به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری ایرنا، حجتالاسلام و المسلمین «محسن قرائتی» رئیس ستاد اقامه نماز کشور در روایتی به اهمیت شهادت در کلام معصومین (ع) و نقش طلاب در هشت سال دفاع مقدس پرداخت که در ادامه میآید: حق مطلب این است که خانوادهها؛ پدر و مادر، همسر و بچههای عزیزانی که شهید شدهاند صحبت کنند. حرفی که از دل برمیآید بر دل مینشیند. بنده یا جبهه نرفتم یا اگر چندباری رفتم برای سخنرانی رفتم و یک آدم معمولی بودم. اول این که دعای وَقَتلاً فِی سَبیلِک (دعای عاقبت به شهادت) جز دعاهای امامان است. یعنی امامان ما در دعاهایشان شهادت را میخواستند.
دوم این که شهادت، خواست تمام کسانی است که نماز میخوانند. چون در نماز میگوییم صِراطَ الَّذینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم (خدایا! ما را ببر در راه کسانی که بهشان لطف داری). در سوره نسا آیه ۶۸ میگوید که این أَنعَمتَ عَلَیهِم چه کسانی هستند. یکیشان شهدا هستند و یک مصداقش شهدای همان جبههها است.
مسئله سوم این که حضرت امیر(ع) کمالات زیادی داشت. همسر حضرت زهرا بود، پسرعموی و وصی پیغمبر (ص) بود، امیرالمومنین بود، در جبههها فاتح خیبر بود، خود و همسرش معصوم و پدر 2 امام معصوم بود اما تنها جایی که گفت فُزتُ(رستگار شدم) شهادت بود. حضرت امیر (ع) نگفت رستگارم برای این که پیامبر هزار باب علم روبهروی من باز کرد؛ گفت رستگار شدم چون شهید شدم. فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَه. در قرآن گفته شده «ذلِکَ الفُوز» رستگاری این است؛ أُولَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ. بنابراین شهادت یک رستگاری و کلمه فُوز و فائِز برای آن به کار رفته است.
علامه امینی در کتابی به نام «شهداءالفضیله» (با ترجمه استاد محمدرضا حکیمی) اسامی سیصد نفر از علما و روحانیون و شیعیانی که قبل از انقلاب شهید شدهاند را آورده است که نشان میدهد تعداد شهدای طلبه در هر زمانی نسبت به جمعیتشان از سایر قشرها بیشتر است؛ چه شهدای نامدارشان، چه شهدای گمنامشان. شهدای نامدارشان مثل شهید اول، شهید دوم، شهید سوم که خیلی مهم بودند و شهدای بعد از آنها در انقلاب خودمان؛ مطهریها، مفتحها، هاشمینژادها، ائمهجمعه مثل دستغیب، اشرفیاصفهانی، مدنی و قاضیطباطبایی و مدرسین و طلابی که سنگر به سنگر در گرمای جنوب یا برف و یخ و سرمای غرب میرفتند و احکام و مسئله میگفتند، نمازجماعت اقامه میکردند و بعد هم تفنگ دست میگرفتند و خط مقدم میرفتند و عملیات نظامی هم داشتند.
من از گفتن اینها خجالت میکشم چون ما کاری برای جبهه نکردیم، ملاقاتهایی میرفتیم ولی چه اثری داشت، خدا میداند. به هر حال مرگ قطعی است؛ کلُّ مَنْ عَلیها فَان، کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ. اگر مرگ قطعی است، چرا از این در نرویم و از درهای دیگر برویم؟
مرجع بزرگ ما آیتاللهالعظمی صافی آخرین کلام و آرزویش این است که اگر بناست بعد از صد سال از دنیا برود، کنار شهدا از دنیا برود. امام خمینی سفارش میکند من را کنار شهدای بهشتزهرا دفن کنید. آرزویشان کنار شهدا بودن است. امام هادی (ع) وکیل میگیرند تا کنار قبر امام حسین(ع) شهید کربلا، برای ایشان دعا کنند، آن شخص میگوید «آقا! شما خودتان امام هستید!» اما ایشان میفرمایند: «دعا کنار خاک شهید مستجاب است.»
دعا میکنم به آبروی تمام شهدای تاریخ، شهدای شیعه، شهدای جبهه و غیرجبهه، از سفرهای که شهدا را بر سر آن نشاند، ما را محروم نکند و توفیق شهادت را به ما هم بدهد که از این کاروان عقب نمانیم.
نظر شما