنج شنبه عده ای از جنوب شهر بیایند جلوی مجلس به عنوان اینکه نان و گندم و ارزاق دست مردم نیست تظاهراتی راه بیندازند. یک عده ای از کردها را هم رزم آرا آورده بود و در قسمتهایی از ارتش نگهداری می کرد. قرار بود این کردها؛ مسلح بیایند جلوی مجلس و قاطی جمعیت و به مجردی که سر و صدا می شود بریزند توی مجلس و عده ای از وکلا( نمایندگان) را بگیرند و بکشند منجمله تو( بقایی) را. بعد هم سیم های تلفن و تلگراف شهرها را قطع کنند. از آنطرف هدایتالله گیلانشاه رئیس ژاندارمری هم که از بستگان نزدیک رزم آرا بود اقداماتی کند و بعد هم شاه را دستگیر کنند.
این آدم به دکتر بقایی می گفت: من تصمیم گرفتم شما را مطلع کنم از این برنامه. اما دیدم خلاف مروت و اخلاق است که من اسراری را که در آن جلسه دانستم فاش کنم. بالاخره به نظرم آمد که روز چهارشنبه بیایم تو را به بهانه اینکه کار لازمی دارم محرمانه به خانه ام ببرم. در یک اتاق درب را رویت قفل کنم و نگذارم بیرون بیایی تا پنج شنبه بگذرد و بلایی سرت نیاید. این بود که چهارشنبه پیاده راه افتادم بیایم خانه ات. از خیابان سرچشمه که رد شدم نزدیک منزل پدر رزم آرا یکمرتبه دیدم روزنامه فروش ها فریاد میزنند فوق العاده فوق العاده، رزم آرا کشته شد. آن فوق العاده را گرفتم و چون دیدم با قتل رزم آرا دیگر موضوع منتفی می شود به خانه ام برگشتم.
انور خامه ای از سران حزب توده می گوید: اکنون پس از سالها و افشاگری های فراوان مسلم شد که رزم آرا گرداننده اصلی ترور شاه و کودتا بوده است و انگلیسی ها به دست او این برنامه را پیاده کردهاند تا یک دیکتاتوری نظامی روی کار بیاورند و جنبش مبارزه با امتیاز نفت جنوب در نطفه خفه شود. مهمترین سودی که رزم آرا در این ترور به آن می رسید این بود که اگر شاه کشته می شد، به احتمال قوی قدرت مطلق به دست رزم آرا می افتاد. دولت و وزرا به قدری بی عرضه بودند که حتی پیش از این حادثه هم از او حساب می بردند.
نکته ترور حاجعلی رزم آرا اما اینجاست که وی قصد شرکت در مجلس ختم آیت الله فیض را نداشته است و شاه اسدالله علم را دنبال او فرستاده است. اما شاه خود در این ترور نقشی نداشت. دستگاههای اطلاعاتی شاه او را از نقشه فدائیان اسلام مطلع کرده بودند و شاه ترتیبی مقرر کرده بود که این ترور صورت گیرد. اما وقتی از عدم تمایل رزم آرا برای شرکت در این مراسم فاتحه خوانان مطلع شد علم را دنبال نخست وزیر فرستاد تا از شر رقیب برای همیشه راحت شود.
سرنوشت ضارب
خلیل طهماسبی بعد از ترور، دستگیر شد. اما او در سال ۱۳۳۱ مجلس شورای ملی به درخواست شمس قنات آبادی از یاران نزدیک آیت الله کاشانی ماده واحده ای را به مجلس برد که طهماسبی را قهرمان ملی نامید: چون خیانت حاجعلی رزمآرا بر ملت ایران ثابت شده است؛ به موجب این قانون قاتل مورد عفو قرار میگیرد و آزاد میشود.
بدین ترتیب طهماسبی از زندان آزاد شد. اما ۶ آذر سال ۱۳۳۴ پس از ترور ناموفق حسین علاء نخست وزیر وقت؛ دستگیر و به همراه نواب صفوی، محمدذوالقدر و محمدواحدی دیگر یاران خود اعدام شد.
فهرست منابع:
- حبیب لاهیجی. مصاحبه با نصرت الله امینی، پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد. جلد سوم
- انصاری، باقر؛ اسرار قتل رزم آرا، تهران، رسا، ۱۳۷۰
- کیانوری، خاطرات کیانوری، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۱
نظر شما