صحبت از فرونشست و فروچاله و خشکسالی سخنی تازه نیست اما نکته مهم نوع مواجهه و اقدامهای لازم برای جلوگیری از فروغلتیدن در بحران است.
وضعیت آبی کشور آشکارا مساعد نیست و همین باعث گرهخوردن چالشهای زیستمحیطی به یکدیگر شده است به این معنا که تا خشکسالی وجود دارد حاشیه امنیتی برای فرونیافتادن در فروچالهها وجود ندارد مگر اینکه برنامهای دقیق و کاربردی به منظور مطابقت با شرایطی جدید اقلیمی تدوین شود و به اجرا درآید.
به بیانی دیگر، خشکسالی طی سالهای اخیر خسارات زیادی را به بار آورده و چالشهای جدیدی هم رخ نموده اما آنچه بسیار دارای اهمیت است نوع مواجهه با وضعیت موجود و چارهجویی برای آن است.
طی چند دهه اخیر در کشور ما گسترش کشاورزی، صنایع و شهرسازیها برکنار از اولویتهای زیست محیطی صورت گرفته و همین وضعیت یکی از عوامل اصلی بروز فروچالهها بوده است. از این سه عامل مهم، ۲ عامل نخست (گسترش غیراصولی کشاورزی و صنایع) بهطور مستقیم تحت تاثیر سیاستهای مدیریتی است که برخی به دلیل آگاهی ناکافی مدیران از پیامدهای زیستمحیطی و اجتماعی و فرهنگی و حتی اقتصادی، موجب بروز پدیده فرونشست شده است.
تحلیل محتوای برخی کتابهای درسی نشان میدهد مفاهیمی چون پرهیز از آلوده کردن محیط زیست و پرهیز از اسراف چندان مورد توجه قرار نگرفته استهرچند عامل سوم یعنی نحوه شهرسازیها نیز تحت تاثیر سیاستهای مدیریتی است اما این موضوع در نوشتار پیشرو مورد بررسی قرار نمیگیرد و بیشتر مساله صنایع آببر و بهطور خاص صنایع فولاد و ذوب آهن به دلیل مصرف آب بسیار بالا و گسترش بدونِ توجیه زیستمحیطی و اجتماعی، مد نظر است.
اگرچه تولید فولاد تا اواخر دهه ۸۰ میلادی به عنوان یک شاخص اصلی توسعهیافتگی محسوب میشد اما این شاخص هماکنون معیار اصلی نیست و اگر هم هنوز بسیاری از کشورها نظیر ایالات متحده آمریکا، چین و ژاپن و ... همچنان در صدر تولیدکنندگان بزرگ فولاد جهان قرار دارند باید در نظر داشت که استفاده از تکنولوژی روز و بهینه کردن مصرف آب برای تولید فولاد یکی از شاخصهای مهم این کشورها برای تولید فولاد به صورت استاندارد و بدون آسیب به محیط زیست و پیامدهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در حال انجام است.
در ایران اما کمتوجهی به این امر موجب شده تا صنایع برای جبران کمبود آب مصرفی به منابع زیرزمینی دستاندازی کرده و با برداشت بیش از حد از سفرههای آب زیرزمینی موجب پیدایش فروچالهها و فرونشستهای بزرگ شوند.
عادتوارههایی که شالوده فرونشست میریزند
یکی از دلایل اصلی فروچالهها، استقرار صنایع آببر در استانهای کمآب ایران است که برای ایجاد اشتغال و گردش چرخ صنایع در کشور تاسیس شدهاند اما آنچه ورای این هدفگذاری موضوع بحث است، نبود درک درست شرایط کشور و آیندهنگری طی دهههای گذشته است. در این پیوند، میتوان شرایط فرهنگی و «عادتوارههای ذهنی»(Habitus) افراد را به عنوان یکی از بسترهای مهم شکلگیری وضعیت کنونی مورد بررسی قرار داد.
«پییر بوردیو» جامعهشناس فرانسوی معتقد است طرز تفکر و عمل از سوی آموزش و پرورش به ذهن افراد جامعه رسوخ کرده و به نوعی فرهنگ آنان را شکل میدهد که در عرصههای مختلف به همان گونه بروز مییابد. به این ترتیب مردم یا مسئولان در عرصه سیاسی بر پایه تفکرات شکل یافته از جانب آموزش و پرورش عمل میکنند.
از دید طیفی از ناظران، طی دههها در آموزش و پرورش ما به جای تربیت نیروی انسانی کارآمد و با تاکید بر درسهای علوم انسانی، بیشتر بر روی دروسی مانند ریاضی و فیزیک و شیمی تاکید شده است. همچنین در یکی از پژوهش انجام شده طی سالهای اخیر، تحلیل محتوای کتابهای درسی «هدیههای آسمانی» تا دوره ششم، نشان میدهد مفاهیمی چون «پرهیز از آلوده کردن محیط زیست»، «صرفهجویی و پرهیز از اسراف» و «رعایت حقوق حیوانات» به کمترین میزان ممکن مورد توجه قرار گرفته و به مولفه «تنوع زیستی» اشارهای نشده است(۱). تلاش نهایی این نظام آموزشی و انگارههای حاکم بر جامعه هم تربیت این دانشآموختگان برای ورود به دانشگاه است.
بر اساس آنچه گفته شد، برخی چنین نتیجهگیری میکنند که ذهنیت غالب مدیران در حوزه توسعه کشور بر مبنای ذهنیت ریاضی و فنی بدون توجه جدی به آثار اجتماعی و فرهنگی بوده است. بنابراین، ساخت هرگونه سازه صنعتی و در هر شرایطی اولویت مییابد. این ذهنیت به تصمیمگیران گذشته این اجازه را داده تا در دل کویر مرکزی ایران و به دلیل اشتغالزایی حداکثر کارخانجات تولید فولاد را تاسیس کنند، بر هر رودخانهای سد بسازند، از دل هر کوهی تونل زده یا آب را از هر نقطهای به نقطه دیگر انتقال دهند.
علاوه بر تغییر عادتوارههای موجود در نظام آموزش به منظور اولویتدادن به مسائل زیستمحیطی، در هر منطقه که مشکل فرونشست وجود دارد باید از مراکز آموزش عالی همان منطقه کمک گرفت
به این ترتیب، میتوان گفت گام اول که تربیت یک «عادتواره ذهنی» درست و با در نظر داشتن تمامی جوانب اجتماعی و فرهنگی است، از سوی نظام آموزشی انتقال پیدا نکرده است. بر همین اساس، وقتی مدیری عادتواره درست ذهنی نداشته نباشد نمیتواند در «عرصه» مربوطه درست عمل کند.
چه باید کرد؟
با توجه به بروز چنین وضعیتی در عرصه مدیریتی که ناشی از ضعف یا نبود کارکردی ضروری در میان کارکردهای ساختار آموزشی است، بسیاری از مشکلات و مسائل زیستمحیطی را شاهدیم. بنابراین برای داشتن یک راهکار بلندمدت و قطعی باید از آموزش و پرورش آغاز کرد چرا که تربیت نیروی دلسوز انسانی بدون هیچ تردیدی از آموزش و پرورش آغاز میشود.
برای دسترسی به راهکار مطمئن و دربردارنده محذورات زمانی هم باید از دانشگاه کمک گرفت. به عبارتی در هر منطقه که مشکل فروچاله و فرونشست وجود دارد باید از مراکز آموزش عالی همان منطقه کمک گرفت و برای حل بحرانها نیز از آنها یاری جست؛ ضمن آنکه چنین اقدامی نیازمند همکاری همه دستگاههای اجرایی و سیاستگذار کشور است.
نکته دیگر که از دید کارشناسان حوزه محیط زیست میتواند برای برطرف کردن مشکلات آبی کشور بسیار موثر باشد، انتقال هر چه سریعتر کارخانجات فولاد و ذوب آهن به کنار دریاهای آزاد مانند سواحل جنوبی کشور است. با این اقدام، هم به لحاظ تامین آب مورد استفاده اطمینان حاصل میشود، هم به لحاظ اشتغالزایی برای مناطق محروم خدمتی صورت گرفته و هم به لحاظ صادرات و صرفه اقتصادی در حمل و نقل، مزایای این تصمیم به سرعت نمودار میشود.
در همین ارتباط باید گفت ضروری است در راستای مدیریت بهینه منابع آب و دستیابی به وضع مطلوب در آینده و جلوگیری از بحرانهای احتمالی به دلیل کمبود منابع ارزشمند آبی، افزایش بهرهوری آب از طریق اقداماتی همچون مدیریت تقاضا و مصرف آب و افزایش آگاهیهای اجتماعی در اولویت مدیریت صنعت بزرگ آب و فاضلاب قرار گیرد.
در نهایت هم ذکر این نکته ضروری است که این مشکلات تنها با داشتن رویکردهای اجتماعی به مساله توسعه و اقدامات متناسب با آن امکانپذیر است تا شاید بتوان در فرصتی که هنوز دیر نشده به نتایج مطلوبی دست یافت.
پینوشت:
۱-محمودی، سیروس[۱۳۹۷]، «تحلیل محتوای کتابهای درسی هدیههای آسمان دوره ابتدایی از نظر توجه به اخلاق زیست محیطی»،فصلنامه علمی-پژوهشی مسایل کاربردی تعلیم و تربیت اسلامی دوره ۳، شماره ۳. ۱۳۹۷.
نظر شما