حضور مبتدیان در مقام مدرس استعداد هنرجویان را نابود می‌کند

تهران- ایرنا- استادبزرگ آبرنگ جهان گفت: افرادی وارد عرصه آموزش شدند که خود در اول راه آبرنگ هستند و به دلیل عدم درک و شناخت لازم اگر استعدادی هم در هنرجویان وجود داشته باشد آن را نابود می‌کنند و در نتیجه تنها سردرگمی و گیجی عاید هنرجو می‌شود.

ریحان اردکانیان مدرس آبرنگ به تازگی با اثر سعادت از مجموعه چای برنده جایزه نفر اول در مسابقه بین المللی استادان آبرنگ IWM2022 شد و توانست جایگاه عالی استاد بزرگی آبرنگ جهان را کسب کند. به این بهانه با وی به گفتگو نشستیم.

چطور شد که سبک هایپررئال را در نقاشی انتخاب کردید؟

برای من این‌طور بود که درواقع این ژانر و سبک بود که من را انتخاب کرد. یعنی به این شکل نبود که من بگویم می‌خواهم فرضا آبستره، هایپررئال یا کوبیسم کار کنم. شخصیت و شرایط حیات من سبب شد که به سوی این سبک سوق داده شوم و در نهایت تبدیل به یک نقاش طبیعت گرای هایپررئال شوم.

حتی زمانی که در نوجوانی به کلاس آبرنگ می‌رفتم، استادم آثار واقع گرایانه ای که به سمت انتزاع می رفت را آموزش می داد. یعنی آبرنگ با لکه های بزرگ رنگی و جزئیات کم که برداشت های ذهنی از ابژه را به همراه داشت. اما دید من به دنیا به این شکل نبود و به خاطر دارم آخرین جلسه ای که در کلاس حضور داشتم استادم گفت این چیزی که تو کار می کنی آبرنگ نیست و آن جلسه آخرین روزی بود که من سرکلاس آبرنگ حضور پیدا کردم.

پس از خروج از کلاس های آموزش آبرنگ چطور مسیر خود را ادامه دادید؟

الان که به این بیست و شش سال فکر می‌کنم می‌بینم یک هدایت درونی بسیار قوی در من قرار داده شده بود که همیشه من را به ادامهٔ راه هدایت می‌کرد. یک‌شور و اشتیاق و کنجکاوی شدید. بعد از رهاکردن کلاس، با تماشای مجله‌های آبرنگ امریکن آرتیست که به ایران می‌آمد، کارت‌های آبرنگ و کتاب‌های آبرنگ که از اساتید چاپ می‌شد و خیلی بعدها از طریق اینترنت، اطلاعات مرتبط با آبرنگ را پیدا می‌کردم و غرق در لذت می‌شدم. کوچک‌ترین مفاهیم برای من مثل یک چراغ‌قوهٔ پرنور در تاریکی و خلأ ذهنم بود. یادم می آید تازه سایتی به اسم آمازون باز شده بود که چند تا کتاب آبرنگ هم داخلش داشت. یکی از لذت‌هایم این بود که بروم و صفحه‌هایی از این کتاب‌ها که به‌عنوان  نمونه گذاشته شده بود را اسکرین‌شات بگیرم و برای خودم روی کاغذ گلاسه چاپ کنم.

آن سال‌ها منابع یادگیری خیلی محدود بود! بعدها که یوتیوب آمد و زمانی که هنرمندان  فیلم آبرنگ کشیدنشان را در یوتیوب منتشر می کردند برایم حکم طلا داشت. یادم است که هر چه نداشتم مهم نبود ولی وقتی اینترنت نداشتم، برایم این‌طور بود که دیگر تمام لذت‌های دنیا را از من گرفتند و  من در چارچوب همین شهری که در آن به دنیا آمده بودم محصور می‌شدم و اینترنت دیال‌آپ با آن سرعت لاک‌پشتی و سیستمی که دائم هنگ می‌کرد تنها پنجره من به دنیای هنر بود.به هنرجویانم همیشه می‌گویم من در تمام عمرم در ایران و در شهر مشهد زندگی کردم اما در حقیقت اینجا نبودم و تمام دنیا را سیر کردم.

ایده نقاشی مجموعه چای چگونه به ذهن شما رسید؟

 ایدهٔ کشیدن مجموعهٔ چای اتفاق یک روز و دو روز نبود. ایده‌ها روی هوا ایجاد نمی‌شوند. سال‌ها مطالعهٔ مطالب هنری بود که ذره‌ذره باعث ایجاد این ایده شد. کلاً هیچ‌چیز برای من یک مسیر سریع که زود به نتیجه برسد را نداشت. حقیقتاً روزهای عمر جوانی را فروختم تا به موقعیت الان رسیدم. این به این معنی نیست که من آدم باهوشی بودم یا روحیهٔ قوی  داشتم یا به قانون پوچی به اسم قانون جذب اعتقادی داشتم که نداشتم. این مسیر حیات من بود. زندگی طوری بود که راهی به‌غیراز این مسیر نداشتم. یک راه داشتم و هر روز این رو زندگی می‌کردم. اصلاً راهی به‌غیراز موفق شدن نداشتم. خداوند خودش من را در حصار قرار داده بود اما به جاش شوق و کنجکاوی زیادی را در وجودم گذاشته بود.

حضور مبتدیان در مقام مدرس استعداد هنرجویان را نابود می‌کند
اثر آبرنگ از مجموعه چای که برگزیده مسابقه بین المللی استادان آبرنگ IWM2022 شد

مجموعه چای تجربه زیسته من است. تجربه ام در مواجهه با انتظار رسیدن به یک خواسته، تجربه ام در نرسیدن به خواسته ها، تجربه ام در مواجهه به این سوالهاست که سیستم زندگی به چه شکل کار می کند.چه چیزی یک خوشحالی واقعی برای من است، اینکه در اجتماع انسانی که زندگی می کنم چه چیزی را گم کردم.

آیا برای پرورش ایده مجموعه چای به مطالعات بینامتنی و پژوهش هم پرداختید؟

درباره تاریخ چای مطالعه کردم، اینکه هر کشوری به چه چیزی چای می گوید، چگونه آن را می نوشند و برایشان چه مفهومی دارد. پژوهش همیشه یکی از لذت‌های بزرگ زندگی من است و این روزها خیلی در حوزهٔ خود آبرنگ در حال تحقیق و بررسی هستم. اما این اطلاعات را فقط برای خودم نگه نمی‌دارم. این ها را ترجمه می‌کنم و با صرف وقت و زمان بسیار زیاد به فیلم تبدیل‌ می‌کنم. بعضی از فیلم‌های یوتیوب را هم ترجمه می‌کنم و به فارسی فیلم را صداگذاری می‌کنم و با ذکر تمام مشخصات و منبع فیلم در صفحه اینستاگرام خانه کوچک آبرنگ که  کاملاً رایگان است منتشرشان می‌کنم تا بقیه هم ببینند، استفاده کنند و اگر خواستن بتوانند از منبع اصلی مطالب دیگری را هم پیدا کنند.

آیا جشنواره ها و مسابقات نقاشی می توانند در پیشرفت هنرمند موثر باشند؟

 هم بله و هم نه. هر مسابقه‌ای شمشیر دولبه است. اینکه شما برای انتخاب‌شدن اثرتان سعی کنید بهتر و بهتر باشید خوب است، اما اینکه به‌خاطر شرایط حاکم در عموم جشنواره‌ها، دائم انتخاب نشوید می‌تواند انرژی شما را کم کند و گاهی سردرگمتان کند و به راهی که دارید شک کنید. چون جشنواره‌ها و مسابقات در تمام دنیا ممکن است برندگان مشخص شده ای داشته باشند. به این دلیل که مثلاً گاهی برگزارکننده ها اسپانسرهای خوبی دارند اما نام و نشان خاصی ندارند و برای شناخته شدن احتیاج به آدم های  شناخته شده دارند. در نتیجه برندگان مسابقات اکثرا همان هایی هستند که در بقیه ی مسابقات هم برنده بودند و در دنیا به عنوان هنرمندان صاحبنام شناخته می شوند.

البته در جریان این جشنواره ها دوستی های زیادی شکل می گیرد چون در دنیای آبرنگ برگزار کننده ها و داوران نقاشان آبرنگ هستند که دائم در کشورها و جشنواره های مختلف در کنار هم هستند. اگر در این سفرها حضور پیدا کنید، درهای زیادی برای شما باز خواهد شد و فکر می کنم شاید این یک اتفاق طبیعی است.

هزاران دلیل وجود دارد که ثابت می کند جشنواره ها خیلی هم مکان استعداد یابی نیستند. ما این را می دانیم و به هنرجویان اطلاع رسانی می کنیم. ولی زمانی که ما شرکت می کردیم، این تجربیات و دانسته ها را نداشتیم. یادم است در یک ورکشاپ کنار یکی از مطرح ترین اساتید هنر ایران قرار گرفتم. آثارم را به وی نشان دادم و گفتم اثرم را به فلان جشنواره نقاشی ایران فرستادم اما انتخاب نشد. ایشون فرمود من همیشه به جوان ها می گویم که در این جشنواره ها شرکت نکنید، هیچ کس شما را به عنوان برگزیده انتخاب نخواهد کرد و فقط سرخورده خواهید شد.

رویداهای هنری داخل کشور چگونه می توانند از هنرمندان حمایت کنند؟

 من دو بار در جشنواره های داخلی شرکت کردم. نخست جشنواره هنر جوانان در گرگان بود که اثرم به نمایشگاه راه پیدا کرد و وقتی به دستم بازگشت شیشه قاب شکسته بود و مقوا را بریده بود.  همین طور جشنواره هنر ایران که اثرم در پاریس به نمایش درآمد و بعد از برگشت کار، حاشیه ی سفید مقوای آبرنگ که به هیچ عنوان نباید بریده شود را بریده بودند و در یک قاب کوچکتر جا داده بودند. این کار یک فاجعه بود و هنوز هم از یادآوریش غمگین می‌شوم. هر چقدر به برگزار کننده پیغام دادم، طبق روال این روزگار هیچ پاسخی دریافت نکردم. در نتیجه تنها موردی که به نظرم می‌رسد این است که برای حمایت از هنرمندان به آنها ضرر نزنیم، کار غلط نکنیم، شاید روند برگزاری جشنواره ای عادلانه، آورده هایی برای هنرمند در سیر طبیعی  داشته باشد.

وضعیت کنونی آموزش آبرنگ ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ 

نقاشی آبرنگ در همه جای دنیا دوران طلایی خود را طی می کند. کیفیت آثار در این ۱۰ ساله اخیر با یک دهه گذشته قابل مقایسه نیست که نشان از آموزش های مناسب می دهد اما تعداد آثار تولید شده بسیار بد هم در این ایام کم نیستند. انواع صفحات بی شمار اینستاگرام که با آثار بسیار بی کیفیت توانستند دنبال کننده های زیادی را جذب کنند بخشی از این آسیب فضای نقاشی است. آبرنگ مثل ساز ویلن است. سال‌ها از آن صدای خوبی درنمی‌آید. طول می کشد تا مغزتان برای اجرای درست دست تربیت شود. در ابتدا که وارد دنیای آبرنگ شوید شاید صد اثر ببینید و همه آنها را بپسندید و به نظرتان بی نظیر باشد درحالی که از نظر یک بیننده اهل فن فقط یک اثر قابل قبول باشد. به دلیل عدم شناخت عموم از تخصص آبرنگ سبب شده است که  افرادی وارد عرصه آموزش شوند که خود در اول راه آبرنگ باشند. در نتیجه شاید اگر استعدادی هم وجود داشته باشد از بین خواهد رفت. چون تنها سردرگمی و گیجی عاید هنرجو خواهد شد. من فکر نمی کنم راه حلی برای این مورد داشته باشد. شرایط زمانه به این شکل است. فقط شاید اطلاع رسانی بتواند کمک کننده باشد. 

رابطه نقاشی آبرنگ با هنرهای مدرن را چگونه می بینید؟

یکی از پایه هایی که نقاشی آبرنگ را می سازد، کنترل آب و رنگ است. چیزی که حرفه ای بودن هنرمند را نشان می‌دهد، میزان تسلط او بر همین امر است.

 اگر اثری را کار کنید که رئال و طبیعت گرایانه باشد که به سمت آبستره می‌رود، برداشت ذهنی از ابژه است و اگر اثری که به سمت فتورئال و هایپررئالیسم می رود را انتخاب کنید، باید فاکتور توانایی هنرمند در حذف برداشت های ذهنی و تربیت دید بسیار دقیق باشد و قدرت تشخیص درست رنگ را داشته باشد.

در نتیجه به نظر من اثر آبرنگی که به سمت معاصریت می رود مسیری را طی می کند که در واقع تبدیل می شود به ضد آبرنگ. بیشتر شبیه نقاشی های خام دستانه است که مدعی است فقط روی مفهوم تاکید دارد. مفهومی که در آن آب و رنگ تنها یک ابزار بیانی هستند.

 ما در انگلستان در انجمن سلطنتی آبرنگ مسابقه ای را داریم که دنبال همین معاصریت ها و ضد آبرنگ هاست. این خیلی خوب است که برای هر تفکری، جایی برای بروز توانایی ها وجود داشته باشد. چیزی که در هنر  باید اول از همه اساتید هنر یاد بگیرند این است که هر سبکی ارزشمند است و هیچ سبکی بر سبک دیگر ارجحیت ندارد.

هر سبکی چالش های خودش را دارد. کار خودمان را کنیم و ادعا نکنیم تخصصی که ما داریم بر تخصص دیگری برتری دارد. جلوی هنرجویان هم نگوییم من از فلان سبک بدم می آید.

در دوره ای که دوربین عکاسی اختراع شد افرادی مدعی بودند که نقاشی هایپررئال یا مثلا سبک فتورئال به چه دردی می خورد؟ غافل از اینکه دوربین عکاسی یک وسیله کمک کننده به واقع گرایی در هنر نقاشی شد.

مشکل این نیست که این سوال چرا در صد سال پیش به وجود آمد. مشکل اینجاست که اکنون هم همین سوال تکراری را مطرح می کنند درحالیکه این موضوع ابزاری شده برای یک مصرف نمادین و کسب اعتبار به آثار شبه مدرن. مشکل از آنجا است که مردم این سخنان را از اساتید هنر می شنوند و هیچ حرفی بدتر از حرف استاد نیست. یعنی یک نفر بین آنها نبوده است که بتواند جواب این سوال را بدهد. چون تمایل به هایپررئال در عموم مردم زیاد است، برای سرکوب کردن این تمایل بهترین راه ایجاد یک بن بست ذهنی برای افراد غیر متخصص است.

جواب عوامانه به این افراد در کوتاه‌ترین کلمات این است که فرش دست‌بافت همیشه قیمت و جایگاه خودش را دارد، هر چند که ماشین‌های بهتری برای بافتن فرش ماشینی ساخته شده است.

 چالش هنر هایپررئال در تقویت و حرفه ای شدن، زمینه های وجودی متنوع هنرمند است. اینکه برداشت های ذهنی خود را کنار بزند و چشمان تربیت شده‌ای در دیدن صحیح رنگ‌ها داشته باشد. ما انسان ها در قفس تجربیات خود زندگی می کنیم. دیدن واقعیت و برداشتن انواع عینک ها از چشم کار سختی است و نیاز به تمرین زیادی دارد.

چرا گالری های شناخته شده کشور آثار رئالیستی را برای نمایش عمومی قبول نمی‌کنند؟

بله همینطور است. ما هنرمندان تراز اول رئالیست هم نمی توانیم در گالری های درجه یک هنری آثارمان را نمایش دهیم. 

حضور مبتدیان در مقام مدرس استعداد هنرجویان را نابود می‌کند
اثر آبرنگ از ریحان اردکانیان

متاسفانه در همین گالری ها نمایش انواع بوم های بزرگ با رنگ‌هایی که فقط بر روی بوم گذاشته شدند و فقط برای هماهنگی با مبلمان خانه کاربرد دارند را می بینید که در کمترین زمان کشیده می‌شوند و با بیشترین قیمت فروخته می شوند. هر مفهوم و قصه ای را می شود به آنها اطلاق کرد.  فروش این آثار به دلیل عرضه و تقاضا در این فضاها زیاد است. خریدار می خرد چون این نقاشی ها به یک کالای نمادین بدل شدند. نماد هویتی که خریدار را فردی مدرن، خوش فکر و باهوش نشان می‌دهد. خریدار با خرید آن کالا برای خودش هویت می‌خرد. در نتیجه احساس ارتقا یافتن پیدا می کند.

نقش حراج‌ها و اکسپوها در اقتصاد هنر ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

به نظر من این رویدادها فقط در اقتصاد فردی یک عده خاص نقش دارد. 

 در دوران همه‌گیری ویروس کرونا، شرایط برای شما چگونه گذشت؟

کرونا با همه بدی‌هایش به ما یادآور شد که یک سری‌کارهایی که یه آن عادت کردیم، نیاز به انجامشان نیست و چقدر زمان خود را بد سپری می‌کنیم. فهمیدیم زاویه دیدمان محدود به یک اتاق شده است درحالی‌که می‌توانیم برویم کنار پنجره و دوردست‌ها را نظاره کنیم. شخصاً برای من باعث پیشرفت های عجیبی شد. شاید راهی که باید در ده سال طی می‌کردم را طی این مدت سپری کردم. همه چیز را تغییر دادم و الان شرایط برای من خیلی بهتر است. بهترین زمان برای استفاده از تکنولوژی را داشتم که سال‌ها آن را آموخته بودم اما به‌صورت کاربردی از آن استفاده نکرده بودم.

نقش هنرمند را در مواجهه با آسیب‌ها و مسائل اجتماعی چگونه تعریف می کنید؟

 هنر باید و نباید ندارد و وابسته به ایده ای است که به ذهن هنرمند می رسد. می توان نقش مثبت داشت و فضایی در باب مسائل اجتماعی مطرح کرد. اگر در این زمینه توانایی وجود داشته باشد ایده در این زمینه شکل می گیرد. ما انسان ها هوش همه چیز را با هم نداریم و بنا به مسئولیتی که در این دنیا برای ما در نظر گرفته شده است، توانایی‌ها را کسب کردیم، شوق و کنجکاوی‌ ما نیر بر روی  همین مسیر تعریف شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha