اسناد راهبردی در واقع مسیر دستیابی و تحقق آرزومندیهای ملی در آیندهای نسبتاً دور است. به تعبیر دیگر راهی است که نظام مدیریت هر کشوری باید پیش روی خود داشته باشد تا در بستری فرهنگی و اجتماعی به آن آرزومندیها جامع عمل بپوشاند. اندیشمندانی که به نیابت از یک جامعه به طرح چنین اسنادی مبادرت میکنند، معمولاً به شدت تحت تأثیر فضای فکری و الگوهای معرفتی زمانه خود هستند و اهداف یکسانی را در مجموع برای اسناد خود تعریف میکنند.
تحت تأثیر فضای حاکم بر شبکه دانش جهانی، هدف «توسعه» در قالب بهرهمندی بیشتر افراد یک جامعه از مواهب زیستی تعریف شده است. بنابراین از الگویی مشخص تبعیت میکند که بنا به ادعای بسیاری، جهانشمول است و از تأثیر فضای فرهنگی و اجتماعی جوامع پیروی نمیکند، تلاش نخبگان ایران در مرکز الگوی اسلامی پیشرفت را میتوان در پاسخ به یک پرسش ملی از زمان مشروطه به این طرف تعبیر کرد و آن اینکه در ذهن ایرانیان همواره این سؤال مطرح بوده که چرا باوجود پیروی از برنامههای توسعه تعریف شده از مراکز مهم علمی خارج از کشور و مشاورهها و مستشاران زبده خارجی ایران نتوانسته است به آمال و اهداف توسعه دستیابی پیدا کند.
مرکز الگو با تعریف هدف جدیدی که دستیابی به تمدنی ارزشی است سعی کرده راه دیگری را در پیشرفت آینده خود ترسیم کند. نکته قابل تأمل دیگری که در این سند نسبت به اسناد دیگر کشورها دیده میشود صفت ایرانی بودن آن است. این نسبت یک نسبت نژادی، قومی و یا یک نسبت مکانی صرف نیست و بر تأثیر یک فضای فرهنگی و اجتماعی با ارزشهای خاص مادی و معنوی متفاوت با آنچه در روشهای متداول معمول است، دلالت دارد. بدان معنا که از دیدگاه این مرکز اگرچه میتوان به اصولی فرازمانی و فرامکانی هم معتقد بود ولی ماهیت سند راهبردی جهانشمول نبوده و تابعی از بافت اجتماعی و فرهنگی هر ملتی خواهد بود.
سند راهبردی الگو دارای گزارهها و بندهایی است که در قالب سرخطهایی چون مبانی، آرمان، رسالت، افق و تدابیر آرایش پیدا کرده است. در این سند چندین بار واژه «اسلام»، «ایران» و «پیشرفت» تکرار شده است. نسبت این واژهها با یکدیگر میتواند بیانگر حاکمیت ارزشهای اسلامی و تأثیر «مکان» به عنوان ظرف تجلی این ارزشها و هدف غایی سند یعنی مفهوم «پیشرفت» به جای «توسعه» تعبیر شود. این گزاره در واقع میتواند بیانگر چند تفاوت عمده با اسناد راهبردی کشورهای دیگر نیز تلقی شود از جمله مهمترین تفاوتهای آن، میتوان گریز از مدار کلی تفکر گردش سرمایه، تأکید بر ارزشهای معنوی و دستیابی به تمدنی نوین در قلمرو تفکر اسلامی یاد کرد. هدف کلی این مقاله تبیین اصول و مبانی نظری است که تنها و تنها در بخش مبانی و در ایرانشناختی مطرح شده است. این تبیین بر اساس تحلیل اسناد پشتیبان اندیشکده آمایش بنیادین که در واقع طرح الزامآور شناختشناسی ایران را در الگو مطرح داشته، صورت گرفته است.
در قسمت مبانی و بخش ایرانشناسی الگو، پنج گزاره به شرح زیر آمده است:
۱- ایران منظومهای یکپارچه با تنوع محیطی، قومی و اجتماعی شامل الگوهای سکونت شهری، روستایی و عشایری است که وحدت فرهنگی و اعتقادی، مایه ماندگاری آن در بستر تاریخ به شمار میرود.
۲- برخورداری ایران از جایگاه راهبردی سرزمینی، رتبه برتر در منابع انرژی و معدنی، تنوع اقلیمی، ظرفیتهای فلات مرکزی، جاذبههای گردشگری، خطوط ساحلی و مرزهای آبی بینالمللی، سرمایه انسانی جوان و مستعد، تجربههای مدیریتی و ظرفیتهای علمی و فناوری، زمینهساز پیشرفت و تحول دریاپایه و خشکیپایه به عنوان قطب ارتباطات منطقهای و بینالمللی است.
۳- ایران با پیشینه تمدنیِ کهن، یکی از اصلیترین خاستگاههای حکمت عملی، دینمداری، عدالتطلبی، علمدوستی، خلاقیت، هنر و معماری، مدارا، صلحجویی و چهارراه ارتباطی و کانون اشاعه فرهنگ در جهان است.
۴- زبان و ادبیات فارسی، گنجینهای غنی از عرفان، حکمت، اخلاق، حماسه و برخورداری از ظرفیت تمدنزایی و مرجعیت علمی و پشتوانه هویت ایرانیان است.
۵- ایرانیان با پذیرش اسلام، نقشی بیهمتا در شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی و تولید علم ایفا کردهاند. امروزه به برکت انقلاب اسلامی و احیاگری امام خمینی (ره) ایران، کانون بالندگی اندیشه دینی و گسترش معارف قرآن و سنت به شمار میرود.
نظریه دستگاه جغرافیایی
پشتوانه نظری گزاره یک، «نظریه دستگاه جغرافیایی» است که توسط محمد راهدان مفرد در سال ۱۳۹۵ شمسی ارائه و به عنوان تکنگاشت توسط مرکز الگو به چاپ رسید. این نظریه در چند محفل علمی کشور ارائه شد و در سال ۱۳۹۹ شمسی به عنوان رساله دکتری بدان پرداخته شده است. در بند یک سند الگو، این نظریه به عنوان «منظومهای یکپارچه» از آن یاد شده است. در کلامی ساده «دستگاه جغرافیایی» منظومهای از تفاوتهای محیطی، زبانی، فرهنگی، رفتاری و سازمندیهای مکانی و اجتماعی را شکل داده و بر نحوه توزیع و ارتباط آنها با یکدیگر دلالت دارد و نیز بسیاری از روابط و فهم ما انسانها در آن شکل میگیرد. بنابراین، ارزشهای فرهنگی، تاریخی و سازمندیهای اجتماعی جوامع مسکون در مکانی خاص، در چهارچوب «دستگاه جغرافیایی» به تبلور هویتی مشترک منجر میشود .
اصطلاح «دستگاه جغرافیایی» که با مفهوم جدیدی وارد ادبیات علمی شده، بیشتر متأثر از بینش معناشناسی است و بر این نکته تأکید دارد که نقش عوامل و مؤلفههای جغرافیایی چیزی فراتر از تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بر محیط و انسان است. همانگونه که «دستگاه زبانی» و یا «فرهنگی» در هر جامعهای میتواند نوع فهم و ادراک آن جامعه را شکل دهد، جغرافیای مناطق نیز بر این سیاق میتواند «دستگاهی سرزمینی» به وجود آورد که بسیاری از ادراکات و فهم ما انسانها را از محیط شکل دهد.
«دستگاه جغرافیایی» ابزاری مفهومی است که هویت مکانی، ارتباط معنایی و سازمندیهای اجتماعی را توضیح داده و منظومهای از فرآیندهای جغرافیایی در آن به صورت چشماندازهای هویتدار تبلور مییابد. به سخن دیگر سازمندیهای فرهنگی و اجتماعی جوامع در ظرف مکان، منجر به پیوند و هویت مشترکی در مقیاس کلان میشود که «دستگاه جغرافیایی» نام دارد.
در بخش دیگری از این گزاره صحبت از «ماندگاری ایران» در بستر تاریخ شده است. در واقع ایران در حال حاضر با پانزده کشور همسایه است که همه آنها دارای تاریخ استقلال هستند. در تقویم ایران چیزی به عنوان روز استقلال در ثبت نشده است. به این پرسش که عامل استقلال ایران در طول تاریخ چیست؟ توسط محمدرضا محمودی (۱۳۹۷) پاسخ داده شده است. وی نظریه «هویت آینهای ایران» را در مرکز نظریهپردازی وزارت علوم به ثبت رسانده است. این نظریه تأکید دارد که «دستگاه جغرافیایی» ایران سبب شده، این مجموعه متنوع از نظر اجتماعی و ادراکی چنان به یکدیگر به هم بافته شوند که کسرناپذیر تجلی کنند. وی اصطلاح «آینهای» بودن را از قواعد فیزیک «آینهها» به عاریت گرفته است و بر اساس منطق ریاضی دو موضوع مهم را اثبات میکند.
۱- تنوع در ایران سبب پایداری و مانایی آن در بستر تاریخ بوده و این اصل بر اساس منطق حاکم بر اکوسیستمهای محیطی اثبات شدنی است.
۲- وی با توسل به قانون فیزیک «آینهها» و با محاسباتِ عددی جرم تمدنی در ایران، مدعی شد که منظومه ایران به مانند دستهگلی است که شامل شاخههای بسیاری است و انعکاس دسته گل در آینه تصویر آن است. حال اگر آینه شکسته شود در هر قطعه شکسته شده، دسته گل در هر قطعه از آینه دیده میشود نه یک شاخه گل. وی با محاسبه عدد جیوگی فرهنگی و تمدنی ایران، هویت مدنی ایران را منظومهای متکثر کسرناپذیر معرفی کرده است و دستگاه جغرافیایی را کلیت یا مجموعهای متکثر کسر ناپذیر میداند که فهم و ادراک ساکنان هر سرزمین را در مقیاسی خاص شکل میدهد.
شاید بتوان گفت آنچه راهدان مفرد (۱۳۹۵) و محمودی (۱۳۹۷) در قالب نظریه «دستگاه جغرافیایی» و «هویت آینهای» ایران بیان داشتهاند ریشه در تفکر ساپیر[۱] (۱۸۸۴-۱۹۳۹ میلادی) و ورف[۲] (۱۸۸۷-۱۹۴۱ میلادی) زبانشناسان آمریکایی دارد. در واقع نظریه این دو زبانشناس مشهور و ایدهپردازی آنها، در حوزه دانش آمایش به کار گرفته شده است.
- در گزاره دوم از موقعیت راهبردی ایران صحبت به میان آمده است. این گزاره حکایت از مفهوم بسیار ژرفی از آنچه تاکنون در مورد موقعیتهای منطقهای و مکانی آمده، دارد. به سخن دیگر موقعیت ایران عاملی است که این سرزمین با شأن و مرتبتی به نام ایران تجلی کند. بر خلاف تصور بسیاری از پژوهشگران، این ویژگی راهبردی چیزی نیست که زمان و یا هر عامل دیگری بتواند این شأن و مرتبت را از او سلب کند. اگر با تمام ویژگیهای اجتماعی و امکانات سرزمینی و حتی شکل و وسعت فعلی، این کشور را به فرض بتوان به مکان دیگری برای مثال در آمریکای لاتین جابهجا کرد، هرگز این کشور را نمیتوان ایران نامید. این موقعیت تأثیر فراوانی در هویت منطقهای داشته و این مفهوم با چنین عمقی را تنها میتوان با نظریه «شناختشناسی مکانی[۳]» توجیه کرد. این نظریه بیشتر در حوزه علوم شناختی مطرح است و به این واقعیت اذعان دارد که هر چیزی بر اساس موقعیت قرار گرفتنش، هویت و نقش وجودی پیدا میکند و تنها عناصر ذاتی و ماهوی هر چیز، نمیتواند در ایجاد شأن و مرتبت آن شیء به خودی خود مؤثر باشد. مفهوم ایران یک مفهوم مکانمند و بافتمحور است و ایرانیت نتیجه و محصول چنین موقعیتی است.
- در گزاره سوم و پنجم این بخش، ایران یکی از اصلیترین خاستگاههای حکمت و کانون اشاعه فرهنگ در جهان معرفی شده است. این مفهوم از نظریه «قرطبه تا اصفهان» محقق اقتباس شده است. مهدی محقق از پژوهشگران مشهور ایران در زمینه حکمت و علم در زبان پارسی است. چکیده نظرات این پژوهشگر را میتوان در قالب یک نوار جغرافیایی ترسیم و تحلیل کرد. اگر «هرات» در افغانستان را نقطه شرقی و «قرطبه» در اسپانیا را انتهای غربی نوار حکمت تلقی کنیم، خواهیم دید که در این نوار عرفا و حکمای بسیاری پرورش یافتهاند. در حالی که مبدأ ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان بوده است. دهها عارف، فیلسوف و دانشمند در این نوار به تبیین و تولید محتوای آنچه به پیامبر اسلام وحی شده بود، مبادرت کردند و نحلههای فکری و فلسفی بسیاری توسط آنها به وجود آمد. البته ایرانیان در این نوارِ نور و دانش، همواره سرآمد و بلور درخشان این خط بشمار آمدهاند.
- گزاره چهارم این بخش به زبان فارسی و قابلیتهای آن اشاره دارد. در این گزاره صحبت از زبان و ادبیات فارسی به میان آمده ولی این گزاره در ارتباط با زایش تمدنی و هویت ساکنان سرزمین ایران مطرح شده است. بنابراین زبان فارسی به صورت مستقیم با آمایش بنیادین در ارتباط قرار میگیرد. بسیاری از پژوهشگران بر این اعتقادند که هر زبانی نمیتواند زایشگر تمدن و هویت جمعی تلقی شود. این گزاره از نظریه «زبان و ادبیات فارسی زاینده مدنیت و هویت» از نظرات شفیعی کدکنی اقتباس شده است. این پژوهشگر مشهور زبان فارسی معتقد است تمدنها و استمرار حیات آنها به ادبیات و زبان آنها بستگی دارد. اگر زبان و ادبیات ملتی از ویژگیهای خاصی بهرهمند نباشد، هرگز آن ملت قادر به ایجاد تمدن در سطح بینالمللی نبوده و در برابر مدنیتهای دیگر دچار ضعف و اضمحلال خواهد شد. وی در تحلیل نظریه خود به ترفند انگلیسیها برای غلبه بر کشور هند سخن به میان آورده و بیان میکند انگلیسیها زبانهای محلی آنها را ملعبهای برای خودبزرگبینی آنها در مرحله خاصی از تحول مطرح کرده و سپس با گذشت یک نسل چون زبانهای محلی پشتوانه قوی ادبی و هویتی نداشتند، نسل نو در شبهقاره هند به ادبیات مهاجمان رو آورده و از هویت و اصالت مدنی خود گسیختند. از دیگر وجوه شگفتانگیز زبان و ادبیات فارسی قدرت انتشار و گسترش آن است که به این موضوع کمتر پرداخته شده است. زبان فارسی دارای جذابیت خاصی است که در طول تاریخ حتی بدون پشتوانههای سیاسی گاه توانسته جوامعی را به سوی خود جلب کند. انتشار و گسترش زبان فارسی در بالکان و هند از جمله شواهدی است که این ادعا را اثبات میکند.
- در بخش تدابیر از مجموع ۶۰ تدبیر ارائه شده، هشت تدبیر آن به طور مستقیم به آمایش بنیادین مربوط است و این تدابیر گزارههای شماره ۵۷، ۳۴، ۳۳، ۳۲، ۳۱، ۷، ۶ را شامل میشود. گزارههای شش و هفت تدابیر، به نوعی نحوه تحقق گزارههای ۵، ۴ و ۳ مبانی است که الزامی در تحقق آنها به شمار میرود و از نظر معرفتی پیشتر درباره آنها بحث شد. گزاره ۳۱ تدابیر در مورد تحقق بند ۲ گزارههای مبانی است. در مورد بندهای ۵۷ و ۳۴ تدابیر به موضوعاتی اشاره دارد که این موضوعها خود سبب شده برای اجرایی شدن آنها دو نفر از پژوهشگران به نامهای باباجمالی و نعمت الهی دو ایده و نظریه را مطرح کنند که نظریه نعمتالهی (۱۳۹۹) با ارائه در دو کنفرانس ملی و یک کنفرانس بینالمللی مطرح و با استقبال روبهرو شد و مقاله آن در کنفرانس جغرافیدانان جهان اسلام در بین دهها مقاله ارائه شده برگزیده و به چاپ رسیده است. بند ۵۷ گزاره تدابیر از هندسه قدرت منطقهای صحبت به میان آمده است و نعمت الهی (۱۳۹۹) نظریه تشکیل اتحادیه کشورهای مقاومت را برای تحقق آن ارائه داده و خواستار تشکیل یک اتحادیه منطقهای بر مبنای اصول فرهنگی و تجاری با داشتن پول مشترک، تجارت ترجیحی، پارلمان مشترک و طرح ایجاد نهادهای خاص برای اداره آن شده است.
- در بند ۳۴ اصول عملی و ۳۳ تدابیر نیز از به رسمیت شناختن سازمندیهای اجتماعی ایران شامل کوچنشینی، هورنشینی، روستانشینی، شهرنشینی و سایر سازمندیها صحبت به میان آمده است. این دیدگاه جدید سیر تکوین جوامع از میوهچینی یا از کمون اولیه به شهرنشینی را به چالش کشیده است و اثبات میکند که بر خلاف آنچه تاکنون جامعهشناسان چه غربی و چه شرقی بیان داشتهاند، هرگز چنین سیری در تاریخ بشر وجود نداشته و سازمندیهای اجتماعی به «هویت مکانی» نسبت داده شده است و آغازگاه[۴] سازمندیها را نه جوامع که هویت مکانی سرزمینها تقریر کردهاند. این نظریه در سال ۱۳۹۳ میلادی توسط بابا جمالی مطرح و بعد از برگزاری سه سطح کرسی، مرحله پایانی خود را برای سطح ملی طی میکند. وی در این نظریه که با عنوان «ژئوآلومتری چکادها و چالههای ایران مرکزی و هویت مکانی سکونتگاههای شهری» ارائه شده، بر این نکته تأکید دارد که دلیل تنوع سازمندیهای اجتماعی در ایران تنوع سرزمینی و جاذبههای مکانی و هویتی هر کدام از آنها است و مفهوم سازمندیهای اجتماعی زاییده «هویت مکانی» است.
نتیجهگیری
الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را میتوان در مجموع پاسخی به نظریه «توسعه» و الگوهای مطرح در محافل علمی امروز جهان دانست. این الگو را باید نتیجه تأمل نخبگان ایرانی درباره جریان نظام گردش سرمایه و نقدی بر جهانشمولی نظریه توسعه غرب دانست. اگرچه آغاز این تأمل را باید از نهضت مشروطه تلقی کرد زیرا ایرانیان همواره برای احیاء تمدن سرزمین خود تأملات گوناگونی را از یکصدسال پیش به این سو آغاز کرده بودند که با انقلاب اسلامی وارد مرحله جدیدی شد. البته نمیتوان از تحولات فکری و فلسفی که در خود غرب هم رخ داده و در تنویر تفکر ایرانیان مؤثر بوده، چشمپوشی کرد. در جهان امروز تنها منتقدان نظریه توسعه ایرانیان نیستند، بلکه تحولات فلسفی و علمی بسیاری در این چند دهه رخ داده که اندیشمندان را به نقد جریان نظام گردش سرمایه و نظریه توسعه که برآمده از چنین نظامی است، وادار کرده است. شاید بتوان به روشنی تحولات فلسفی در زبانشناسی، فیزیک کوانتوم و دانش پدیدارشناسی را مهمترین عوامل در چنین نقدهایی برشمرد. زیرا این تحولات دریچههای جدیدی از فهم را در برابر اندیشمندان عصر ما گشوده است. از این رو بدیهی است که اگر الگویی برای پیشرفت خارج از قلمرو «توسعه» تدارک شود، ناظر به چنین تحولات فکری است.
به طور کلی میتوان گفت متن اصلی «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» یک تفاوت عمده با تمامی الگوهای منتشر شده تحول اجتماعی کشورهای دیگر دارد و آن فرا عینی و تعلقخاطر آن به زبان آسمانی است. دومین ویژگی و تفاوتی که برای این الگو میتوان برشمرد، عبور از بسیاری از گزارههای مسلم فرض شده متداول در جهان علمی امروز است. بدین معنی که دانش الگوی «توسعه» را جهانشمول ندانسته و تابعی از دستگاه فرهنگی و اجتماعی ملل تلقی میکند و متصف داشتن سند الگو به ایرانی (بودن) به طور دقیق بر چنین مفهومی دلالت دارد و بر خلاف برخی از دیدگاهها، مفهوم ایران در الگو بیان تعلق به نژاد یا قوم خاصی نیست بلکه حکایت از آن دارد که آنچه سرزمین ایران به ساکنانش به تجربه و عقل عاطفی آموخته به عنوان دانش سرزمینی در این الگو به کار گرفته شده است و این امکان وجود دارد که در سرزمینهای دیگر برحسب ویژگیهای آنها الگوهای متعددی بتوان خلق کرد.
در پایان به این نکته هم اشاره میشود که اگرچه مبانی الگوی پیشرفت بیشتر متأثر از نظریهها و معرفتشناسی بسیاری از پژوهشگران علوم انسانی بوده است ولی تدابیر، خود عامل به وجود آمدن ایدهها و نظریههای خاصی در حوزه عمل بوده است که مهمترین آن تشکیل اتحادیه محور مقاومت برای تحقق بند ۵۷ تدابیر الگو است.
نظر شما