به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، نمایشنامه قلندرخونه نوشته ایرج صغیری برای نخستین بار در سال ۱۳۵۳ توسط رادیوتلویزیون ملی ایران و برای دومین بار در سال ۱۳۹۰ توسط نشر قطره منتشر شدهبود.
انتشارات نریمان اکنون پس از ۱۰ سال، نمایشنامه قلندرخونه را با متن بومی و زبان معیار در یک کتاب منتشر کردهاست. همچنین در این کتاب نقد نجف دریابندری بر این نمایش و گفتوگوی مجتبا نریمان با ایرج صغیری گنجانده شدهاست.
درباره نویسنده
ایرج صغیری متولد اول آذر ۱۳۲۵ در بوشهر کوی شکری بازیگر، کارگردان، نمایشنامهنویس و داستاننویس ایرانی است. او با بازی در نقش ابوذر در تئاتری که با همکاری داریوش ارجمند و نظارت علی شریعتی در دانشگاه فردوسی و حسینیه ارشاد اجرا شد، توانست مهارت خود را به نمایش بگذارد و به محبوبیت برسد. نمایشنامه قلندرخونه از آثار او به عنوان اثر شایسته تقدیر بیستمین دوره جایزه کتاب فصل شناخته شد.
بخشی از نقد نجف دریابندری بر نمایشنامه
وقتی که اکبرو پیدایش میشود، در همان نگاه اول میبینیم که این مزیری با مزیریهای دیگر فرق دارد. مزیریها همه لباس ژنده و بیرنگ پوشیدهاند و همه کم و بیش سروته یک کرباسند. این پارچه سرخ تنها لکه رنگی است که در سراسر نمایش روی صحنه پدیدار میشود. آن هم برای چند لحظه کوتاه، چون که اکبرو خیلی زود «لنگوته»اش را از روی شانه برمیدارد و در سراسر نمایش شخصیت اکبرو با این لکه سرخ همراه است. در واقع این لکه سرخ در آغاز حضو اکبرو روی صحنه اشارهای است به پایانی که اکبرو در پیش دارد. این اشاره در صورت ظاهریاش البته کار مهمی نیست.
میتوان آن را کلیشهای به حساب آورد که نظایرش بر صحنه تئاتر بسیار دیده شدهاست. اما – واین نکتهای است که ممکن است تماشاگر تهرانی از آن غافل بماند- این لباس سیاه و آن پارچه سرخ که در پایان نمایش در نظر ما آنقدر معنی پیدا میکند، سمبولیسم آسان و ارزانی نیست که به رسم جاری بر داستان تحمیل شدهباشد. اکبرو از آن سنخ جوانهایی است که در بوشهر «زگرد» نامیده میشود، یعنی کمابیش نظیر سنخ «جاهل» در میان تهرانیها (والبته بدون شباهت فراوانی به سنخ «جاهل») آن پیراهن و شلوار سیاه ونگونه رنگ، لباس طبیعی یک زگرد بوشهری در شب عاشورا است.
این کتاب توسط انتشارات نریمان در سال ۱۴۰۰ منتشر شد.
نظر شما