تلخ است این حضور بی جان اما روحشان اینقدر بلند است که با همان لبخندی از تصویر سال های گذشته دلمان آرام می شود، اینقدر آرام که در کنار خانواده و همرزمانشان، به سوگ می نشینیم و از خاطرات دوران زندگی و بودنشان در حلب سوریه می شنویم و دست روی دست می زنیم که چه حیف است نبودشان.
امروز پذیرای دو شهید برگزار بودیم شهید مصطفی تاش موسی یعنی همین تصویر که همه او را به عنوان اولین شهید مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام شهرستان رامسر می شناسند.
او که حدود ۹۰ ماه قبل رامسر را برای دفاع از حریم حرم ترک کرد و اینکه عزتمندانه و پرغرور و سربلند از امتحان الهی آمده است تا در زادگاهش آرام بگیرد.
بخشی از شخصیت این شهید بزرگوار را می توان از وصیت نامه پرمحتوا و زیبایش دریافت آنجا که نوشته است: «خداوند را شاکرم و خوشحالم که مرگم را اینگونه رقم زد. تنها خواسته من این بود و از خانوادهام میخواهم که نگران و ناراحت نباشند. زیرا میدانم که اینگونه برایم بهتر است و خوشحال ترم. آنچه که در این دنیا نتوانستم برایتان انجام دهم در آن دنیا جبران میکنم. از همسرم که همیشه مرا تحمل نمود و سنگ صبورم بود تشکر میکنم و میخواهم مرا ببخشد و حلالم کند. از تنها داراییهای زندگی من؛ پسر و دختر عزیز و بهتر از جانم؛ دوستتان دارم. مرا حلال کنید، به خواستهام احترام بگذارید که من اینگونه دوست داشتم و برایتان بهترینها را آرزو میکنم.»
وجهه دیگری از شخصیت این شهید بزرگوار از زبان پسرش شایان هم شنیدنی است، او پدر را اینگونه توصیف می کند: پدرم انسان خوشقلبی بود، از کسی دلخوری نداشت و به خوشقلبی معروف بود، دغدغه مردم را داشت و همانطور که در وصیتش هم اشاره کرده توجه مسوولان به دغدغههای مردم و قدردانی از آنان از اولویتهایش بود. هم برای امنیت مردم در دفاع مقدس حاضر شد و هم زمانی که احساس کرد کشور به حضور میدانی او نیاز دارد بارِ دیگر به میدان نبرد با دشمن برگشت.
شنیدن داستان حضور شهید مصطفی تاشموسی در جبهه مقابله با تکفیریها و تلاشهای او برای حضور در سوریه و چگونه شهید شدنش از زبان همرزمش شنیدنی و متاثرکننده است. اسماعیل هندویی دوست نزدیک و همرزم شهید مصطفی تاشموسی است که درباره این شهید می گوید: آقا مصطفی از ۲۲ بهمن ۱۳۹۴ مفقود شد و تا چند ماه پس از شهادت او ناآگاهیها و شایعات به روح و روان خانواده این شهید بزرگوار لطمه وارد کرد. با این حال خوشحالیم که او به آرزویش رسید و پیکر آقا مصطفی بالاخره به وطن بازگشت.
ابتدا از مشقتهای رفتن به سوریه گفت و اینکه چطور پس از رایزنیهای زیاد موفق شدند موافقتِ حضور در سوریه را به عنوان مدافع حرم دریافت کنند. به گفته او جرقه حضور در سوریه برای آنها زمانی زده شد که یکی از دوستان نزدیکشان به نام مرادخانی در سوریه به شهادت رسید و پس از آن هر دو نفر تصمیم میگیرند برای پیوستن به مدافعان حرم داوطلب شوند.
پرونده زندگی شهید تاش موسی زمستان ۱۳۹۴ در منطقه خان طومان حلب سوریه به دست تکفیری ها بسته شد.
گزارش کامل زندگی، نحوه شهادت و خاطرات همرزمان شهید تاش موسی را می توانید در مطلب پایان چشمانتظاری رامسریها؛ پیکر شهید تاشموسی پس از هفت سال به وطن بازگشت بخوانید.
عباس آسمیه دیگر شهیدی است که امروز به آغوش وطن بازگشت و به گفته پدر بزرگوارش به آرزوی خود که برگزاری مراسم یادبود شهادتش در ماه محرم بود، رسید. یعنی همین تصویر
پدر و مادر که داغدار فرزندشان هستند اما شوق بازگشت پیکر شهید را دارند درباره رفتنش به سوریه می گویند: عباس از سن ۱۳ – ۱۴ سالگی وارد فعالیت های مسجد و سیاهپوش کردن محلات در عزاداری امام حسین (ع) و چراغانی مسجد در ایام ولادت شد و از زمان اعزام تا شهادتش کمتر از یک تا ۲ هفته در سوریه حضور داشت
مادرش می گوید: پیش از اینکه به مسافرت بروم یک نفر پیشنهاد کرد که به پسر دیگرم که در جای دیگری بود سرکشی کنم و دیداری داشته باشم ولی گفتم باید استخاره بگیرم و نکند من به سفر بروم و عباس بیاید، گفتند که عباس بیشتر از ۶ سال هست که نیامده ولی گفتم که به دلم افتاده که عباس می آید.
وی این را هم گفت و دلمان را آتش زد: یکبار عباس به خوابم آمد گفت «مامان جان نگران نباش من همیشه با شما هستم» و در تمام این سال ها که عباس نبوده وجودش را همیشه حس کرده ام و نگاهش همیشه در زندگی ما بوده است.
شهید عباس آسمیه در سال ۱۳۶۸ به دنیا آمد. بعد از اخذ مدرک دیپلم در بخش هوا و فضای سپاه مشغول خدمت شد. این شهید که فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه آزاد قزوین است در دی ماه سال ۱۳۹۴ داوطلبانه برای حراست از حرم آل الله به سوریه رفت و در روز ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در سن ۲۶ سالگی در حلب شهید شد.
پیکر مطهر شهید عباس آسمیه پس از هفت سال در منطقه خانطومان شهر حلب سوریه تفحص و شناسایی شد.
روایت کامل زندگی و شهادت عباس آسمیه را می توانید در مطلب پدر شهید آسمیه: آرزوی عباس برگزاری مراسمش در ماه های محرم و صفر بود بخوانید.
نظر شما