سحرگاه امروز شمشیر نفاق و کینه بر فرق عدالت گستر گیتی فرود آمد و اشک اندوه و بی پدری را بر دیدگان شیعیان آن حضرت جاری ساخت و همه جهان را عزادار کرد.
با جراحت مرد خدا، مولای موحدان و راد مردان عالم، در محراب عبادت مسجد کوفه عدالت هم رنگ باخت و در حقیقت با کشتن ولی خداوند، عدالت را نیز سر بریدند.
از امروز به بعد دیگر شب های کوفه و آسمانش لبریز از مهتاب نمی شود، دیگر ابرمرد عالم عرفان و معرفت در تاریکی شب های کوفه آن شهر خواب گرفته به صورت ناشناس کیسه ای بر روی شانه نان و خرما برای فقیران و یتیمان شهر نمی برد، دیگر دست های نوازشگر و مهربان لنگر زمین و آسمان که پر ز عطر خوب یاس بود بر سر کودکان یتیم و فقیر کوفه دست نوازش نمی کشد.
حضرت امیر المومنین علی علیه السلام وجود نازنینی بود که شب و مهتاب او را می شناختند به چشمان زیبایش گل مهتاب پیدا بود، دل پهناورش مانند دریا بود، رایحه خوش بوی عطر علی در کوچه های شب روان بود، امروز نوزده ماه رمضان ۱۴۴۳ هجری قمری است، هزار و ۴۰۳ سال پیش در چنین روزی فرق مبارک فخر عالم وجود به دست نامردترین موجود عالم شکافت، روزی که تنها علی (ع) از راز بزرگ آن خبر دارد، اکنون فرشتگان بر گرد سرای علی در پروازند و علی (ع) بر اوج ایستاده تا پروازی سرخ را آغاز کند، از خانه علی تا ملکوت راهی نیست، راهی کوتاه که فاطمه (س) نیز آن را پیموده است.
فرشتگان بی تاب و دل نگران لحظه های وداع را به نظاره نشسته اند، آسمان می تپد، از سحرگاه امروز زمین خاک بر سر ریخته و آفتاب توان برخاستن ندارد.
در خانه علی میل باز شدن ندارد، هوای خانه ابری است و باد سینه زنان، زودتر از علی خبر ضربت خوردن مولای خوبان عالم را به خانه شاهین تیز پرواز عرش الهی برده است، امروز، روز بی پناهی کودکان یتیم و فقیر کوفه است.
فریاد مرغان کوچه ها، یتیمان بی پناه، چاه های آب و نخلستان ها، کوفه را به بغض پیوسته فرا می خوانند آسمان می بیند تاول های ۲۵ سال سکوت را بر لب های ابرد مرد مظلوم زخم دیده و پژواک آه علی را از چاه بنی نظیر می شنود.
امروز و در این ساعت های حزن و ماتم، باد فریاد دعای ندبه یتیمان کوفه را به دوش خواهد کشید و تا تاریخ هست با هزاران هزار آه و افسوس این ناله ها را در گوش زمان زمزمه خواهد کرد.
امشب ماه نیز کم فروغ تر از دیگر شب ها، با شرمندگی کوچه های کوفه را پنهان می کند، نخلستان ها وداع آخر امیر و سوز مناجات های علی (ع) را می شناسند و چاه هم از ضجه های بی قرار علی می داند که این ساعت های آخر پایان دردهای او است.
یا علی، تو را خدا می شناسد و بس، تو تنها مرد زمان خود نبودی بلکه متعلق به همه اعصار هستی. ای ضربت خورده محراب، در محراب مسجد کوفه «فزت و رب الکعبه» گفتی به حق پیوستی و رستگار شدی، اما قلب همه پیروانت راستینت را به درد آوردی و عاشقانت را در وادی حیرت تنها گذاشتی، ولی قلب ما در تسخیر توست و نام مبارک، راه حق و یادت تا ابد راهگشای شیعیانت است.
ای مولود کعبه، ای ولی خداوند متعال، ای وصی پیامبر خاتم (ص)، ای همسر بهترین بانوی جهان و ای ابوالائمه، تو کیستی که همه و حتی غیر مسلمانان به فضائل نیکو و خصلت های انسانی تو معترف هستند و در مقابل عظمت وجود مبارکت حیرانند.
مناجات علی علیه السلام از خشیت خدا
عروه بن زبیر گفت: روزی در مسجد رسول خدا(ص) با جمعی از اصحاب آن حضرت نشسته بودیم. اعمال و عبادت های جنگجویان جنگ بدر که اهل بیت رضوانند (سوره توبه آیه ۱۰۰) یاد می کردیم.
ناگاه ابو درداء گفت: ای مردم! آیا می خواهید شما را به کسی خبر دهم که ثروت او از همه صحابه کمتر، و عمل او از همه بیشتر، و تلاش و کوشش او در عبادت زیادتر بود.
- ((کیست آن شخص؟)) - ((او علی بن ابی طالب علیه السلام است)).
به خدا سوگند، کسی از آن اهل مجلس نبودند جز اینکه چهره خودشان را برگردانند.
مردی از انصار گفت: سخنی که ابراز کردی، هیچیکس با تو موافق نبود.
ابودرداء گفت: من آنچه دیده بودم برای شما بیان کردم، شما نیز هر چه از دیگران دیده اید بگویید.
من شبی در نخلستان بنی النجّار به خدمت آنحضرت رسیدم که از دوستان کناره گرفته بود و در پشت درختان خرما پنهان گردید و به آواز محزون و نغمه دردناک می گفت: خدایا بسیاری از گناهان مُهلِک و نابوده کننده ای از من سر زد و تو بردباری کردی از آنکه مرا در مقابل آن گناهان عذاب کنی. و بسیاری از بدیها که از من صادر شده با کرم و بزرگواریت مرا رسوا نکردی.
خدایا اگر عمر من در گناهان طولانی شود و گناهان منم در نامه اعمالم بزرگ شود. من جز تو به آمرزش کسی امید ندارم. و به جز تو از خشنودی کسی امید ندارم.
صدای مناجات علی(ع) مرا متوجه خویش کرد، به دنبال صدا رفتم، ناگاه دیدم، ناله کننده امیر المومنین علیه السلام است. در پشت درختان پنهان شدم، و آن حضرت رکوع های متعددی در دل شب انجام داد، و در رکعات بسیاری نماز خواند. وقتی از نماز فارغ شد، دوباره مشغول و دعا و گریه و مناجات شد.
این چنین مناجات می کرد: خدایا، چون در عفو و بخشش تو فکر می کنم گناه بر من آسان می شود و چون عذاب عظیم تو را به یاد بیاورم بلیّه خطاها بر من بزرگ می شود.
سپس گفت: آه، اگر بخواهم گناهانی چندی که در نامه های عمل خودم نوشته شد آنها را فراموش کرداه ام و تو آنها را شمرده ای. تو به فرشتگان بفرمائی، او را بگیر.
پس وای بر چنین دستگیر شده ای، و اسیری که فامیلان او، او را نجات نمی توانند بدهند. و قبیله او به فریادش نمی توانند رسید. و تمام اهل محشر بر او رحم می کنند.
پس فرمود: آه از آتشی که جگرها و کلیه ها را بریان می کند. آه از آتشی که بر می کند پوست های سر را، آه از فرو گیرنده از زبانه های جهنم.
آنگاه گریه زیادی کرد تا آن که دیگر صدایی از آن حضرت نشنیدم. با خود گفتم: شاید بر آن حضرت خواب مستولی شد به لحاظ اینکه بیداری زیاد کشید. نزدیک رفتم که برای نماز صبح او را بیدار کنم. چندان که حرکت دادم آن جناب حرکت نفرمود و به مثل چوب خشک بدن مبارکش بی حس افتاده بود.
گفتم: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» و دویدم به سمت خانه آن حضرت، خبر را به حضرت زهرا علیه السلام رساندم. فرمود قصه او چگونه بود! من آنچه دیده بودم عرض کردم. فرمود: ای ابو درداء، این غشوه ای است که در غالب اوقات از ترس و خشیت الهی به ایشان دست می هد. پس آب آوردند، بر چهره مبارکش پاشیدند، بهوش آمد، و من را در حال گریه در کنار خودش دید.
فرمود: چرا گریه می کنی؟ گفتم: از آنچه می بینم که تو با خود می کنی. فرمود: اگر ببینی مرا که به سوی حساب بخوانند، هنگامی که گناهکاران به عذاب خودشان یقین داشته و ملائکه جهنم مرا احاطه کرده باشند و نزد خداوند جبّار مرا ببرند و تمام دوستان در آن حال مرا رها کنند و اهل دنیا بر من ترحّم کنند، هر آینه در آن روز بر من ترحّم خواهی کرد نزد خدا ایستاده باشم که هیچ امری بر او مخفی نیست.
ابودرداء گفت: به خدا سوگند: چنین عبادتی از اصحاب پیامبر ندیدم. (بحار، ج ۴۱، ص ۱۲ - ۱۱، ح ۱)
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ما سوا فکندی همه سایه هما را رحمت و مهربانی، از سحرگاه امروز ۱۹ رمضان از بین کوفیان رخت بر بست و به آسمان پر می کشید و این کوفیانند که تا دنیا، دنیاست بر جهل و ظلمت درون خویش مویه می کنند و دیگر هرچه ناله سر دهند، مولایشان باز نخواهد گشت.
امروز جزیره زیبای قشم سرزمین آب و آفتاب و مردم مهربان و نجیبش در غم ضربت خوردن مولای متقیان داماد رسول خدا(ص) و همسر زهرا(س) زانوی غم در بغل گرفتند و سکوتی عجیب سرتاسر جزیره را فرا گرفته است.
بیایید امروز و همزمان با همه آسمانیان و زمینیان مومن که در غم از ضربت خوردن بنده عاشق خداوند و سرور موحدان اندوهگین و سوگوارن، کلاس درس علی (ع) را پاس بداریم و بیاموزیم آیه آیه درس گذشت، مهربانی، از خودگذشتگی، ایثار و بزرگ بودن را از کتاب زندگی علی (ع) و ولایت او را و مهرورزی به همنوعانمان را سرلوحه وظایف مان قرار دهیم.
صلوات خاصه امام علی علیه السلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ أَخِی نَبِیِّکَ وَ وَلِیِّهِ وَ صَفِیِّهِ [وَ وَصِیِّهِ] وَ وَزِیرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِکْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِی إِلَی شَرِیعَتِهِ وَ خَلِیفَتِهِ فِی أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْکُرَبِ [الْکَرْبِ] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْکَفَرَةِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِی جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِیِّکَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ صَلِّ عَلَیْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّیْتَ عَلَی أَحَدٍ مِنْ أَوْصِیَاءِ أَنْبِیَائِکَ یَا رَبَّ الْعَالَمِینَ.
خدایا بر امیر مؤمنان علی بن ابی طالب درود فرست، برادر پیامبرت و ولیّ و برگزیدهاش، و وزیر و جایگاه سپردن دانشش، و موضع راز و درگاه حکمتش، و گویای به حجّت، و دعوت کننده به شریعتش و جانشین او در امّتش، و برطرف کننده رنج و اندوه از چهرهاش، و درهم شکننده کافران، و به خاک مالنده بینی بدکاران، آنکه او را نسبت به پیامبرت به منزله هارون از موسی قرار دادی.
خدای دوست بدار هر که دوستش دارد، و دشمن بدار هر که دشمنش دارد، و یاری کن هر که یاری اش نماید، و خوار کن هر که او را واگذارد، و لعنت کن هر که به دشمنی اش برخاست، از پیشینیان و پسینیان، و بر او درود فرست برترین درودی که بر یکی از جانشینیان پیامبرت فرستادی، ای پروردگار جهانیان.
نظر شما