به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، اریک آرتو بلر با نام مستعار جرج اورول را بیشتر به خاطر دو رمان قلعه حیوانات و ۱۹۸۴ می شناسند. او روزنامه نگار، شاعر و منتقد ادبی هم بود که برخی منتقدان دو اثر یاد شده او را از بهترین رمان های تاریخ می دانند.
آشنایی با شکاف طبقاتی
او در سال ۱۹۰۳ در ایالت بیهار هند که آن موقع مستعمره بریتانیا بود به دنیا آمد و در ۴۷ سالگی درگذشت. پدر پدربزرگ او از اشراف و زمین داران هند بود.
هر چند سالهای زیادی را در انگلستان گذارند اما زندگی در هند او را با فقر و شکاف شدید طبقاتی اقتصادی و مذهبی در این کشور آشنا کرد.
مدتی به عضویت پلیس در برمه که از مستعمرات بریتانیا در آمد. او برای دستیابی به تجربه تنگدستی، مدتی را بین فقرای لندن گذارند. مدت زمانی هم در ظرفشویی یک هتل کار کرد تا مزه تنگدستی و فاقه را از نزدیک لمس کند. سپس به نوشتن رمان پرداخت.
جنگیدن علیه فرانکو
دختر کشیش و روزهای برمه ۲ کتاب نخستین جورج بود که موفقیت چندانی نداشت. در دهه ۱۹۳۰ وقتی بسیاری از نویسندگان و روشنفکران اروپایی، عازم اسپانیا شدند تا علیه فرانکو دیکتاتور این کشور بجنگند، جورج نیز جزو آنها بود. او در جریان این نبردها زخمی شد و تا آخر عمر هرگز از این جراحت بهبود نیافت.
سال ۱۹۴۳ بعد از مرگ مادر، شروع به نوشتن رمان مزرعه حیوانات کرد. قصه ای که برای او شهرتی جهانی به ارمغان آورد.
این کتاب که محتوای آن نظام کمونیستی حاکم بر شوروی را مورد نقد جدی قرار داده بود به علت روابط حسنه انگلیس و شوروی تا یک سال ممنوع الانتشار شد.
اورول سپس به جزیرهای در شمال اسکاتلند رفت و علاوه بر ستوننویسی برای روزنامهها کار نوشتن رمان ۱۹۸۴ را آغاز کرد.
مدتی بعد اما سل گرفت و در بیمارستان بستری شد. در همان بیمارستان با زنی به نام سونیا آشنا شد و ازدواج کرد.
با وجود این که پزشک او را از سیگارکشیدن منع کرده بود اما به کشیدن سیگار با شدت و حدت ادامه داد. تازه هفت ماه از انتشار ۱۹۸۴ گذشته بود که جورج بر اثر همان بیماری درگذشت.
تمامیت خواهی ناپلئون
اما رمان قلعه حیوانات چه چیزی نوشته بود که خشم مقامات شوروی را در پی داشت؟
داستان از شبی آغاز میشود که خوکی به نام میجر پیر، حیوانات یک مزرعه را دور خود جمع میکند و درباره ظلمی سخنرانی میکند که انسان یعنی صاحب مزرعه بر حیوانات روا میدارد.
حیوانات با تحریک میجر و با خواندن سرودی انقلابی که میجر یاد آنها میدهد طغیان کرده و صاحب مزرعه به نام جونز را فراری میدهند.
خوکها که حیوانات باهوشتر هستند رهبری حیوانات مزرعه را برعهده میگیرند.
حذف رقیب
اما پس از چندی کودتایی رخ میدهد و خوکی به نام ناپلئون، رقیب خود اسنوبال را با کمک سگهای وحشی ایکه مخفیانه تربیتکرده است از مزرعه فراری میدهد و به رهبری بلامنازع تبدیل میشود.
پس از این اتفاق، ناپلئون که علاوه بر فساد، از اداره صحیح و مطابق با شعارهای انقلاب عاجز است تمام بدیها و نابسامانیهای جامعه را به اسنوبال نسبت میدهد. او بهتدریج به عده زیادی از مخالفان خود برچسب جاسوسی و همکاری با اسنوبال را میزند و آنها را توسط سگهایش، اعدام انقلابی میکند.
خوکها بهمرور هفت فرمان یا قانون اساسی که پس از انقلاب برای اداره جامعهای برابر تدوین شده بود را زیر پا میگذارند.
قانون اساسی خوکها
این قوانین به این ترتیباند:
۱. همه آنها که روی دوپا راه میروند دشمن هستند
۲. همه آنها که چهارپا یا بالدار هستند، دوستند.
۳. هیچ حیوانی حق پوشیدن لباس را ندارد.
۴. هیچ حیوانی حق خوابیدن در تخت را ندارد.
۵. هیچ حیوانی حق نوشیدن الکل را ندارد.
۶. هیچ حیوانی حق کشتن حیوان دیگری را ندارد.
۷. همه حیوانات با هم برابرند.
هوسرانی خوکها
خوک ها شروع به شهوترانی میکنند و بهترین غذاهای مزرعه را میخورند و از همه امکانات آنجا استفاده میکنند. اما سایر حیوانات ساعات زیادی از شبانهروز را سخت مشغول کار هستند و در ازای آن جیره غذایی ناچیزی دریافت میکنند.
خوکها حتی یاد میگیرند چگونه روی دوپا بایستند و با آدمها (دشمن اصلی حیوانات) معامله کنند.
حیوانات که شاهد این بیعدالتی هستند روزی با کمال تعجب میبینند که ۶ ماده اول قوانینی که روی دیوار مزرعه نوشته شده بود پاک شده و تنها قانون آخر مانده که آن هم به این نحو تغییر کرده است: همه حیوانات با هم برابرند ولی بعضی برابرترند.
ربط داستان به شوروی
اما چه چیز این داستان، حاکمین شوروی را به خشم آورد؟
در ادامه به نمادهای این داستان می پردازیم:
میجِر پیر: نماد تئوریسینهای کمونیسم نظیر مارکس و لنین که حیوانات مزرعه را علیه انسانها متحد میکند.
ناپلئون: رهبر فاسد و خونریزی و توطئهگر شوروی یعنی استالین.
اسنوبال: رهبر انقلابی شوروی که مدتی بعد از انقلاب حذف شد؛ نماد لئون تروتسکی
باکسر: اسبی که نماد طبقه کارگر است و به اشتباه، کار بیشتر و بیشتر را تنها راهحل تمام مشکلاتش میداند. او در پیری وقتی نمیتواند کار کند به دست قصابان سپرده میشود.
جونز: صاحب مزرعه که مردم بهخاطر ظلم و بیکفایتی او انقلاب کردند. در شوروی نماد نیکلای دوم آخرین امپراتور روسیه.
گوسفندان: انبوه جمعیتی که بدون هیچ فکری، شعارهای خوکها را تکرار میکردند. نماد مردم شوروی که کورکورانه پیرو حزب کمونیست بودند.
موزز یا کلاغ سیاه پیر: او علاوه بر جاسوسی مردم را فریب میداد. از سرزمین شیر و عسل تعریف میکرد و به مردم میگفت سختیها را تحمل کنید چرا که حیوانات بعد از مرگ به آنجا میروند. این باور باعث میشد حیوانات مشقات را تحمل کنند. موزز سمبل کلیسای ارتدوکس است که در زمان استالین دوباره اجازه فعالیت یافت.
اورول نویسنده یا جاسوس؟
جورج اورول سالهاست زیر خاک آرمیده است. بسیاری داستانهای او را میستایند و برخی به او اتهام جاسوسی انگلستان میزنند.
اورول چه نویسنده باشد چه جاسوس، نوشته های او مانند قلعه حیوانات آثاری است که نحوی درخشان، انسان را با محتوای نظام های تمامیتخواه آشنا و چهره واقعی آنها را عریان می کند.
نظر شما