در بررسی علمی سوگ و سوگواری، در دو بخش با دکتر «فرشته حیدری» دکترای تخصصی روانشناسی، درباره معضل سوگهای ابراز نشده در دوران کرونا و حادثه متروپل آبادان و همچنین پدیده «سوگهای تاخیری» و آثار و پیامدهای آن گفتوگو کردیم
در بخش سوم و پایانی، موضوع را با یک جامعهشناس آشنا به مسائل روز کشور در میان گذاشتیم. دکتر زینالعابدین جعفری با نگاه تخصصی و بومی خود به فقدانهای کرونا و حادثه متروپل آبادان، به خشمهای مضاعفی اشاره میکند که ناشی از مرگ غیرمنتظره است؛ همان فقدانهایی که در ابتدای کرونا و این اواخر، در فاجعه آبادان رخ داد.
جعفری، پژوهشگری اجتماعی را در دانشگاه علامه طباطبایی و دکترای جامعهشناسی را با گرایش «بررسی مسائل اجتماعی ایران» در دانشگاه شیراز خوانده است؛ او با توجه به سوابق اجرایی و پژوهشی، اشراف مناسبی به سوگ و سوگواری در فرهنگ و جامعه ایران دارد.
ایرنا: سوگ در جامعهشناسی چگونه تعریف میشود و تفاوتهای آن با نگاه روانشناختی چیست؟
جعفری: نگاه کلاسیک جامعهشناسی به مساله سوگ، نگاه همبستگی است؛ شاید قدیمیترین کارهایی که در حوزه جامعهشناسی علمی در این زمینه انجام شده، کارهای «امیل دورکیم» بوده که در کتاب «صور بنیانی حیات دینی» مطرح میکند و آنجا، بحث سوگواری را به عنوان یک شیوه برای همبستگی جامعه سنتی درنظر میگیرد. یعنی زمانی که فقدانی اتفاق میافتد و در جامعه، شخصی عزیزی ر از دست میدهد، افراد دور هم جمع میشوند و او را تنها نمیگذارند. مانند کارکردی که در روانشناسی مطرح است و وقتی فرد با یک فقدان شدید مواجه میشود، فشار روانی زیادی به شخص وارد میشود و آن زمان، بهترین موقعیت است که جامعه بتواند دست فرد سوگوار را بگیرد و او را برهاند از افسردگیهایی که احتمال دارد دچارش شود.
در واقع مهمترین کارکرد سوگواری، همان است که افراد کنار داغدار جمع میشوند و این کار سبب حفظ بیشتر انسجام اجتماعی آنها میشود؛ این رفتار به عنوان یکی از مناسک مهم اجتماعی نیز مطرح است که در بیشتر جوامع وجود دارد. این کارکرد سوگواری حتی در جوامع مدرن نیز مشاهده میشود؛ یعنی با اینکه دورکیم معتقد بود این همبستگی (ناشی از سوگواری) از ویژگیهای جوامع سنتی است که همبستگی مکانیکی دارند و در این جوامع، افراد با مشابهتهایی که با یکدیگر دارند در کنار هم انسجام پیدا میکنند، در جوامع مدرن، همبستگی ارگانیکی که ناشی از تقسیم کار تخصصی است اتفاق میافتد.
اما این مشابهتها و کنار هم بودنها در جوامع مدرن نیز از لحاظ روانشناختی اجتماعی، قابل تبیین است؛ چون کمک میکند آن شخصی که دچار ترومای روانی شده، بتواند از فاز افسردگی بیرون بیاید، با واقعیت مواجه شود و همزمان، همبستگی اجتماعی خود را با دیگران حفظ کند.
رابطه سوگ و خشم درونی
ایرنا: در واقع مهمترین کارکرد سوگواری از نظر جامعهشناختی، حفظ همبستگی فرد با جامعه است؟
جعفری: بله؛ البته در جوامع مختلف بسته به شرایطی که دارند، کارکردهای دیگری هم دارد؛ به هر حال فقدان یک عزیز، علاوه بر اینکه فشار روانی زیادی را موجب میشود، یک نوع خشم درونی را میزاید؛ به ویژه زمانی که فرد با یک مرگ غیرمنتظره مواجه میشود و فکر میکند آن مرگ یا فقدان، نباید اتفاق میافتاد؛ در این صورت است که خشم درونی ایجاد و آن مناسک سوگواری، گاهی میتواند باعث برونریزی خشم نیز شود.
ایرنا: با این نگاه، بیشترین ضربهای که در فقدانهای اخیر وارد شده است، باید متعلق به افرادی دانست که در دوره کرونا داغ دیدند، چون نتوانستند سوگواری کنند؛ درست است؟
جعفری: دقیقا همینطور است؛ چون در دوره کرونا، افراد از دور هم جمعشدن منع میشدند و کسانی که عزیزانشان را از دست داده بودند، ناگزیر بودند در تنهایی بار مصیبت را تحمل کنند و این، از لحاظ روانی هم فشار مضاعفی بود؛ زیرا دچار مشکلی شدند که حلنشده باقی ماند؛ در واقع آن افسردگی فرصت پیدا نکرد که هم برونریزی و هم درمان شود. به همین دلیل بیشتر خانوادههایی که در دوران کرونا عزیزی را از دست دادند، هنوز شاید نتونستهاند از سوگ خود خارج شوند؛ زیرا غم و اندوهشان مستمر شد، ادامه پیدا کرد و نتوانستند با واقعیتهای موجود، خود را تطبیق دهند.
ایرنا: هنوز که زمان زیادی از مرگهای کرونایی نگذشته است؛ آیا میشود شرایطی را فراهم کرد که آن سوگهای ابراز نشده، تخلیه شوند؟ به طور مثال در برگزاری سالگرد برای متوفی؟
جعفری: این اقدام البته بیتاثیر نیست، اما آن غم به هرحال به عنوان یک گره روانی در ذهن و کالبدشان میماند. در خویشاوندانم کسانی هستند که عزیزی را در شرایط کرونایی از دست دادند و ما به دلیل محدودیتها، نتوانستیم برای عرض تسلیت حضوری به آنها سر بزنیم؛ در حالی که آنها انتظار داشتند و میگفتند چطور ما که با این بیماری از نزدیک مواجه بودیم و شاید خودمان هم مبتلا شدیم و تحمل کردیم اما هیچکدام از افراد فامیل سراغ ما نیامدند؟!
این توقع نشان میدهد هنوز بار غم زیادی بر دوش آنها سنگینی میکند. حتی من در فامیل شنیدم که برخی افراد همین پیشنهاد شما را مطرح میکردند و معتقد بودند حالا که کرونا، مقداری فروکش کرده است، بیایید با هم جمع شویم و جلسهای بگذاریم که مثلا ختم قرآنی برای فرد متوفی انجام دهیم تا شاید این کار بتواند مقداری از سوگ بازماندگان را تعدیل کند؛ به خصوص که حالا که واکسنها تزریق شده و حضور در جمعها، امنیت بیشتری دارد.
به هرحال یکی از مهمترین کارکردهای مراسم سوگواری جمعی، این است که شخص سوگوار میتواند دوباره به زندگی واقعی برگردد؛ در حالی که در دوران اوج کرونا این اتفاق نیفتاد و شخص داغدار در غم نهان خود گرفتار شد و نتوانست به زندگی عادی برگردد.
در هر شرایطی، از لحاظ جامعهشناختی، انسجام اجتماعی خیلی اهمیت دارد؛ چون جامعه، بدون انسجام اصلا جامعه نیست؛ این همبستگی بین افراد است که میتواند انسجام مورد نیاز را شکل دهد و شاید بهترین توصیه این باشد که ضمن رعایت شیوهنامهها، افراد حتما در جمعها، حضور داشته باشندضرورت حفظ انسجام اجتماعی
ایرنا: در شرایطی هستیم که هنوز آینده مبهمی برای کرونا قابل تصور است و نمیدانیم آن اوجهای مرگبار بازخواهد گشت یا نه اما در مقابل، در ۲ سال و نیم گذشته یک تجربه بزرگ اجتماعی کسب کردهایم؛ حال اگر با این تجارب اخیر، بخواهید به عنوان یک جامعهشناس توصیههایی به مردم داشته باشید، چه میگویید؟
جعفری: ببینید در هر شرایطی، از لحاظ جامعهشناختی، انسجام اجتماعی خیلی اهمیت دارد؛ چون جامعه، بدون انسجام اصلا جامعه نیست؛ این همبستگی بین افراد است که میتواند انسجام مورد نیاز را شکل دهد و شاید بهترین توصیه این باشد که ضمن رعایت شیوهنامهها، افراد حتما در جمعها، حضور داشته باشند؛ این حضور خیلی اهمیت دارد.
ما شاید تاکنون به کسانی که عزیزی را از دست دادهاند، از طریق تلفن یا در فضای مجازی تسلیت گفتهایم، اما حضور فیزیکی بین آنها، یک خاصیت روانشناختی عمیق هم دارد که پیامد اجتماعی میآفریند. این پیامد باعث میشود شخصی که دچار اندوه و سوگ شده، با حضور افراد دیگر احساس کند که تنها نیست و در هجوم مسائل و مصائب، تنها رها نشده است.
البته این حضور به طور حتم باید با رعایت پروتکلها باشد؛ البته درست است کرونا فروکش کرده اما یادمان باشد، هنوز تمام نشده است. این روزها زیاد میبینیم مردم در مکانهای عمومی، خیلی کم شیوهنامهها را رعایت میکنند. بنابراین با ماسکزدن و رعایت دستورالعملها، میتوان در کنار اشخاصی که عزیزی را از دست دادهاند حضور یافت تا آنها بتوانند مراحل روانی پذیرش فقدان را راحتتر در کنند.
میدانیم وقتی شخص، عزیزی را از دست میدهد، ابتدا در مرحله انکار قرار میگیرد و اصلا نمیخواهد بپذیرد که این اتفاق برای او افتاده است؛ بعد از آن اگر همراهی اطرافیان باشد و نیز با برگزاری مراسم تدفین و خاکسپاری، آرام آرام در کنار یک جمع حامی، شخص سوگوار میتواند با واقعیت کنار بیاید و بپذیرد که هرچه باشد این اتفاق تلخ رخ داده است و باید گذر کرد.
علل خشم مردم از ماجرای متروپل
ایرنا: موضوع کرونا و سوگها و مسائل اجتماعی مرتبط با آن البته مفصل است و نیاز به یک فرصت مجزا دارد؛ اگر اجازه دهید برویم سراغ موضوع دوم که حادثه متروپل آبادان است. در این حادثه اگر جنبههای انسانی و از دست دادن عزیزان و کاهش شدید «سرمایه اجتماعی» را کنار بگذاریم، یک سوال مشخص این است که به نظر شما در آن شرایط محیطی، آیا بازماندگان توانستند به شیوه مناسبی سوگواری کنند؟ حتی با اینکه مراسمی را هم نهادهای مختلف برای عزاداری برگزار کردند و ... ؟
جعفری: به حادثه آبادان میتوان از چند جنبه نگاه کرد؛ یکی همان محوری بود که در ابتدای بحث مطرح کردم و نوع مواجهه افراد با مرگهای غیرمنتظره است که خشم درونی مضاعفی ایجاد میکند؛ این خشم در ماجرای آبادان کاملا مشهود بود؛ چون مردم اصلا انتظار نداشتند عزیزانشان زیر ساختمانی که هنوز در حال ساخت است، مدفون شوند. این خشم سوق پیدا کرد به سمت کسانی که مسبب حادثه بودند.
بنابراین نوع سوگواری در حادثه متروپل، با سوگ در یک اتفاق طبیعی مثل سیل یا زلزله کاملا متفاوت است؛ در اینجا بازماندگان میدانستند که اتفاق میتوانست نیفتد اگر فقط سهلانگاری مسببان نبود و همین فرض، عامل یک خشم درونی مضاعف شد ... .
ایرنا: منظور شما این است که در ماجرای آبادان خشم بازماندگان و مردم منطقه پیوند خورد به مشکلات و نارضایتیهای دیگری که در چند سال اخیر خوزستان را آزرده بود؟
جعفری: دقیقا؛ این خشم در بستری از زمینههای اجتماعی مختلف بروز کرد. شما میدانید که خوزستان مشکلات آبوهوایی زیادی داشته و دارد؛ بحث آب آشامیدنی تا مشکلات اقتصادی و در کنار آن هم که کرونا اضافه شد. پس این خطه که با مجموعهای به هم پیوسته و دریایی از مصائب و مشکلات دستوپنجه نرم میکرده، ناگهان با یک فساد نظاممند و بیمبالاتی عجیب در متروپل مواجه میشود؛ بهگونهای که قوه قضائیه نیز همان اوایل ماجرا اعلام کرد حداقل ۱۴ نفر را که با این حادثه مرتبط بودند، دستگیر کرده است.
در این شرایط، ارزیابی و تفسیر مردم خوزستان این بود که چنین حادثهای از اساس نباید به این سادگی رخ میداد؛ نباید در کوران کمبودها و مشکلات جاری، عزیزانشان به این شکل از دست میرفتند. این پیشنیه و این نارضایتیها، طبیعتا منجر به شکلگیری خشم و به دنبال آن، اعتراضهای مردمی شد. اعتراضی که از قضا، حق طبیعی آنهاست و نمیتوان کسی را از این حق طبیعی محروم کرد. در واقع مردم معترض اعلام کردند که عدهای مرتکب فساد شدند و مسئولان مربوطه باید پاسخگو باشند و نظام تصمیمگیری باید این مطالبه به حق را پیگیری کند.
ایرنا: به این ترتیب آیا میتوان گفت که در حادثه متروپل، تشدید دلخوریهای پیشین و سر بازکردن زخمهای قدیمی، باعث تشدید غم داغدیدگان شد که نیاز به سوگواری خاصی داشت؟
جعفری: بله؛ اتقاق تلخ و ضایعهای که در خوزستان پیش آمد، نیازمند سوگواری خاص بود؛ سوگی که ناشی از فقدان عزیزان و دیگر خشمهای تلنبار شده بود. این موضوع اهمیت اقدام به موقع و رسیدگی مناسب مسئولان را بیشتر میکند. اگرچه قوه قضائیه گفته رسیدگی میکند و افراد خاطی را دستگیر کرده اما باید توجه داشت اگر مردم دوباره در جای دیگری چنین اتفاقی را تجربه کنند، دیگر آن اطمینان خاطر را به قول و عمل مسئولان نخواهند داشت.
میدان جامعه، یک میدان کنش اجتماعی است و با یک میدان تفسیری کنشی مواجهایم که دارای کنشگران اجتماعی مطالبهگر است. این مطالبهگران، عزیزانشان را از دست داده و سوگوارند و میخواهند هم مسببان حادثه به مجازات بایسته برسند و هم از طرف تصمیمگیران، این اطمینان داده شود که حادثه مشابهی اتفاق نخواهد افتادهمان زمان اعلام شد که در خوزستان حداقل یک ساختمان دیگر وجود دارد که فاقد اصول اولیه ایمنی است و اگر خدای نکرده فروبریزد، این بار ممکن است همزمان دو تا سه هزار نفر کشته شوند و فاجعهای بزرگتر رقم بخورد. پس ممکن است این سوگواری، به نوعی «سوگواری مستمر» تبدیل شود و پاسخ ناشایست و غیرمنطقی مسئولان مربوطه نیز به این قضیه دامن خواهد زد.
از طرفی میدانیم که میدان جامعه، یک میدان کنش اجتماعی است و با یک میدان تفسیری کنشی مواجهایم که دارای کنشگران اجتماعی مطالبهگر است. این مطالبهگران، عزیزانشان را از دست داده و سوگوارند و میخواهند هم مسببان حادثه به مجازات بایسته برسند و هم از طرف تصمیمگیران، این اطمینان داده شود که حادثه مشابهی اتفاق نخواهد افتاد.
ایرنا: ارزیابی شما از پاسخ مسئولان به مطالبات این کنشگران چیست؟
جعفری: بر اساس فیلمهایی که از منطقه دست به دست میشد، عدهای میگفتند ما به نیروی امدادی نیاز داریم نه نیروی دیگری؛ البته نیروی امنیتی برای برقرای امنیت در منطقهای که فاجعه در آن رخ داده، قطعا لازم است تا امدادگران راحتتر بتوانند کمکرسانی کنند.
مراسم سوگواری که به طور معمول، نوعی همبستگی اجتماعی را برای فرد، رقم میزند؛ اگر زمینههای لازم برای اعتراض فراهم باشد، همان سوگواری، کارکرد جدیدی مییابد و به سمت نوعی مطالبه و اعتراض اجتماعی سوق پیدا میکند؛ به ویژه زمانی که پاسخ منطقی از طرف تصمیمگیران دریافت نکند.
تاثیر اخبار رسانههای رسمی و اجتماعی بر سلامتِروان
ایرنا: اگر ما تصمیمگیران و مردم را دو ضلع مثلث این کنش بدانیم و رسانهها را ضلع سوم، به نظر شما رسانهها به ویژه شبکههای اجتماعی در ماجرای آبادان چگونه عمل کردند؟
جعفری: رسانهها را میشود به دو دسته تقسیم کرد؛ یک دسته آنهایی که بازتابدهنده اخبار رسمی یک واقعه هستند و تصمیمگیران میخواهند که مردم، اخبار را از این دسته دریافت کنند. دسته دوم، شبکههای اجتماعی هستند که بیرون از کنترل تصمیمگیران، اطلاعرسانی میکنند.
به گمانم، اگر شبکههای اجتماعی آنلاین نبودند و مردم با ارتباطات گستردهای که در این شبکهها پیدا کردهاند، گزارشهای میدانی را انتقال نمیدادند، ممکن بود از حادثه متروپل فقط یک خبر خیلی کوتاه منعکس شود و خیلی راحتتر کنترلپذیر باشد. همان کاری که صداوسیما در ابتدا قصد داشت انجام دهد و رئیس آن اعلام کرد «به ما گفتند بیشتر از این به ماجرا نپردازیم»!
این شبکههای اجتماعی بودند که ابعاد واقعی فاجعه را برای مردم آشکار کردند. همین کارکرد آنها ما را به این نتیجه قاطع میرساند که در دنیای جدید، رسانهها به واقع یکی از ارکان مهم دموکراسی هستند.
ایرنا: کسی نمیتواند منکر چنین کارکردهای مثبتی برای رسانهها باشد اما در همین حادثه آبادان با حجم بسیار بالایی از تولید و بازنشر مطالب و محتواهای تلخ مواجه بودیم که باعث انتشار بیش از حد صحنههای دردناک شد و به نظر میرسید حتی گستره و ژرفای سوگ را در جامعه بیشتر کرد؛ جدا از انگیزههای سیاسی برخی رسانهها، آیا شما منکر کارکردهای منفی برخی از آنها بهویژه در بحث سلامتِروان جامعه هستید؟
جعفری: خیر؛ به هیچوجه منکر وجوه منفی رسانه نیستم؛ بهطور قطع هر پدیدهای هم جنبه مثبت دارد هم منفی و بازتاب مستمر حادثه آبادان و گزارشهای فجیع از مثلا اجساد زیر آوار، خاطر مردم را به شدت مکدر کرد و آثار منفی زیادی داشت که یکی از آنها سوگواری مستمر بود. اما واقعیت اینکه مردمی که اخبار را میشنوند، کسانی هستند که همین امروز با مشکلات مختلفی روبرو هستند و زمینهها و آسیبهای اجتماعی زیادی را متحمل میشوند که لزوما ربطی به شبکههای اجتماعی ندارد.
در حال حاضر به دلیل فرآیند گذار از سنت به مدرنیته، جامعه ما دچار یک بیهنجاری (آنومی) وحشتناک است. در جامعه امروز هنجارها و ارزشهای اجتماعی کاملا دگرگون شده و ما در حوزههای مختلف و متعدد، گرفتار معضلات بزرگ هستیمایرنا: منظورتان دقیقا کدام آسیبهاست؟
جعفری: ببینید اگر بخواهم شفافتر بگویم، در حال حاضر به دلیل فرآیند گذار از سنت به مدرنیته، جامعه ما دچار یک بیهنجاری (آنومی) وحشتناک است. در جامعه امروز هنجارها و ارزشهای اجتماعی کاملا دگرگون شده و ما در حوزههای مختلف و متعدد، گرفتار معضلات بزرگ هستیم. شما دست روی هر پدیده اجتماعی بگذارید میبینید که زیرساخت اصلی مشکلات ما، همین قصهی فقدان هنجار (آنومیک)بودن جامعه است که باعث و بانی اتقاقات عجیب شده. در همین بستر بیهنجاری است که فسادهای نظاممند رخ میدهد و ... .
ایرنا: حال به نظر شما مردم چه باید کنند؟ آیا باید به آنها توصیه کرد که اخبار ناخوشایند را پیگیری نکنند؟
جعفری: این توصیه شاید یک توصیه مناسب فردگرایانه یا روانشناختی باشد اما هرگز وظیفه شبکههای اجتماعی و رسانهها را نفی نمیکند. مردم میتوانند خودشان برای پیگیری اخبار حد و مرزی قائل شوند؛ چیزی که شخصا تاحدودی برای خودم درنظر میگیرم. یعنی من همه اخباری را که واقعیت دارند، پیگیری نمیکنم؛ به خصوص که کاری هم از دستم برنمیآید زیرا شما وقتی برای یک معضل، کاری از دستت برنمیاید، با مشغول کردن ذهن، جز اینکه آسیب روانی به خودت بزنی، فایدهای ندارد.
پس در جایی که من نمیتوانم کاری کنم، تلاش میکنم میل به دنبال کردن اخبار مرتبط با آن موضوع را مدیریت کنم. اما همانگونه که گفتم این، هرگز وظیفه شبکههای اجتماعی را نفی نمیکند؛ چون انتشار اخبار جزو وظایف ذاتی آنهاست و این ما هستیم که با داشتن سواد رسانهای، باید میزان استفاده از آن را مدیریت کنیم. به قول رزونامهنگاران از «دروازهبانی خبر» استفاده کنیم و اجازه ندهیم هر خبری وارد دنیای روان ما شود. اما در عین حال باز هم تاکید میکنم اخبار باید منتشر شوند؛ در دنیای آزاد امروز، با یک فضای آزاد رسانهای مواجه هستیم که هرگز نمیتوانیم اخبار را کنترل کنیم.
توجه داشته باشیم که رسانهها در دنیای آزاد حضور قدرتمندی دارند و تا هر کجا که دلشان بخواهد، اطلاعرسانی میکنند و نمیشود جلوی کار آنها را گرفت؛ اینجا وظیفه خود فرد است که مدیریت کند.
از طرف دیگر اینکه «پرداختن مستمر به اخبار ناخوشایند و سوگناک، آیا سوگ را در جامعه گسترده میکند یا نه»؟ بله قاعدتا افزایش میدهد چون مردم همین الان دارند در یک فضای سوگوارانه زندگی میکنند؛ حتی اگر بگوییم که یک سوگ اقتصادی دارند.
جامعه و درماندگی آموختهشده
این ما هستیم که با داشتن سواد رسانهای، باید میزان استفاده از اخبار را مدیریت کنیم. به قول رزونامهنگاران از «دروازهبانی خبر» استفاده کنیم و اجازه ندهیم هر خبری وارد دنیای روان ما شوددرحال حاضر بیشتر خانوادهها مشکل اقتصادی دارند و توان مدیریت کردن مشکلات را ندارند. این مشکل به خودی خود ایجاد سوگ میکند. در سوگ (به معنای کلی آن)، فقط فقدان یک انسان مطرح نیست؛ هر نوع فقدانی میتواند این فضای سوگ درونی و روانی را ایجاد کند. فکرمیکنم که جامعه ایران دچار نوعی «درماندگی آموختهشده» است؛ شبیه یک سوگواری ناتمام که افراد احساس میکنند درماندهاند و راه برونرفت از مشکل را نمییابند.
من متوجهام که این سخنان شاید برای تصمیمگیران سخت و تلخ باشد؛ شاید خوشایند مسئولان مربوطه نباشد که بشنوند مردم درگیر یک سوگ مدام هستند اما به هر حال تجربه زیسته ما و اطلاعاتی که از زندگی عموم داریم، این را تائید میکند که سوگ در جامعه مستمر شده و خود شما به عنوان یک روانشناس میدانید که چقدر این وضعیت برای سلامت روان مردم خطرناک است. به هر حال از این دست اخبار منفی کم نیستند و وجه آنومیک جامعه، دقیقا همین است که «سیستم اجتماعی» دیگر نمیتواند از افراد حمایت کند. شاید بهتر است بگوییم از اساس دیگر سیستم اجتماعی در کار نیست.
ایرنا: منظور شما از سیستم اجتماعی چیست؟
جعفری: منظور از آن، مجموعه منظمی است که از اجزای مختلفی تشکیل شده و هر کدام از اجزا، کارکرد خاص خود را دارند و کل سیستم، بر بقا و ماندگاری هر جزء خود، نظارت و حمایت میکند. خب، با این تعریف، ما کجا این سیستم را سراغ داریم؟! متاسفانه افراد در جامعه ما نه از لحاظ اقتصادی میتوانند از سیستم اجتماعی حمایت بگیرند، نه از لحاظ اجتماعی، نه از لحاظ روانشناختی و نه دیگر وجوه.
ایرنا: و کرونا هم در دو سه سال اخیر مزید بر علت شد و حمایتهای اجتماعی کاسته شد؟
جعفری: بله؛ ما در چند سال اخیر، نظامهای حمایتی اجتماعی را از دست دادیم. کرونا آمد و سوگواریهای فردی دچار اختلال شد. علاوه بر اقتصاد، فرهنگ مردم مشکل پیدا کرده است و هیچ نظام حمایتی کارآمدی وجود ندارد؛ از آن طرف فساد اقتصادی وجود دارد و ... . بنابراین سیستم اجتماعی ما، متاسفانه کارایی لازم را برای حفظ خود ندارد و این زنگ خطری است که جامعهشناسی به عنوان یک علم، به جامعه میدهد و هشداری است که تصمیمگیران باید بتوانند در زمان مقتضی، تصمیمهای عقلانی و درست بگیرند.
نظر شما