به گزارش ایرنا، حتی بدخواهان الحشد الشعبی امروز در هشتمین سالگرد تاسیس این نیروی بسیج مردمی به اهمیت آن پی برده اند تا جایی که مراکز پژوهشی معروفی در آمریکا به اهمیت این نیروی مسلح در حفظ تمامیت ارضی عراق اذعان کرده اند.
در چنین روزهای گرمازده ای، هشت سال پیش وقتی گروه تروریستی داعش به عراق یورش آورد و دو سوم خاک این کشور را تصرف کرد، بسیاری - چه از سر کینه یا مشاهده واقعیت های میدانی آن روزها- تصور می کردند که کشوری به نام عراق برای همیشه از نقشه جهان، پاک شده است.
آمریکایی ها برای اجرای طرح «جو بایدن» که در آن روزها معاون رییس جمهوری آمریکا بود، آماده می شدند تا عراق را به سه کشور کوتوله «کردستان»، «سنیستان» و «شیعیستان» تقسیم کنند.
برخی فرصت طلبان داخلی نیز کوشیدند از این سرزمین در آستانه قطعه قطعه شدن، بیشترین سهم را ببرند و ادعا کردند که «سایکس پیکو تمام شده و مرزهای جدید با خون ترسیم می شود.»
برخی از رهبران سیاسی عراقی که هنوز هم سرگرم بازی سیاسی هستند، آن زمان از این معرکه فاصله گرفتند و آن را «جنگ کثیف» و «جنگ فرقه گرایانه» نامیدند، اما یک عده دیگر، تحت عنوان «ثوره العشائر» (انقلاب عشایر) به صفوف داعش پیوستند.
بسیاری از شخصیت ها و رهبران سیاسی عراقی کوله بار خود را برای هجرت همیشگی از این سرزمین می بستند؛ برخی خاک عراق را ترک کرده و برخی در شرف ترک آن بودند.
هنوز منظره خودروهای آنها که از خیابان های پشتی منطقه امنیتی سبز به سمت فرودگاه بین المللی بغداد می رفتند، از اذهان مردم عراق پاک نشده است.
در این میان، جامعه عراق از حیث اجتماعی به شدت دچار شکاف شده بود؛ بخشی طرفدار داعش شده بود و داعشی ها را انقلابی و مجاهد می نامید و حتی تعدادی از سران عشایر «نینوا» و «صلاح الدین» و «الانبار» در کنفرانس های خبری (کنفرانس های خیانت) یا پشت دوربین های تلویزیون ها، با داعش اعلام بیعت کردند.
کردستان عراق در آن روزها، خود را تافته جدا بافته از عراق می دانست و از این حیث، در آنچه اتفاق می افتد، فقط نظاره گر بود و برخی رهبران کرد عراق گفتند که «این جنگ (داعش)، جنگ ما نیست.»
در این شکاف اجتماعی بزرگی که در جامعه عراق ایجاد شده بود، شیعیان، طبیعتا حلقه ضعیف معرکه بودند که انگار خود را باید برای قتلگاهی به مراتب بزرگتر از آنچه دو روز قبل در «اسپایکر» اتفاق افتاده بود، آماده کنند!
دیدن اعدام جمعی بیش از دو هزار جوان در قضیه اسپایکر، دیگر امیدی به موجودیت عراق نگذاشته بود، خصوصا که واشنگتن کاملا به تعهدات خود در قبال حفاظت از تمامیت عراق - طبق آنچه در توافقنامه ۲۰۰۸ امضا شده با بغداد آمده بود - پشت پا زد و به صراحت گفت که «در این جنگ داخلی ورود نمی کند!»
در اغلب کشورهای عربی خصوصا شیخ نشین های حوزه خلیج فارس، جشن پیروزی داعش برپا بود و هیجان اعزام جوانان عرب به عراق، تحت عنوان انحرافی «مجاهدین»، تقریبا سراسر جهان عرب را فراگرفته بود و شیوخ وهابیت در مکه و مدینه و پایتخت های عربی به راه افتاده بودند و این جنگ را «جنگ مقدس» می نامیدند.
در آن لحظات و ایام، بغداد در محاصره داعش بود و بخشی از عناصر تروریستی داعش از سمت فلوجه راه را به سمت کربلا و نجف کج کردند.
داعشی ها، از نجف و کربلا با نام های موهن اسم می بردند و با این تفکر منحرف به سمت این دو شهر مقدس راه افتادند؛ تصور می شد که همانند اوائل قرن بیستم، جنایت وهابیت، بار دیگر در این دو شهر مقدس در شرف تکرار است.
دیدن رنگ خونین دجله که خون به ناحق ریخته جوانان اسپایکر را تازه به بغداد رسانده بود، همه را وحشت زده کرده بود و در این فضای نفسگیر، خمپاره های داعشی ها از «سبع البور» در هفت کیلومتری شمال بغداد به اطراف حرم امامین کاظمین (ع) اصابت می کرد.
راه ۱۱۰ کیلومتری سامراء به بغداد کاملا قطع شده بود و تصور می شد این بار گروه تروریستی داعش، حرمین امامین عسکریین (ع) را با خاک یکسان می کند و دیگر قرار نیست اثری از آن در این شهر باقی بماند.
در آن حال و هوا که بسیاری در داخل عراق فقط شعار «وانفسا» را سر می دادند، عده ای شیرمرد از جنس پایداری و آلیاژ مقاومت، یکباره در میان بهت همگان، لباس رزم پوشیدند و گفتند که به مقابله با داعش می پردازند.
در این ناامیدی محض، همسان با این عده قلیل از دلیرمردان، سید نجف آیت الله «سید علی سیستانی» که به سکوت، شهره است، یکباره چشمان بی تاب مردم مضطرب را به سمت خود کشاند، لب به سخن گشود و فتوای جهاد کفایی را صادر کرد.
چونان آتشی که در خرمنی زده باشند، خون غیرت از شنزارهای جنوب فوران کرد و عشایر که مانند همیشه پیشگام بودند، خود را برای پیوستن به گروه های مقاومت اسلامی آماده کردند؛گروه هایی که از قبل مهیای رزم شده بودند.
اما انبارها خالی از سلاح و سلاح ها بدون مهمات بودند و به گفته محمد جاسم العسکری نماینده وقت پارلمان عراق و از فرماندهان یکی از تیپ های الحشدالشعبی، پل هوایی تهران - بغداد در اولین ساعات روز یازدهم ژوئن زده شد تا با ورود نیروهای زبده ایرانی همراه سلاح و مهمات، مقاومت جان بگیرد.
العسکری ، هفته ها بعد از سقوط موصل و در شرایطی که نیروهای مقاومت ابتکار عمل را بدست گرفته بودند، گفته بود که بنویسید تا در تاریخ ثبت شود که "اگر نبود فتوای تاریخی مرجعیت و پل هوایی تهران - بغداد، عراق فرو می پاشید.
همزمان با فتوای جهاد کفایی نجف، یک سید علی دیگر (آیت الله العظمی خامنه ای) این بار از تهران به شهروندان خود گفت که به صورت میلیونی به زیارت عتبات عالیات بروند و این گونه بود که مرزها بین دو کشور در حادثه ای شورانگیز شکسته شد و روح دیگری به این مردم تازه جان گرفته، دمیده شد تا در این مبارزه، احساس تنهایی نکنند.
در همان روزهای اول فتوای جهاد و در این حال و هوای تازه، جمعیت داوطلبان پیوستن به صفوف نیروهای مجاهد از یک میلیون نفر تجاوز کرد و افسردگی شکست، تبدیل به روح مبارزه و جهاد و مقاومت شد.
دلیرمردان مقاومت با سابقه و تجربه چند دهه مبارزه با رژیم جنایتکار صدام در ایام «معارضه» و سپس مقاومت در برابر اشغالگران آمریکایی، گرد کهنه سوار ایرانی شهید«حاج قاسم سلیمانی» و غیرتمند جنوبی عراقی شهید «حاج ابومهدی المهندس» جمع شدند تا هسته سازماندهی نیروهای داوطللب مردمی را تشکیل دهند.
شاگردان آیت الله شهید «محمد محمد صادق صدر» مانند همیشه در این مبارزه پا پیش گذاشتند؛ مردانی همچون «شیخ قیس الخزعلی» از نواده های «شیخ خزعل» و «سید اکرم الکعبی» با نیروهای نجباء و «ابوآلاء الولائی» با نیروهای کتائب «سید الشهداء» و «احمد الاسدی» با جوانان «جند الامام» و «ابوفدک المحمدوای» که شیربچه های «کتائب حزب الله» را آماده ماموریت های ویژه کرد.
شیخ مجاهدین «هادی العامری» نخستین شخصی بود که پست وزارت حمل و نقل را ترک کرد و هنوز جای خالی او در هیات دولت در آن روزها، به عنوان یکی از نشانه های غیرتمندی این مرد، به تصویر کشیده می شود.
العامری، کهنه سرباز معارضه با رژیم صدام، دوباره خون جوانی در رگ هایش دوید و بار دیگر همقطاران خود مانند شهید «ابومنتظر المحمداوی» را فراخواند تا در نخستین گام، جبهه دیاله در شرق عراق را ایمن کنند.
«حسن الساری» مجاهد سال های معارضه با رژیم صدام، از دل تالاب های جنوب، جوانمردان «جهاد و بناء» را در استان میسان گرد خود جمع کرد و «شیخ جلال الدین صغیر» روحانی برجسته مجلس اعلای اسلامی عراق با جوانانی که اطرافش جمع شده بودند یک گروه مسلح به نام «انصار العقیده» را شکل بخشید.
مجلس اعلای اسلامی عراق، گروه مجاهد «سرایا عاشوراء» را به «ابواحمد الجابری» مجاهد دوران مبارزه با رژیم صدام سپرد، و حزب «الدعوه اسلامی» عراق نیز «لواء الصدر» را فعال کرد و شهید تقوی از یادگاران دفاع مقدس "سرایا الخراسانی" را تاسیس کرد که این گروه نقش مهمی در حفظ شهر بلد از توابع سامرا و همچنین عملیات آزادسازی جلولا و سعدیه در استان دیاله عراق، در همان ماه های اول جنگ علیه داعش در عراق داشت.
به این ترتیب گروه های مختلف مقاومت از مردان دوران معارضه با رژیم صدام، شاگردان شهید آیت الله «محمد باقرصدر»، شهید آیت الله «محمد باقر حکیم» و شهید آیت الله محمد محمد صادق صدر و یاران مقاومت در برابر اشغالگران آمریکایی با نیروهای عشایر برای زمین زدن هیولای داعش دست در دست هم گذاشتند.
شیرمردان ولایی ایران در این نبرد، جانانه بدون هیچ چشمداشتی پای کار آمدند و آنها که زخم هشت سال جنگ تحمیلی را در بدن داشتند در این نبرد جدید، خون شان برای همیشه با خون برادران مجاهد عراقی درهم آمیخته شد.
هسته مرکزی الحشد الشعبی به این ترتیب حسب سخنان حاج شهید ابومهدی المهندس و نوری المالکی نخست وزیر وقت در منزل شهید ابومهدی با حضور شهید سلیمانی در بغداد شکل گرفت.
تولیت عتبات عالیات در کربلا و نجف اشرف متعاقبا با سازماندهی بخشی از نیروهای مردمی تحت چهار گروه به نام های «علی الاکبر (ع)»، «عباس (ع) القتالیه» ، «امام علی (ع) القتالیه» «انصار المرجعیه» در همان روزهای اول نیز به صفوف الحشد الشعبی پیوستند و اینگونه بود که حلقه این نیروی مردمی بی نظیر تکمیل شد.
نیروهای «مقتدا صدر» بعد از شکستن محاصره سامراء و شرکت در عملیات شکست حصر آمرلی، در همان سامرا مستقر شده و تا آخر جنگ مسئولیت امنیت این منطقه مهم در شمال بغداد را به دست گرفتند.
یاران العامری، انصافا جانانه محور دیاله را حفظ کردند و نگذاشتند این محور به دست داعش سقوط کند.
کتائب حزب الله و عصائب اهل الحق (شیخ قیس الخزعلی) با دور زدن جبهه شمالی از طریق سلیمانیه توانستند با برنامه ریزی دقیق شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس، اولین پیروزی بزرگ را در جریان شکست حصر «آمرلی» (جنوب کرکوک) تحقق بخشند.
سرایا عاشوراء و النجباء و دیگر گروه های مقاومت و مردمی هم در جبهه بغداد، رشادت به خرج دادند و توانستند داعش را تا «صقلاویه» و «گرمه» در شمال بغداد به عقب برانند.
پیروزی در جبهه «جرف الصخر» که هادی العامری آن را «جرف النصر» (آبراه پیروزی) نامید، خطر را نه تنها از کربلا و نجف اشرف دور کرد بلکه روحیه جنگی داعش را در هم کوبید و شکست در صفوف این گروه تروریستی را دامن زد.
نیروهای مسلح عراق با دیدن رشادت دلیرمردان الحشد الشعبی، جان تازه گرفتند نیروهای پلیس مرکزی به رهبری سرلشکر «رائد شاکر جودت» حتی در برخی از جبهه ها، پیشروتر از الحشد الشعبی حرکت می کرد.
نیروهای «سازمان مبارزه با تروریسم» در جنگ موصل خوش درخشیدند و نیروی ارتش بعد از ضعف و سرخوردگی که در سقوط موصل داشت، دوباره سامان یافت و شاید یکی از نقطه های افتخار آمیز ارتش عراق، در آزادی سازی «بیجی» (شهر پالایشگاه های عراق) در شمال تکریت بود.
نیروی هوایی و بالگردهای ارتش عراق در طول جنگ بی نظیر بودند و در جنگ موصل، تقریبا ابتکار عمل در اختیار این نیروها بود.
الحشد الشعبی به این ترتیب جنگی را که آمریکایی ها تصور می کردند ۲۰ تا ۳۰ سال به طول خواهد انجامید، در سه سال به اتمام رساند در حالی که این نیروی مردمی نه تنها تمامیت عراق را حفظ کرده بود بلکه توانست روحیه جنگی را در کل نیروهای مسلح عراق احیا کند.
الحشد الشعبی بعد از پایان فتنه داعش، فقط خود را به جبهه و جنگ منحصر نکرد بلکه در جریان سیلاب های ۲۰۱۹ نقش برجسته ای در مهار آن، بازی کرد و سپس وارد فاز پاکسازی کانال های آبی شد.
این نیروی مردمی اینک بعد از هشت سال، به دلیل تنوع مسئولیت هایش از جبهه و جنگ گرفته تا تامین زیارت های میلیونی در عراق و حمل و نقل زائران و کمک به سیل زدگان و خدمات عمومی به مردم، یک نیروی بزرگ با پایگاه مردمی گسترده شده که با وجود همه فشارهای داخلی و خارجی برای تضعیف یا انحلال آن، هر روز قویتر از گذشته می شود تا جایی که اینک بسیاری الحشد الشعبی را معادل عراق می دانند که بدون آن، تمامیت ارضی عراق در معرض تهدید است.
الحشد الشعبی، امروز تصویری گویا از جامعه متنوع عراق است که در بدنه و فرماندهی آن از شیعیان گرفته تا اهل سنت، مسیحیان، کردها، شبک ها و ایزدی ها و عرب و عجم همه وجود دارند از این رو گزاف نیست که گفته می شود الحشد الشعبی خود عراق است.
نظر شما