به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا، در وقایع کردستان اصغر وصالی فرمانده گروه دستمال سرخها بود، وجه تسمیه این گروه به شهادت یکی از اعضای جوان آن باز میگردد. او به هنگام شهادت، لباسی سرخ بر تن داشت که همرزمانش به عنوان یادبود وی، تکههایی از لباس او را بر گردن بستند و عهد کردند که تا گرفتن انتقامش، آن را از خود جدا نکنند.
سردار حاج مهدی زمردین در خصوص خاطرات خود در جنگ با نیروهای کومله و دمکراتها در کردستان به خبرنگار ایثار و شهادت ایرنا گفت: روز دوم جنگی که توسط کومله دمکرات ها در شهر پاوه به وقوع پیوسته بود به دستور حضرت امام خمینی (ره) به عنوان اولین گروه از تهران برای کمک به گروه شهید اصغر وصالی یا همان اصغر چریک که به دستمال قرمزها معروف بودند اعزام شدیم.
وی افزود: برای رفتن به کردستان پشت یک تریلی که گوشههای آن سنگر بندی شده بود نشستیم که در پیچ و خمهای مسیر اگر به ما تیراندازی میشد پشت گونیهای شن قرار میگرفتیم و به دشمن تیراندازی می کردیم.
وی اضافه کرد: روز دوم برای حفاظت از یک بیمارستان به شهر پاوه اعزام شدیم، بعد از ورود به داخل بیمارستان متوجه شدیم کومله ها تعدادی از بیماران را سر بریده و برخی از آنها را با بستن به رگبار به شهادت رسانده بودند، صحنه اسفناکی ایجاد شده و بوی تعفن کل فضا را در بر گرفته بود.
زمردین خاطرنشان کرد: ۲ ساعت به تاریکی هوا مانده بود که در بیرون از بیمارستان از رزمندگان خواستم هر کس برای خود یک سنگر انفرادی حفر کند چراکه کومله ها شبانه به ما حمله می کنند، پس از ایجاد ۲ هلال در جلوی بیمارستان برای جلوگیری از اصابت تیر به نیروهای خودی، به نیروها اعلام کردم اگر کسی میخواهد دستشویی برود یا چیزی بخورد زودتر اقدام کند و قبل از ورود دشمن در سنگرها قرار بگیرند، همه ما تا صبح در سنگرها بیدار ماندیم، نیمه های شب دشمن به ما حمله کرد و ما نیز به مبارزه پرداختیم چند نفر از نیروهای آنها توسط ما کشته شدند و یکی از نیروهای خودی که به دلیل ترس از سنگر بیرون آمده بود مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.
این فرمانده جبهههای جنگ می گوید: بعد از آن درگیری در کردستان ماندیم و برای مبارزه با نیروهای کومله از شهری به شهر دیگر می رفتیم، یکی از رزمندگان به نام سرلشگر محمد فدایی فرمانده سپاه وقت کردستان زمانی که متوجه شد ما در کردستان مشغول مبارزه هستیم بنده را به عنوان فرمانده گروه انتخاب کرد.
اصل درگیری ها در شهر کامیاران بود
زمردین گفت: شهر کامیاران در کردستان یکی از مناطق یهودی نشین بود و اصل درگیری ها در آنجا اتفاق می افتد؛ برای حفظ یک شهر پوست ما کنده می شد، امکانات و تجهیزات نظامی ما بسیار کم بود، ما اسلحه (ژ س) که زمان انقلاب در درگیری ها به دست آورده بودیم و تیربار (ام یک) که مربوط به جنگ جهانی دوم نیروهای نازی بود و آنها را ارتش به سپاه داده بود را به همراه داشتیم.
وی تاکید کرد: بنی صدر در آن زمان به ژاندارمری دستور داده بود مهمات در اختیار نیروهای سپاه قرار ندهند، ما نیز شب ها قبل از انجام عملیات بر علیه ژاندارمری و کومله دمکرات ها ماشین های خود را جلوی زاغه ها پارک می کردیم و پس از تیراندازی به سوی آنها زمانی که نیروهای دشمن از سنگرهای خود بیرون می آمدند، مهمات آنها را سرقت و با همان تجهیزات با آنان مبارزه می کردیم؛ این رویه تا ۲ سال ادامه داشت و در عملیات های مختلف پیروز شدیم و دشمن تلفات زیادی داد.
این فرمانده جبهههای جنگ اذعان داشت: به دلیل علاقه ام به تخریب برای دشمن کمین می زدم و کم کم با مطالعات و تجربه هایی که در این زمینه به دست آورده بودم به این کار ادامه دادم. سال ۱۳۶۰ که در حال خنثی کردن یک بمب بودم آن بمب در شکمم منفجر شد، پس از آن به دلیل اینکه چشمم از انفجارها ترسیده بود حدود پنج سال این کار را کنار گذاشتم چراکه با دیدن نارنجک تنم به لرزه می افتاد در این مدت در حفاظت اطلاعات مشغول به کار شدم و در قرارگاه خاتم مسئولیت قرارگاه عملیاتی را بر عهده داشتم که اطلاعات به بیرون درز پیدا نکند در همین حین یک هواپیما مدام شهر را بمباران میکرد و کم کم دیدن انفجار برای من عادی شد.
به گفته زمردین، تخریب جنگ ۲ نوع است یکی تخریب جبهه و جنگ که به آن کاشت و برداشت مین گفته می شود و یکی تخریب ویژه نام دارد در این نوع تخریب باید تحصیلات آکادمیک را در رشته فیزیک، الکترونیک پشت سرگذاشت که به دلایلی ادامه تحصیل برای من ممکن نبود، از وجود متخصصان در این رشته بهره گرفتیم در تخریب ویژه اصلاحاتی همچون شیمی انفجار، فیزیک انفجار و الکترونیک انفجار وجود دارد در این رشته ها با متخصصان مربوطه صحبت کردیم و از آنها خواستیم مواد دست سازی را با ترکیب های متفاوت برای ما بسازند پس از آن ما قدرت انفجار آنها را ثبت میکردیم.
وی اضافه کرد: در فیزیک انفجار نیز مواد در حال عادی مثلا ۱۰۰ کیلومتر قدرت دارد و بعد از تغییر شکل به یکهزار کیلومتر تبدیل می شود با مهندسان سیالات همکاری می کردیم. برای الکترونیک انفجار نیز از متخصصان می خواستیم برای ما دستگاه و کیت های مختلف بسازند ما نیز آنها را تست می کردیم و بعد ارتقاء ایمنی آنها را بالا می بردیم با استفاده از این شیوه مکان مورد نظر را از راه دور با وسایل الکترونیک منفجر میکردیم.
زمردین توضیح داد: قبل از بازنشستگی نیز کار بر روی ساخت موشک را آغاز کردیم، کار من این بود که تعمیرات آن را انجام دهم یکسال قبل از پایان خدمت به دلیل فشارهای روحی و جسمی که بر من وارد شد ۲ بار دچار سکته شدم و به خاطر این مسئله بعد از دوران خدمت با بازنشستگی بنده موافقت شود.
نظر شما