به گزارش ایرنا و براساس سنت های کهن و قدیمی، سیزده مردمان دیار الوند بدون کوفته بدر نمیشود و بیشتر زنان این دیار قِلق کوفته پزی را خوب می دانند و نمی گذارند این رسم قدیمی فراموش شود.
همین طعم دلپذیر کوفته و دورهمی سیزده بدر ما را به روستای آبا و اجدادی مان میکشاند.
صدای کِش دار خاله از داخل اتاق بلند شده و از حیاط بزرگش گذشت و به پشت در رسید: بفرمایید کلبه درویشی که صاحب و دربان ندارد.
کرسی میان اتاق هنوز نشسته بود و رویش یک سینی مسی ضخیم و بزرگ که بساط عید چیده شده بود با ته مانده ای از میوه و شیرینی درون کاسه های بلوری.
سماور زرد رنگ خاله کنج اتاق قُل قُل می کرد و چند دست استکان کمر باریک و لب طلایی و نعلبکی هایی با عکس بانویی زیبا با لُپ های گل انداخته که از تمیزی برق می زند.
حبه های درشت قند را روی قندان جابجا می کند و چای تازه دم برایمان می ریزد، اما ترجیح می دهیم با نقل های سفید سفره عید خاله چایمان را بنوشیم؛ به محض اینکه نقل ها زیر دندان آب می شود طعم گشنیزش به عطر دارچین چای غلبه می کند.
خاله جان از دیروز مواد کوفته را فراهم کرده و با آمدن ما مشغول پخت و پز می شود؛ لپه و برنج پخته شده را با گوشت چرخ کرده و آرد نخود و چند قاشق نمک و ادویه مخلوط کرده و ورز می دهد.
گیسهای حنا بسته اش هم با ورز دادن های کوفته تکان می خورد؛ مایه کوفته اگر خوب ورز نخورد موقع پخته شدن باز می شود.
او تاکید می کند که گوشت کوفته باید به طور حتم گوسفندی باشد که طبعی گرم دارد.
اجازه دخالت در کار کوفته پزی را نداریم؛ از قیل و قال و شلوغی بدش می آید و ما فقط تماشاگر هستیم.
خاله دست از ورز دادن می کشد، گویا همه مواد یکدست شده و به اندازه مشتش از مواد کوفته برداشته و گرد می کند و تخم مرغ پخته، آلو بخارا، گردو و یا کوفته ریزهایی سرخ شده از همین مواد وسط کوفته ها پنهان می کند.
سکه ای هم درون یکی از کوفته ها می گذارد کسی که خوش شانس باشد این سکه نصیبش می شود.
مخلوط رقیقی از آب، رب گوجه فرنگی و پیاز داغ درون قابلمه رویی کج و معوج می جوشد و خاله آهسته و آرام کوفته ها را درون این مخلوط رها می کند و حرارت زیرش را کم می کند تا کوفته ها مغز پخت شوند.
چند ساعتی باید منتظر بمانیم تا ناهار مخصوص سیزده بدر آماده شود و این فرصت خوبی است برای نشستن پای صحبت های شیرین خاله تا از گذشته ها برایمان نقل کند.
او پا به هفتاد سالگی گذاشته اما جوانتر به نظر می رسد و از جوانی هایش تعریف می کند از آن وقتها که اصغر را تازه از شیر گرفته بود و در فکر جهیزیه رقیه بود تا وقتی که همه بچه هایش را سرو سامان داده بود.
و من محو پرده مخملی روی دیوار که در گوشه اش آهویی در میان جنگل از دَم تیر شکارچی کمین کرده لای درختان می گریزد...
قلیان کدویی شکلی هم روی طاقچه گردن دراز کرده بود، یادگاری شوهر خدابیامرز خاله است، آنقدر به این قلیان پُک زده بود که تنگی نفس گرفته و از دنیا رفته بود.
آماده کردن ظرف و ظروف ناهار و زیر انداز ماموریت خاله جان به ما بود.
گویا کوفته ها هم پخته شده و باید برای رفتن به کنار چشمه ای که در آن سوی روستا قرار دارد و صرف کوفته در هوای بهاری سیزده بدر آماده شویم.
البته خاله در میان راه توضیح می دهد که سیزده بدر نحس نیست و بسیار خوش یمن است و باید در شادی و سرسبزی بهاری این روز شریک شویم.
هوای روز طبیعت(سیزده بدر) در دیار همدان همیشه چهار فصل می شود، نه باران قابل توجهی دارد و نه می توان به آفتابش دل بست پس جای مناسب و دنجی اطراف چشمه پیدا کردیم که از باران و آفتاب در امان باشیم.
خاله جان آتش ملایمی با خار و خاشاک روشن می کند و قابلمه کوفته را به آتش می سپارد تا سرد نشده و از دهان نیفتد.
سفره ناهار را روی زمین نم دار بهاری پهن می کنیم، عطر کوفته های او برای اهالی روستا آشناست و هرلحظه به مهمانان دور سفره اضافه می شود.
گرمای ظهر و بوی کباب از چادرهای بغلی نفسمان را بند می آورد اما کوفته های لذیذ خاله جان چیز دیگری است.
خاله جان که گویی کوفته با دندان های مصنوعی اش سازگاری دارد، آخرین نفری است که دست از سفره می کشد.
بعد از صرف کوفته سیزده بدر فرصت خوبی است تا همگی تن و بدن کوفته اشان را به داغی آفتاب بسپارند.
دختران و پسران جوان دور از چشم بزرگترها پُرزهای نورسته بهار را گرهی آرزومندانه می زنند به امید موفقیت و برکت در روزهای پیش رو.
و مادر سبزه ای که سیزده روز زیبایی و لطافت را مهمان سفره هفت سین نوروز کرده بود را آورده تا زردی و ناخوشی همه خانواده را به جاری خروشان رود بسپارد و خوشی و سرسبزی را طلب کند.
جوانترها با گوشی های موبایلشان می کوشند، بهترین تصویر «سیزده بدر در دامان طبیعت» را از آن خود کرده و همچون خاطره ای ارزشمند قاب گرفته و در کنار انبوه عکس های بهاری هر ساله خود آویزان کنند.
ظرفهای ناهار را با دختران روستا کنار همین آب روان شستیم و خاله تذکر می داد که ظرفها را تمیز شسته و متلکی هم بارمان کرد: آهای دخترها گربه شور نکنید.
چیزی از کوفته ها باقی نمانده که زمین بهاری را آلوده کند یعنی کوفته با طبیعت دوست است.
کوفته با طبع گرمش شور و گرما می آفریند و سفره سیزده بدر همدانی ها را رنگین می کند تا نوروزی دیگر و سیزده بدری دیگر...
نظر شما