به گزارش ایرنا، در آخرین روز بهمن ماه رئیس صداوسیما در حکمی سعید مقیسه را به سمت معاون رئیس صداوسیما و رئیس سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی (ساترا) منصوب کرد و بدین ترتیب دوران ریاست سیدصادق امامیان در ساترا پایان یافت. سیدصادق امامیان پیش از سعید مقیسه به مدت دو سال و چند ماه فعالیت، سکان هدایت این سازمان پرحاشیه را در دست داشت.
امامیان در گفت و گو با ایرنا تلخیها و شیرینیهای چند سال مدیریتش را ورق زد. او از دستاوردها و ناکامیهایش گفت و آرزوهایی که در این مدت زمان کوتاه برآورده نشد. او معتقد است مجلس باید قانون ساترا را تکمیل کند. درباره اختلاف بین صداوسیما و رسانههای خصوصی تاکید کرد که دعوای کلان و جهانی رسانهای را نباید به دعوای داخلی تقلیل بدهیم. یک طرف این دعوا دنیایی با سردمداری هالیوود و سیلیکونولی (قطب شرکتهای فناورانه در جهان) آمریکا نشستهاست و یک طرفش هم بقیه دنیاست. درباره ممنوعیت ورود برخی مجریان به شبکه نمایش خانگی گفت هیچ جا من یادم نمیآید که فلان مجری بخواهد برنامه اجرا کند و ساترا مخالف باشد.در یک گپ مفصل با رئیس پیشین ساترا درباره همه چیز صحبت کردیم. از ناقص ماندن سریال قبله عالم تا دعوای سیاسی سازمان صداوسیما و دولت قبل. مشروح این گفتوگو در سه بخش تقدیم مخاطبان میشود که بخش سوم و پایانی آن پیش روی شماست.
آرزوهای زیادی داشتیم که برآورده نشد
در کنار دستاوردها از ناکامیها هم بگویید. چه بخشی از اهداف شما در این مقطع زمانی محقق نشد؟
ما آرزوهای زیادی داشتیم که در این مدت زمان کوتاه برآورده نشد. بخش زیادی از آنها هم علیرغم تلاش همکارانم و همراهی مدیران سازمان، تنها به علت «ضعف بنده» انجام نشد. یکی از چالشهایی که من با آن مواجه بودم و هستم، این است که بخشی خصوصی در کشور ما با یک جا طرف حساب باشد. دریچه واحد حاکمیتی وجود داشته باشد. بعضا از چندین سازمان مختلف مثل قوه قضاییه، پلیس امنیت، شورای عالی فضای مجازی، وزارت ارشاد و ... گوشی ها را برمی دارند و با یک مدیر بخش خصوصی تماس می گیرند. او هر روز تنش می لرزد که امروز به چه کسی باید جواب بدهد. ما به سمت یکپارچه سازی اتصالات دستگاه های حاکمیتی با بخش خصوصی داشتیم پیش می رفتیم. ولی در این زمینه ناکام بودیم.
بچه شما رقیبتان نیست
در مواجهه با مدیران صداوسیما و مدیران رسانهای بخش خصوصی چه چالشی داشتید؟
علیرغم اعتماد و حمایتهای تمام قد روسای محترم سازمان از ساترا، من نتوانستم قسمت عمدهای از مدیران صداوسیما را به این جمع بندی برسانم که دشمن و رقیب اول شما رسانههای بخش خصوصی نیستند. شما باید خودتان را در رقابت با فضای رسانهای بسیار تهاجمی و قدرتمند با مرکزیت آمریکا ببینید. شما باید رسانههای بخش خصوصی را سرمایه ملی همراه خودتان ببینید. مثل کسی نباشید که بچهاش را رقیب خودش میبیند. جمله کلیدی همیشگی بنده این بود: مسولیت تنظیمگری و توسعه صنعت صوت و تصویر برای سازمان یک «ماموریت» به نمایندگی از کل حاکمیت است و نه یک «ابزار» سازمانی یا چماقی برای کشتن رقیب فرضی. با این تعبیر واگذاری ماموریت تنظیمگری به سازمان، در کنار و همعرض ماموریت سنتی ارایه خدمت و محتوای رسانه ملی فهم میشود، نه در طول آن.
از آن طرف نتوانستم بخش خصوصی را به این مفاهمه برسانم که تراز رسانهای مورد نیاز ایران ۱۴۰۰ را کسب کند. من با بسیاری از مدیران رسانههای بخش خصوصی صحبت میکردم و به وضوح میفهمیدم که فهم رسانهای ندارند. کاملا رسانه را یک تجارت دیده است. او میگفت برای این سریال هدف فرهنگی نداشتم و فقط هدف تجاری داشتم. ای کاش این مدیران میگفتند من در سال آینده میخواهم پنج پیام فرهنگی بدهم و برای این پیامها این تعداد سریال میخواهم بسازم. بخش خصوصی این موضوع را قبلا هدف خودش نمیدید و فقط میخواست با ادبیات اقتصادی به این صنعت فرهنگی-اجتماعی نگاه کند. همین نگاه صرفا کسبوکاری به رسانه باعث نگرانیهای قابل فهمی در مدیران فرهنگی و رسانهای کشور میشد. اخیرا البته به مراتب این مساله بهتر شده است و برخی رسانهها سازوکارهایی شبیه سازمان تولید حرفهای ایجاد کردهاند.
معضل رسانه های خصولتی
گلایههایی هم از رسانه خصولتی داشتید. در این رابطه بیشتر توضیح بدهید.
ما نتوانستیم عرصه رسانه کشور را از دست رسانههای «خصولتی» رهایی ببخشیم. من معتقدم بخش عمومی در رسانه باید حضور داشته باشد. ما باید رسانه عمومی قدرتمند و مرجع داشته باشیم. ولی باید تکلیف تعیین کنیم که این حوزه با چه ادبیاتی میخواهد اداره شود. ما نهادهایی داریم که اصطلاحا وسط لحاف و شتر-گاو-پلنگ هستند. با مدل دولتی و حاکمیتی دارند از رانتها استفاده میکنند؛ ولی با مدل اقتصادی درآمدزایی میکنند. از این نوع رسانهها داریم آسیب میبینیم. مثلا رسانههایی که با سرمایه گذاری اپراتورها ایجاد شدهاند. این کار هم ایراد رقابتی دارد و هم غالب سهامدارانش بخش دولتی و حاکمیتی هستند. علیرغم احترامی که برای تصمیم مدیران سازمان قبل از تاسیس ساترا قائلم و ارجی که به زحمات مدیران این رسانهها میگذارم، از منظر فنی و سیاستی من جزو مخالفان آی-پی-تی وی ها بودم. چون آنها را یک موجود ناقص الخلقه میدیدم که نه دولتی و نه خصوصی است. نه به سودآوری رسیدند و نه سازمان صداوسیما توانست با اینها به اهدافش برسد.
همچنین خیلی علاقهمند بودیم به ساختارهای خود و هم-تنظیمگر برسیم ولی موفق نشدیم. آن مفاهمه بخش حاکمیتی و بخش خصوصی به حدی نرسیده بود که بتوانیم بخشی از اختیاراتمان را به یک نهاد صنفی-خصوصی تفویض کنیم. مثلا بگوییم یک سازمانی درست شود و ساترا بعضی از وظایف خودش را تفویض کند. هنوز به این نقطه نرسیدهایم. ولی به نظرم این کار جزو ضرورتهای حوزه مدیریت و تنظیمگری رسانه است.
دولت قبل دلخوریاش را سر ساترا خالی میکرد
تاثیر اختلافات سیاسی و فرهنگی داخل کشور بر مجموعه شما چگونه بود؟
ما به واسطه این که در تقاطع صنعت تلویزیون، سینما، مطبوعات و فناوری اطلاعات و ارتباطات (آی سی تی) قرار گرفتیم از آسیبهای همه این صنایع متاثر شدیم. زمانی که دعوای سینمای ایران میشود، این صنعت آسیب میبیند. ما از دعوای سیاسی سازمان صداوسیما و دولت قبل آسیب دیدیم. مثلا دولت قبل سر انعکاس اخبار برجام با صداوسیما اختلاف داشت و این دلخوری را سر ساترا خالی میکرد. از ساترا شکایت میکرد، هر نوع همکاری بخشهای دولتی با ساترا را میبستند. حتی وقتی ساترا میخواست مرکز نوآوری بزند، بر اساس شنیدهها معاون علمی وقت را تهدید به برکناری کردند. همه این اتفاقات زمانی افتاد که ساترا اساسا دعوای مستقلی با کلیت دولت نداشت. در واقع دعوایشان با بخش خبر صداوسیما بود.
ساترا از دعوای صنعت آی سی تی و طرح موسوم به صیانت هم متاثر شد. ما نتوانستیم ساترا را از این دعواهای به شدت سیاست زده جدا کنیم. تنظیمگر باید به حوزه فنی و تکنیکی خودش مشغول باشد. ما مجبور بودیم قسمت عمده ای از انرژی مان را برای حل و فصل دعواهای سیاسی خرج کنیم.
یکی از گفتههای منتقدان این بود که ساترا وجودش زمانی ضرورت داشت که دولت و صداوسیما به لحاظ سیاسی همسو نبودند. الان که دولت عوض شده و صداوسیما و دولت نسبتا همسو هستند و وزارت ارشاد هم میتواند نقش نظارتی را ایفا کند. پس ضرورتی ندارد که نظارت بر شبکه نمایش خانگی بر عهده ساترا باشد.
این سوال زمانی معنادار است که نقش ساترا را سیاسی تلقی کنیم. نقش ساترا را باید فنی و غیرسیاسی ترجمه کنیم. همواره در همه نظرسنجی ها مردم دغدغه زیادی از محتوا تا قیمت و کیفیت و محرمانگی و کودک و غیره دارند و احساس می کنند در صنعت رسانه به ویژه رسانه های بخش خصوصی نادیده گرفته میشوند. یک نفر باید تضمین بدهد که ناظر دائمی تحقق آن دغدغه هاست. رسانه را باید بخشی از زندگی روزمره مردم بدانیم. با وجود تهدیدهای رسانه یک نهاد تنظیم گر مورد نیاز است. تقلیل دادن این موضوع به یک دعوای سیاسی ظلم بزرگی است. این برخورد خیلی جهان سومی است.
راه طولانی برای مقابله با نقض مالکیت فکری داریم
در اوایل فعالیتتان با تعدادی از سایتهای غیرمجاز که حق مالکیت معنوی را رعایت نمیکردند برخورد کردید. این اتفاق مربوط به انتشار غیرقانونی دو فیلم دیدن این فیلم جرم است و شنای پروانه بود. چرا این اقدام ادامه پیدا نکرد. در حال حاضر شاهد هستیم که شبکههای ماهوارهای و کانالهای تلگرامی فیلمهای ایرانی را بدون اجازه پخش میکنند.
ما راه طولانی برای مقابله با نقض مالکیت فکری داریم. هم زیرساخت های حقوقی و هم زیرساخت های فنی مان کامل نیست. کاری که شروع کردیم بیشتر دستگرمی و یک حرکت نمادین بود. می خواستیم نشان بدهیم این مساله مهم است. ما در پیش پا افتاده ترین حالت ممکن دعواهای مالکیت فکری داریم. از این که محتوای برخی رسانه ها روی رسانه های دیگر نمایش داده شود. از این که محتوای سازمان صداوسیما روی رسانه ها آپلود شود. از این که یک نفر ادعا کند ایده این سریال از من است و... همه این دعواها جزئی از نظام رسانه ای ماست. ما سعی کردیم مواجهه با اینها را شروع کنیم. اگر حکمرانی فضای مجازی و رسانه ای کشور کامل نشود و اگر حاکمیت کشور بر حوزه رسانهای خودش تثبیت نشود، حتما ضربه خواهیم خورد. اگر داخل کشور را کنترل کنیم، از رسانه های خارجی ضربه خواهیم خورد. همین مثالهایی که زدیم مسائلی است که ما نمیتوانیم جلویش را بگیریم. باید زمینههای قانونیاش را فراهم کنیم. ما معتقد بودیم حتما رسانههای خارجی که در کشور فعالیت میکنند باید تحت تنظیمگری باشند و قوانین کشور را بپذیرند. یکی از قواعد این است که شما حق نداری کپی رایت کشور را نقض کنی. همه چیز با قانون حل نمی شود. یکی دیگر از ابزارهایی که ما میخواهیم دیپلماسی قوی است. ما میتوانستیم دغدغههای اقلا مالکیت فکری را با قدرت جا بیاندازیم. من در آخرین اجلاس وایپو در ژنو شرکت کردم. آنجا حقوق مالکیت فکری بردکسترها داشت بحث میشد. اگر آن قاعده در ژنو مورد پذیرش همه قرار بگیرد، یک زمینه حقوقی خوب میتواند باشد. تنها مخالف جدی آن قاعده آمریکاست، به خاطر منافعی که در هالیوود و سیلیکونولی دارد. ولی خیلی کشورها این قانون را در قواتین کشور خودشان جا دادند. ما هم میتوانیم این قانون را در کشور خودمان جا بیاندازیم.
در این مدت صاحبان برخی سریالها مثل «زخم کاری» و «قبله عالم» از حجم بالای ممیزیهای ساترا گلایه داشتند. ریشه این اختلافات را در کجا میبینید؟
در اوایل کار ممکن است اختلاف نظر پیش بیاید. ساترا که جلوتر برود، مدیران رسانه خودشان وظایف خودشان را انجام می دهند. الان وقتی محتوایی ساخته میشود، رسانهها خودشان اصلاحات محتوایی را انجام میدهند و بعد برای ساترا میفرستند. هنوز ساز و کار ما به یک مفاهمه مشترک نرسیده است. تمام سریالهایی که از ساترا مجوز پخش گرفتهاند فیلمنامه و تولیدشان مربوط به قبل از مسئولیت ساتراست. ما از جایی وارد محتوا شدیم که زمینه قبلی دربارهاش نداشتیم. این دوران گذار تبعاتی داشت. در دوران جدید از همان ابتدا همگرایی شکل میگیرد و کار به لحظات آخر نمی رسد که ضررش را مشتری ببیند.
پخش نشدن «قبله عالم» تصمیم پلتفرم بود
درباره «قبله عالم» حجم بالای ممیزیها موجب نیمه کاره ماندنش شد؟
پخش نشدن این سریال تصمیم پلتفرم بود. پلتفرم بعضا احساس میکند سریالش به نتیجهای که میخواهد نمیرسد و جذابیت بازاری ندارد. هیچ مداخله حاکمیتی درباره قطع پخش این سریال انجام نشد. من عدد و رقم ندارم و نمیتوانم بگویم سریال بیشتر از بقیه سریالها ممیزی شده است یا نه. رسانه خودش تصمیم گرفت که این سریال را پخش نکند. مدیران رسانه خودشان از شکستهای سرمایه گذاریشان برای من مثال زدند. من در مورد یک رسانه و سریال خاص صحبت نمیکنم. برای صداوسیما هم این اتفاق میافتد. به برخی سریالهایش خیلی امید دارد. ولی بعدا در نظرسنجیها میبیند که دیده نشد.
نظر شما